✅ به کودک خود احترام بگذارید
برای کودک خود ارزش قائل شوید
و او را با الفاظ
و صفات_خوب
و محترمانه صدا بزنید.
🔻هنگام عصبانیت از
دشنام_دادن
یا برچسب_زدن پرهیز کنید.
👈❌ کودک خود را مورد تحقیر و تمسخر قرار ندهید.
❌همچنین به دیگران اجازه ندهید
که کودکتان را مورد تحقیر و تمسخر قرار دهند.
⭕️حتی جملاتی مانند :
«تو هنوز یک بچه هستی»
نیز میتواند سبب تحقیر کودک شود.
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
آموزش کاغذوبرش
http://www.aparat.com/v/lhQ9e
از کانال ما درآپارات دیدن فرمایید
لطفا کانال ما را به دیگران معرفی کنید
راه_های نگهداشتن عزت نفس در کودک:
1-شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید
2- اشتباهاش رو راحت ببخشید
3- خوبیهاشو بزرگ کنید
4- به حرفاش خوب گوش بدید
5- بی دلیل بغلش کنید و ببوسید
6- مقایسه ش نکنید
7- از جملات منفی استفاده نکنید" اگه نکنی وای بحالت"
8- گاهی باهاش برنامه هایی که دوست داره ببینید
9- بهش نگید" تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن"
10-اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید.
11- با فرزندتان بازی کنید
12- در سفر تلفن کنید و به او بگویید دلتان تنگ شده.
13- القای بینش: میدانم از عهده ی انجام آن بر میایی
14- مهم: روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃
تکنیک های رفتار با نوجوانان
از اعمال نظارت های مستقیم بپرهیزید.
در دوره نوجوانی نظارت مستقیم جواب نمی دهد. نظارت مستقیم برای 2 دوره ۶ ساله اول زندگی کودک، نه تنها بسیار خوب است بلکه لازم هم هست. در این 2 دوره فرزندان هم به نظارت مستقیم والدین هیچ واکنشی نشان نمی دهند. اما زمانی که فرزندان وارد دوره نوجوانی (بین 12 تا 20 سال) می شوند اگر نظارت والدین مستقیم باشد، معمولا فرزند آن را تحمل نمی کند و ممکن است در برابر آن واکنش های بسیار تندی هم داشته باشد.
این که فرزندان نتوانند در دوره نوجوانی نظارت مستقیم را تحمل کنند، ایراد از والدین آن هاست که او را مورد نظارت مستقیم قرار می دهند. نوجوان وقتی خودش را تحت نظارت مستقیم والدین می بیند احساس می کند به حریم شخصی اش تجاوز شده است، بنابراین بسیار طبیعی است که واکنش منفی نشان دهد.
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃
ما سر کودکان داد میزنیم، آنها را تهدید می کنیم، آنها را نادیده می گیریم یا کتک میزنیم، چون می دانیم هرگز ما را ترک نمی کنند، چون توانایی شکایت کردن از ما را ندارند، چون در هر شرایطی دوستمان خواهند داشت، چون زورشان به ما نمیرسد و جز ما پناهی ندارند، و این یعنی سوء استفاده از قدرت خود و بی پناهی آنها.
در درون هر یک از ما یک دیکتاتور پنهان شده که میتواند به دیگری آزار برساند. چقدر ظالمانه است به ناتوانترین و بی پناه ترین موجود زندگی خود که قرار است عزیزترین موجود زندگی ما باشد، آزار برسانیم، چون قدرتش را داریم.
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃
به احساسات و حرف های بچّه های کلاس اوّلی با دقّت توجّه کنید. در مسیر برگشت از مدرسه، بچه ها دوست دارند همه چیز را برای والدین، به ویژه برای مادر تعریف کنند. شنونده ی خوبی برای بچه ها باشید.
خاطرات خوب و خوش خود و یا خواهر و برادر بزرگ تر او را از مدرسه برای کلاس اولی ها بازگو کنید.
مدرسه را به او نشان بدهید و در صورت امکان چند بار مسیر خانه تا مدرسه را به اتفاق او طی کنید. با این کار به او احساس آرامش می دهید.
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃
#داستان_کودکانه
🐓🐔🦊🐔🦊🐔🦊🐔🐓
قصه شیرین
🐱🐓 روباه و خروس🐓🐱
از کتاب مرزبان نامه
خروسی بود پرطلایی و تاجقرمزی که خیلی قشنگ بود. یک روز خروس همانطور که دانه برمیچید، رفت و رفت تا از ده دور شد. یکدفعه سرش را بلند کرد، روباهی دوان دوان به طرفش میآمد. به طرف ده برگشت. دیدی وای، خیلی از ده دور شده است. این طرف را نگاه کرد، آن طرف را نگاه کرد. یک درخت در آن نزدیکی بود. پرید و روی یکی از شاخههای درخت نشست. روباه آمد زیر درخت و گفت: «ای خروس پرطلایی، چرا تا مرا دیدی، بالای درخت پریدی؟ نکند از من ترسیدی؟»
خروس گفت: «باید هم روی درخت میپریدم. باید هم از تو میترسیدم. آخه تو دشمن منی.»
روباه گفت: «تاجقرمزی، پرطلایی، مگر خبر نداری که سلطان جانوران، شیر مهربان، گفته که همه باید با هم دوست باشند؛ مهربان باشند؛ کسی نباید به کسی بدی کند؛ باید از امروز، گرگ و میش از یک چشمه آب بخورند؛ کبوتر و باز، تو یک لانه بخوابند؛ روباه و خروس هم با هم دوست باشند؟ حالا خروسجان، از درخت بیا پایین. بیا تا کمی با هم گردش کنیم، گل بگوییم و گل بشنویم.»
خروس زرنگ، خروس قشنگ کمی فکر کرد و گفت: «راست میگویی، آروباه؟ چه خبر خوبی! واقعاً که خیلی خوب شد.»
روباه گفت: «پس معطّل چه هستی؟ بیا پایین دیگر…»
خروس گفت: «کمی صبر کن. چند تا جانور دارند مثل باد به اینجا میآیند. صبر کن آنها هم برسند تا همگی با هم به گردش برویم. اینطوری بیشتر به ما خوش میگذرد.»
روباه که ترس برش داشته بود پرسید: «چه شکلی هستند؟»
خروس در جواب گفت: «مثل گرگ هستند؛ امّا گوش و دمشان درازتر است. فکر کنم سگهای گلّه باشند.»
روباه تا این را شنید، پا گذاشت به فرار.
خروس فریاد زد: «کجا داری میروی؟ مگر به گردش نمیآیی؟»
روباه گفت: «سگها دشمن من هستند. مرا تکّه و پاره میکنند.»
خروس گفت: «آروباه، مگر خودت نگفتی که به فرمان شیر همه باید با هم دوست باشند؟»
روباه گفت: «چرا گفتم؛ ولی میترسم اینها هم مثل تو فرمان شیر را نشنیده باشند. آنوقت تا بخواهم به آنها حالی کنم که چه شده و چه نشده، تکّهبزرگم، گوشم میشود.»
روباه این را گفت و با سرعت از آنجا دور شد. خروس هم از درخت پایین آمد و به ده برگشت.
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مجموعه_قصه_های_آسمانی
این قسمت حضرت یونس(ع)👆👆👆
✨
✨
✨✨
✨✨
┏━━━🍃🍂
🆔 @amoohadi313
┗━━━🍂🍃