فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍏🍏 بِسْمِ اللَّهِ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ
🍏 در نگـرانی هـا گـم شـده ام آرامـش ایـن روزهـایم بـاش...
@amn_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍏🍏 به آمرزش خدا نمیرسی الا.......
@amn_org
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وظیفه والدین :
🍏محیط راغنی کنید و اجازه دهید کودک خودش محرک ها را انتخاب کند.
🍏 چیزی به او تزریق نکنید
@amn_org
🍏🍏🍏🍏
🍏زمانی که فرزندانمان کوچک اند، نسبت به رفتار های اشتباه آنها صبرمان بیشتر است و در کنار خنده هایش، اشک هایش را هم تاب می آوریم،
در کنار تمیزی و عطر و بویش، کثیفی و بوی تعفن کهنه یا پوشکش را تحمل می کنیم و در کنار سلامت و شادابی اش، بر بیماری و ناخوشی او صبر می نماییم و...
🍏اما وقتی بزرگ تر می شود، به جای اینکه صبرمان بیشتر شود برعکس اندک میشود و دیگر آن ها را بر نمی تابیم.
🍏وقتی مرتکب اشتباه می شوند با تندی به آن ها می تازیم و سرزنش و توبیخشان می کنیم، در حالی که وقتی کوچک بودند و روی لباسمان خرابکاری می کردند در عین ناراحتی می خندیدیم و بعد از تمیز کردنش، لپش را محکم بوسیده و نوازشش می کردیم.
🍏چرا با بزرگ شدن آن ها صبر ما کمتر می شود؟ علت آن است که وقتی کوچک اند تقریبا همه ی اشتباهات آن ها را غیر عمد و سهوی می دانیم و مقصر قلمدادشان نمی کنیم،
🍏 ولی از سنی که زبان باز می کنند کم کم بیشتر اشتباهاتشان را عمدی و اختیاری می دانیم و زمانی که به نوجوانی می رسند، تمام رفتار هایشان را برنامه ریزی شده و عمدی تلقی میکنیم و بر آن ها برچسب توطئه گر و حیله گر می زنیم.
🍏خطای ما در این است که رشد عقل را در فرزندانمان دلیل بر این می دانیم که آن ها نباید خطایی مرتکب شوند و مانند فرشته ها پاک و بی عیب باشند.
🍏🍏🍏
@amn_org
🍏🍏🍏
🍏🍏 دو زکات و دو داستان و یک انسان!
🍏زرگری نزد شیخ دانایی رفت و گفت:
میخواهم زکات مال خود را بپردازم، به چه کسی بدهم؟
🍏شیخ گفت:
برو و اولین نیازمندی که در شهر دیدی، زکات مال خود را به او ده.
🍏زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که بر زمین نشسته بود. کیسهای از زر زکات مال خود به او داد و نابینا خوشحال شد.
🍏روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست که نابینای زکات بگیر به او میگوید:
خدا خیر بدهد. دیروز زرگری آمد و کیسهای زر به من داد و من در عشرتکده شهر رفتم و تا صبح مستی و با کنیزکان جوان عشقبازی کردم.
🍏زرگر تا این سخن شنید، برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت:
من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مال خود بپردازم. این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یکباره به یک عشرتگر دادم!
🍏شیخ دیناری به او داد و گفت:
حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری که دیدی ببخش.
🍏زرگر در راه مردی دید که چهرهای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد سید علوی بود. شادمان شد و همانجا سجده شکری کرد.
🍏زرگر بهدنبال آن مرد علوی راه افتاد. دید در خرابهای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت. برگشت و زرگر را دید.
🍏 زرگر پرسید:
این چه بود؟
🍏مرد گفت:
فرزندانم سه روز است که گرسنهاند و تاب گرسنگی نداشتند. این کبوتر مرده را برای آنها میبردم تا بخورند که خدا تو را نزد من حواله کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزارانمرتبه شکر.
🍏زرگر با چشمانی اشکبار نزد شیخ بازگشت و داستان را تعریف کرد.
🍏شیخ گفت:
دو زکات بود و دو داستان و یک انسان!
🍏هرگز در کار خداوند تردید مکن. وقتی میخواهی بدانی مالت چقدر حلال است، کافیست نگاه کنی که به دست چه کسی میرسد و در چه راهی مصرف میشود.
🍏 تذکرة الأولیاء
🍏🍏🍏
@amn_org
🍏در خانۀ خیالیام هر کسی آب مینوشد، به یاد تو میافتد. ما در این خانه همگی میدانیم شیرینی و گوارایی آب را مدیون توایم. هر چقدر آب بیشتر به دلمان مینشیند، بیشتر به یاد تو میافتیم.
🍏ما در هنگام نوشیدن آب یاد شهید کربلا را هم به رنگ یاد تو در میآوریم. چون میدانیم که آب، بانی اشک توست. نمیشود تو آب بنوشی و یاد جد تشنه لبت نیفتی و مگر میشود یاد غم تو در هنگام نوشیدن آب بیفتیم و آب بنوشیم و دلمان برای تو نگیرد؟
🍏ما وقتی به یکدیگر آب تعارف میکنیم، در اصل یاد تو را به هم تعارف میکنیم و با صدای آبی که در ظرف میریزد، صدای نام تو را میشنویم.
🍏خلاصه آب خوردن در خانۀ خیالی من دنیایی است برای خودش پر از عشق بازی با یاد تو.
🍏شبت بخیر آب حیات!
#شب بخیر 🍏
#محسن_عباسی_ولدی
@amn_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣🟣 به یمن آمدنت تازه کن جهان مرا...
@amn_org