eitaa logo
کانال تربیتی جوانه ها
16.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
645 فایل
🔴 آرشیو محتوای رایگان مدارس کشور 🔴 ویژه مربیان، مادران و مدیران خلاق ⭕ ابتدایی ⭕ پیش_دبستانی ⭕ مهدکودک 🔵 مدیر #عموانصاری 👈 @Avahid1 ✅کانال فروشگاه ما 😍 👈 @moraby543 🎁 #تبلیغات عالی👇 https://eitaa.com/joinchat/950730875C7770581e55
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 جشنواره ایام جشن 😍 🎁 تخفیف ✅ مجموعه قرآنی جزء سی 💢 ۳۰ جلد ( ۱۰پک ۳ جلدی همراه یک سی دی ) 🎁 قیمت پک کامل ۲۷۰ تومان 🎁 قیمت با تخفیف ۱۳۰ تومان (همراه هر پک یک سی دی هم هست ) 🚌 پست 🎁 جهت سفارش پک قرآنی 🔰🔰 @Avahid543
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5963299573504934944.pdf
749.9K
🌺 💥 متن داستان های پرده خوانی غدیر فایل pdf ✅ کانال تربیتی جوانه ها @amooansari
آموزش گام به گام نقاشی نخل خرما
....🌹 ♥️پدران خوب بخوانند.... 💢رفتارهای خودمان را اصلاح کنیم تا الگوی مناسبی برای فرزندان باشیم، پدرانی که بین عمل و گفتار‌شان تفاوت وجود دارد هرگز الگوی خوبی برای فرزندشان نخواهند ❤️ کانال تربیتی جوانه ها ❤️ @amooansari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه گنجشک فراموش کار: سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز، روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت، گنجشکی زندگی می کرد. گنجشک قصه ما؛ روزی تصمیم گرفت که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود. صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد. اما گنجشک کوچک قصه ی ما یک مشکل داشت؛ و آن هم این بود که ” فراموش کار ” بود. او در راه متوجه شد که خانه دوستش را فراموش کرده کرده است. او از بالای رودی عبور کرد که آن جا یک قو در حال آب تنی بود . او از قو آدرس خانه دوستش را پرسید اما قو نمی دانست. او رفت و رفت تا به یک روستا رسید . خیلی خسته شده بود . روی پشت بام خانه ای نشست تا استراحت کند. تصمیم گرفت به خانه ی خودش برگردد. ولی او آنقدر فاصله اش از خانه زیاد شده بود که راه خانه ی خودش را هم فراموش کرده بود. احساس کرد یک نفربه طرف او می آید. ترسید و به آسمان پرید . از بالا دید دختر بچه ای با یک مست(مشت) دانه به طرف او می آید . دخترک به او گفت: « چی شده گنجشک کوچولو؟ » از من نترس. من می خواهم با تو دوست بشوم برایت غذا آورده ام. گنجشک گفت : « یعنی تو نمی خواهی مرا در قفس زندانی کنی ؟ » دخترک گفت : « معلوم است که نمی خواهم! » گنجشک گفت : « من راه خانه ام را گم کرده ام. دخترک گفت : « من به تو کمک می کنم تا راه خانه ات را پیدا کنی، سپس از گنجشک پرسید : « آیا یادت می آید که خانه ات کجا بود؟ » گنجشک جواب داد : در جنگل بزرگ روی درختی بسیار بزرگ . دخترک گفت : « با من به جنگل بیا من به تو کمک می کنم تا آن درخت را پیدا کنی . دخترک و گنجشک کوچولو باهم وارد جنگل بزرگ شدند. و بعد از ساعت ها تلاش و جست و جو دخترک توانست خانه ی گنجشک کوچولو را پیدا کند. گنجشک کوچولو پرواز کرد و روی بالاترین شاخه رفت و نشست و به دختر کوچولو قول داد که از این به بعد، حواسش را بیشتر جمع کند تا دیگرگم نشود. 🍃🌸🌼🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولایمان را تبلیغ کنیم @amooansari
✅اطلاعیه 🌸 مربیان و مادران بزرگوار در تا عید غدیر فرصت دارند از گفتن پسران خودشان برای دختران هم و نماز عکس بگیرند وبرای ما ارسال کنند تا به اسم خودتان در کانال ارسال کنیم 🌺 مدیر کانال جوانه ها 🌺 🔷 پویش در کنار هم بودن