eitaa logo
موسسه علمدار عمو اخوان
20.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🌺قم بلوار ۱۵ خرداد روبه‌روی امامزاده سیدعلی🌺 سایت amooakhavan.ir محصولات @mahsolat کانال طب‌وتربیت @tebtarbiat مربیان علمدار @morabbian تبادل و تبلیغ @alamdar2911 محتوای جامع کودک 09127482911
مشاهده در ایتا
دانلود
42.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤با تدریس مدیرسایت محتوایی 🔺۱۷و۱۸خرداد 🔺۲۴و۲۵خرداد 🔺۲۳تیر 🔺۳ مرداد 🔺۱۰و۱۱مرداد انشاءالله
آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ😭 من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م🌹 گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن همیشه پروانه ها دور سرم میگردن🦋 از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی😭😊 هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه😥 خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه😌 پدربزرگ خوبم امیر مومنینه اون اولین امامه،ماه روی زمینه🌙 تو دخترای بابام از همشون ریزترم خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم❤️ مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم گردنبند ستاره به گردنم میبستم💫 یه روزی از مدینه،سواره و پیاده راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده🌺 به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی🕋 چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا🏝 به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره اونجا که آسمونش پر شده از ستاره💫 تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم🕊 همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم😌 تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم😔 تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من🌹 بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت❤️ گلهای دامن من از تشنگی میسوختن به گریه کردن من چشماشونو میدوختن👀 تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته☀️ دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه به سوی عمه زینب دویدم پابرهنه👣 خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم👂 غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن💔 خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا🌞 پیاده و پیاده همراه عمه زینب راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب🌘 تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه😔 توی خرابه شام ما رو زندونی کردن با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن😱 فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟»😭 سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم❤️ بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه😔 دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم😭 صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م مثل داداش اصغرم،منم توی بهشتم😭😭 https://eitaa.com/joinchat/2918645763C3f7f0df12c سایت محتوایی عموروحانی
روایتگری انیمیشن عاشورا 🎤 پخش از 👇👇 https://www.aparat.com/v/mgq46k4
🔸نرم افزار روایتگری 🔸 از مدینه تا کربلا .... روایتگری ویژه محرم و اربعین قابلیت فهرست انتخابی 👇 لینک دانلود( نرم افزار به همراه متن) 💻فقط در رایانه باز میشود @amooakhavan
اول بگم کیم من مثل کبوترم من کوچولوی شش ماهه علی اصغرم من اسم مامانم رباب بابام امام حسین بود عموی من ابالفضل رقیه خواهرم بود حضرت علی اکبر اسم برادرم بود وقتی تویِ دشت خون باباجونم تنها شد اومد به خیمه من گفت: پسرم می آیی بریم به جنگ دشمن با این که بچه بودم دلم می خواست بجنگم دشمنای بابا رو من بیارم به چنگم آخه بابا گفته بود از همه بهتر می شه هر کی با غول بجنگه مثل کبوتر می شه من با غولا جنگیدم از همه بهتر شدم رفتم به آسمونا مثل کبوتر شدم https://eitaa.com/joinchat/2918645763C3f7f0df12c