eitaa logo
🌸✨️دنیـای شـادی ✨️🌸
4.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
507 فایل
﷽ دنــیــای شـادی عمو جمعه 🌱 به شما مربی ها و معلمین عزیز در پیدا کردن محتــــــوای مناسب ، سرگرم کننده و آموزشی کمک میکنـــــــه . ✍تبلیغ شبانه تک بنر در۲ کانال ما در جمع ۶ هزار و ۱۰۰ عضو فقط 40 هزار ت تبادل و تبلیغ: @amoojome
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻تزیین و شروع سال تحصیلی با بادکنک🎈🎊🎈 🇮🇷 🔸باتوجه به دفاع مقدس رنگ بادکنکها متمایل به رنگ پرچم ایران باشد 🇮🇷 و برای امامت امام عصر هم میتونه ایده خوبی باشه با بادکنک تزیین کنید پشت صحنه میتونید ایده بگیرید. 🔹نکته مهم شروع سال تحصیلی از سوم مهرماه بگیرید که با امامت امام زمان عج شروع بشه ✍🏻سعی کنید تزیینات به حرمت شهادت امام حسن عسکری (ع) که دوم مهر می باشد؛ 🏴🏴 بعد شهادت امام حسن عسکری(ع) باشه سوم مهر رو جشن و شروع مدرسه بگیرید👌🏻 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌍دنیای شادی بزرگترین مرجع محتوای فرهنگی برای مربیان کشور         ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ کانالمون : https://eitaa.com/joinchat/250413120Cd32e25768c
🇮🇷 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌍دنیای شادی بزرگترین مرجع محتوای فرهنگی برای مربیان کشور         ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ کانالمون : https://eitaa.com/joinchat/250413120Cd32e25768c
بک گراند شهدا.pdf
4.15M
✍🏻فایل خام پی دی اف عکس شهدا برای ورودی کلاس ها 🇮🇷 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌍دنیای شادی بزرگترین مرجع محتوای فرهنگی برای مربیان کشور         ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ کانالمون : https://eitaa.com/joinchat/250413120Cd32e25768c
✍🏻حتما کنار خانواده بزرگترا بخونن😔💔 برای اولین اعزام، چهارده ساله بود. قبولش نمی‌کردند. دست برد توی شناسنامه‌ اش و برای اینکه لو نرود، آن را هم با خودش برد. بیچاره مادرش برای گرفتن کوپن استشهاد محلی جمع کرد که شناسنامه‌اش گم شده. از آن به بعد او دو جلد شناسنامه داشت. وسایل نیروهایم را چک می‌کردم، دیدم یکی از بچه‌ها با خودش کتاب برداشته؛ کتاب دبیرستان. گفتم: این چیه؟ گفت: اگر یه وقت اسیر شدیم می‌خوام از درس عقب نیفتم! کنکور که دادیم آمد در خانمان و گفت برویم. دستم را گرفت و برد ثبت نام و بعد هم اعزام. توی منطقه وقتی پرسیدند کجا می‌خواهید بروید، زود گفت «تخریب». با آرنج آرام زدم به پهلویش و گفتم: چرا گفتی تخریب؟ گفت: آخه اینجا نزدیک تره. عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچه‌های یک روستا بودند. فرماندشان که یک سپاهی بود، از اهالی همان روستا شهید شد. همه‌اشان پکر بودند. می‌گفتند شرمشان می‌شود بدون حسن برگردند روستایشان. همان شب بچه‌ها را برای مأموریت دیگری فرستادند خط. هیچ کدامشان برنگشتند. دیگر شرمنده اهالی روستایشان نمی‌شدند. می‌خوای از درس خوندن فرار کنی؟ صدایش می‌زدند «نیم وجبی»؛ ژ-3اش را که می‌گذاشت کنارش روی زمین کمی از آن بزرگ‌تر بود. مسئول ثبت نام به قد و بالایش نگاه کرد و گفت دانش‌آموزی؟ - بله. - می‌خوای از درس خوندن فرار کنی؟ ناراحت شد. ساکش را گذاشت روی میز و باز کرد. کتاب‌هایش را ریخت روی میز و گفت: نخیر! اونجا درسم رو می‌خونم. بعد هم کارنامه‌اش را نشان داد. پر بود از نمرات خوب. چهل سانتی از دوره مدرسه صدایش می‌کردیم «کریم چهل سانتی». از بس قد و قواره‌اش کوچک بود. خمپاره که آمد، شهید که شد، واقعاً چهل سانت بیشتر نمی‌شد. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌍دنیای شادی بزرگترین مرجع محتوای فرهنگی برای مربیان کشور         ࿐჻ᭂ⸙🍃🌼🍃⸙჻ᭂ࿐ کانالمون : https://eitaa.com/joinchat/250413120Cd32e25768c
❤️به این قشنگی که تو شهید شده‌ای ما حتی نمی‌توانیم بخوابیم ....😔 شهادت : ۱۳۶۵/۲/۱۲ فکه / عملیات سیدالشهداء (شهید_احمد_عسگری) السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج شب بخیر✨🌙
سلام شبتون بخیر 👋🌹🌹 نمایشنامه طنز عروسکی دفاع مقدس شخصیت عروسکی :: بابا خان پیرمرد عمو: باباخان شنیدم شما هم زمان جنگ در جبهه حضور داشتید بابا خان : از کی شنیدی بابا من نمیخواستم ریا بشه 🤣 عمو : تقریبا تمام بچه ها و نوه هاتون همه حداقل یکبار رو تعریف کردند 🤣 باباخان: بله بابا جان جاتون خالی ما صاف تو خط مقدم بودیم عمو : احسنت باباخان چقدر عالی باباخان : تازه اسیر هم گرفتیم عمو: جدی می فرمایید 🤣 بابا خان : بله من یک حسنی که نسبت به نیروهای دیگه داشتم تسلط داشتم به زبان عربی عمو : آفرین باباخان بابا خان : یکبار دوتا بعثی رو اسیر کردم شروع کردم به عربی صحبت کردن عمو : خوب باباخان : گفتم الاخوی الفکر کردی الاینجا الکجاست التکون بخوری الایکتیر الوسط الپیشونیت خالی می کنم 🤣🤣 عمو : اونا هم فهمیدن شما چی گفتید 🤣 باباخان : کامل ارتباط برقرار کرده بودن عمو ، خیلی با تعجب نگاه می کردن عمو : به نظر خودت چرا با تعجب نگاه می کردن ؟؟! باباخان : احتمالا بابا بدن ورزیده مثل بدن من ندیده بودن 🤣 عمو : اون موقع هم همینجوری هیکل دار بودید بابا خان : اون موقع سه برابر این بودم عمو 🤣🤣 عمو : خوب چی شد یک دفعه آب رفتید 🤣 باباخان : نه بعثی ها چشمم کردن 🤣 عمو : بله بچه های مهربون از شوخی های باباخان که بگذریم در ایام دفاع مقدس هستیم و باید یاد شهدا رو زنده نگه داریم بابا خان : احسنت عمو ، یکی از راهاش اینکه وصیت نامه شهدا رو بخونیم و بهش عمل کنیم. نشر با لینک مجاز 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمنده قمی داشته میرفته دستشویی که با دست خالی فرمانده عراقی رو اسیر میکنه!😁 ببینید چقدر شیرین داره خاطره ش رو تعریف میکنه😊👌 ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ 📌 بـا ما هـمراه باشید . .