🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
♥️🔴♥️
🔴♥️🔴
♥️
🔴
♥️
🔴
🔴♥️🔴 #حدیث_پزشکی
🔴♥️🔴 امام کاظم علیه السلام:
🔴♥️🔴«قصب السکر یفتح السدود ، و لا داء فیه و لا غائلة.»
🔴♥️🔴نیشکر، گرفتگی های مجاری و رگ ها را باز میکند و هیچ بیماری و بدی ای در آن نیست.
📕 بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۸۹، ح۲
مکارم الأخلاق، ج۱، ص۳۶۳، ح۱۱۹۱
دانشنامهاحادیثپزشکی، ج۱،ص۲۳۹
🔴
♥️
🔴
♥️
🔴♥️🔴
♥️🔴♥️
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@amn_org
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
🔴♥️🔴 #خیانت_میدونی_چیه ؟
آقای محترم ،خانم باشخصیت ، خیانت فقط این نیست که با یه نامحرمی ارتباط داشته باشی ها !
🔴♥️🔴 هر جا بشینی و بدگویی شوهرت یا خانمت رو بکنی
🔴♥️🔴 داری خیانت میکنی
🔴♥️🔴هیچ فرقی هم نمیکنه پیش کی
باشه،
🔴خانواده،
♥️دوست،
🔴فامیل،
♥️یا هرکس دیگر......
🔴♥️🔴#خائن_نباشید
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@amn_org
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
🔴♥️🔴 #اگر_دیدید_که_همسرتان_یک #نقطه_عیبی_دارد
🔴♥️🔴 ـ هیچ انسانی بیعیب نیست ـ
🔴♥️🔴 و مجبورید او را تحمل کنید،
🔴♥️🔴 تحمّل کنید! که او هم همزمان، دارد یک عیبی را از شما تحمّل میکند.
🔴♥️🔴آدم عیب خودش را که نمیفهمد، عیب دیگری را میفهمد.
🔴♥️🔴 رهبر انقلاب
📕 ۹ تیر ۷۸
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@amn_org
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
🔴♥️🔴 #ارتباط_با_خانواده_همسر
🔴♥️🔴این بحث خیلی طرفدار داره،پس با دقت بخونید
🔴♥️🔴ماجرای مادرشوهر و شوهری که هنوز بزرگ نشده
🔴♥️🔴خیلی از خانومها #اعتراض میکنن که شوهرهای عزیزشون #وابسته به خانواده علی الخصوص مادرشون هستند!!!
🔴♥️🔴این #وابستگی شوهر به مادر و یا حتی یه خانم به خانوادش تا حد طبیعی و قابل قبوله
🔴♥️🔴ولی خیلی از دختر خانمها از همون روز بعد از عقد #توقع دارن شوهر گوش به فرمان اوامر خانم باشه و هیچ #وابستگی به خانوادش نداشته باشد
🔴♥️🔴این انتظار #غلطیه،شما نمی تونید انتظار داشته باشید که کل بنیان این وابستگی با یه #امضا فرو بریزه و همه چیز ناگهان تغییر کنه
🔴♥️🔴بهترین کار اینه که علاوه بر قلب همسرتون #اعتمادش رو هم جلب کنید،به طوری که احساس کنه که اگر با شما مشورت نکنه #ضرر میکنه.
🔴♥️🔴بعضی از #خانوم ها و اغلب اقایون فقط میخوان رو نظر خانواده همسرشون مخالفت کنند بدون هیچ دلیل منطقی،و طرف #مقابلشون این برداشت رو داره، که خانومم فقط از روی #حسادت داره مخالفت میکنه
🔴♥️🔴اگر میخواید نظر شوهرتون که متاثر از حرف مادرشه رو #تعدیل کنید ،تنها در صورتی مخالفت کنید که دلیل خوبی داشته باشید،وگرنه بازنده میدان شمائید.چون حتی اگر بعد ها هم نظر درست رو شما بدین #همسرتون بهتون بی اعتماد شده و دیگه حرفتون رو قبول نمی کنه.
🔴♥️🔴 یادتون باشه #خوشبختی گنجی نیست که ناگهان جایی پیدا کنید ، #خوشبختی بنایی است که با تلاش و درایت می تونید بهش برسید
🔴♥️🔴با تصمیمات درست و غیر احساسی نبض #زندگی مشترکتون رو در دست بگیرید
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@amn_org
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
🔴♥️🔴 #ادامه_بحث_سادگی_در_مصرف ۱۳
🔴♥️🔴نکته ی بعد، از بچه ها حساب کتاب بخواهید. ما باید یاد بگیریم پاسخگو باشیم. امروزه در خانواده ها من بسیار می بینم که حساب به همدیگر نمی دهیم مثلاً آقا به خانم بگوید یا بالعکس که مثلاً این ده هزارتومان چی شد؟ بهمان بر می خورد که حساب سنار سه شاهی را هم باید پس بدهیم، چه میدونم چی شد پولی که برای خود بچه است را نمی گویم اما اگر پولی برای خرید بهشان می دهیم را باید بپرسیم.
🔴♥️🔴زمانی که هنوز ازدواج نکرده بودم و جوان بودم دوستی داشتم که پدرش فرش فروش بود یک روز به حجره شان رفتم و دیدم که پدر دوستم که حاج آقایی بودند آمدند و نشستند پشت میز و جا سیگاری که چند سکه داخل آن بود را شمردند و بعد سر بلند کردند و گفتند صبح که می رفتم این جا چهارده هزار بود چرا الآن فقط سه هزار هست؟ یازده هزارش کو؟
🔴♥️🔴شاگرد و پسر حاجی آمدند و گفتند: سه هزار یخ خریدیم، خوب هشت هزارش؟ آهان پنج هزار هم کارگره فرش آورد دستمزد بهش دادیم؛ خوب سه هزار دیگه اش کو؟ شاگرد و دوستم یادشان نیامد اما حاج آقا ایستاد که سه هزار بقیه چی شد؟ ببینید نمی گفت چرا خرج کردید مهم این بود که بدانند چی کار کرده اند که یکهو یادشان آمد که آهان یک گدا آمد دادیم به گدا و حاجی گفت خیلی خوب و تمام شد؛ حساب سر جای خودش میزان هست. خودتان از خودتان حساب بکشید و بعد ببینید که چه قدر در زندگیتان تأثیر دارد و از بچه ها حساب بخواهید.
(ادامه دارد...)
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@amn_org
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
🔴♥️🔴 #موعود_جمعه_ها
🔴♥️🔴این جمعه هم مثل جمعههای دیگری که آمدند و نیامدی، آمد و رفت. دوست دارم غروب یک جمعه، حال آدمهای عاشق را درک کنم، دلهرهای که با غروب خورشید، در دل عاشقان تو موج میزند را بفهمم، و سرعت تپش قلبی را که حاصل وحشت از نیامدن توست حس کنم.
🔴♥️🔴حالا که این جمعه نشد، کاش جمعۀ دیگر این حال را پیدا کنم.
🔴♥️🔴ای موعود جمعهها!
🔴♥️🔴عصرتون شاد ودلپذیر
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@amn_org
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
🔴♥️🔴 #با_هزاران_وسیله_خدا_روزی #میرساند
🔴♥️🔴مى نويسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد،
🔴♥️🔴مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت،
🔴♥️🔴سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند.
🔴♥️🔴دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه سير شد،
🔴♥️🔴 پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت.
🔴♥️🔴سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حالت او پرسيدند؟
🔴♥️🔴گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند ومى رود.
🔴♥️🔴سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرده گفت در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در همچنین موقعیتی میرساند.
🔴♥️🔴پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بیجا داشتن برای چیست؟
🔴♥️🔴ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، تا از دنيا رفت.
📕منبع:قصص الله
🔴♥️🔴♥️🔴♥️🔴♥️
@ amn_org