eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
28.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی رقص قاصدک ها 🇮🇷 🇮🇷 قسمت دوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزا خونه ی ما بوی عجیبی داره مامان داره رو دیوار پارچه سیاه میزاره میگم مامان این چیه؟ واسه چی این رنگیه؟ مامان با مهربونی میگه عزیز مادر پیامبر خوب ما داشته یه دونه دختر از اسمای قشنگش فاطمه، زهرا، کوثر این بانوی مهربون بعد باباش غریب شد به دست آدم بدا زخمی شد و شهید شد این پارچه های سیاه چادر خاکیشونه که یادگار مونده از آن زن بی نشونه زهرا رمضانی از اصفهان @amoomolla
🌷 معمای مذهبی 🌷 🕋 ۱. پیامبر بت شکن ؟! 🕋 ۲. فرستاده از جانب خدا ؟! 🕋 ۳. شتر قرآنی ؟! 🕋 ۴. سفر فضایی پیامبر اکرم ؟! 🕋 ۵. امام ششم ما ؟! 👈 باهوشا بسم الله @amoomolla
🌸 " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت بیست و هفتم 🌸 🌟 ساینا ، فرمانروای سوله اولی ، 🌟 به سرعت به طرف من آمد . 🌟 و دست مشت کرده اش را ، 🌟 به طرف صورتم آورد . 🌟 منم غیب شدم و پشت سرش ظاهر شدم . 🌟 او هم ، چون با سرعت به طرفم آمده بود 🌟 و چون من جاخالی دادم ؛ 🌟 نتوانست خود را کنترل کند . 🌟 و محکم به زمین افتاد . 🌟 همه با تعجب به ما نگاه کردند . 🌟 سکوت همه جا را فرا گرفت . 🌟 ساینا با عصبانیت ، 🌟 اول به تماشگران نگاه کرد ؛ 🌟 و سپس با خشمی بسیار ، به من نگاه کرد . 🌟 سپس با سرعت بلند شد و به طرفم دوید . 🌟 دوباره خواست به من مشت بزند . 🌟 من هم به سرعت دستش را گرفتم . 🌟 و به سمت کمرش کشیدم . 🌟 و با پا ، به او لگد محکمی زدم . 🌟 تماشاگران خندیدند ؛ 🌟 ناگهان مثل فرفره چرخید . 🌟 و به طرف من آمد . 🌟 من هم غیب شدم ؛ 🌟 و روی سرش ظاهر شدم . 🌟 سلولهای بدنم را باز کردم ؛ 🌟 و در سلولهای بدن ساینا ، قفل نمودم 🌟 دیگر نتوانست تکان بخورد . 🌟 ناگهان به سمت آسمان پرتابش کردم 🌟 او هم با سرعت و در حال چرخش ، 👈 به زمین سقوط کرد . 🌟 و دیگر نتوانست بلند شود . 🌟 سپس رو به جمعیت کردم و گفتم : 🌷 دیگر کسی نیست 🌷 که دلش بخواهد با من بازی کند . 🌟 آن فضایی سبز رنگی که اول دیدم 🌟 گفت من میام . و بی معطلی بالا آمد . 🌟 تماشاگران داد زدند : 👽 چینپو ، چینپو ... 🌷 گفتم : چینپو از دیدنت خوشبختم 🌟 او هم با عصبانیت ، به طرف من آمد 🌟 من هم پرواز کردم ؛ در آسمان ملّغی زدم ؛ 🌟 و در حال ملّغ زدن ، 🌟 با هر دو پا ، روی شانه هایش زدم . 🌟 افتاد و دوباره بلند شد و ایستاد . 🌟 و روی خود را به طرف من برگرداند ؛ 🌟 و دوباره به من حمله ور شد . 🌟 من هم پریدم ، 🌟 به حالت خوابیده ، چرخیدم ؛ 🌟 و با سر ، به شکم او ، ضربه زدم . 🌟 و او را به یک طرف پرتاب کردم . 🌟 خیلی خشمگین شده بود ؛ 🌟 از جیبش ، چندتا طناب در آورد ؛ 🌟 به جز یکی از آنها ، 🌟 هم را به طرف من پرتاب کرد . 🌟ناگهان آن طناب ها ، 🌟 تبدیل به حلقه های لیزری شدند ؛ 🌟 و به طرف من آمدند . 🌟 چند بار جاخالی دادم ، غیب شدم ، 🌟 پرواز کردم ، اما ول کن نبودند . 🌟 هیچ جوره نمی شد جلوی آنها را بگیرم 🌟 و حتی نمی توانم آنها را از کار بیاندازم 🌟 اگر به من برخورد کنند ؛ 🌟 حتما سلول های مرا می سوزانند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌸 عموملا 🌹 این زمان ، بچه ها رو در حد مدلینگ ، 🌹 خوشگل و خوش تیپ میکنن . 🌹 اما در زمان ما ، 🌹 همه بچه ها رو کچل میکردن ، 🌹 باور کنید 🌹 مدرسه ها شبیه معبد شائولین می شد 😂😢😁 🔮 @amoomolla
🌸 عموملا 🌹 در این زمان ، بعضی از بچه ها ، 🌹 هنوز نمی دونن عمو و دایی چیه 🌹 و چه موجودات نازنینی هستند 🌹 و باید از کتاب های تاریخ ، در مورد آنها بخونن 🌹 اما در زمان ما ، عمو و دایی هامون ، 🌹 یا هم سن ما بودند یا کوچکتر از ما بودند ‌. 🌹 یادمه ۱۰ ساله‌ بودم ، 🌹 داشتیم تو زمین خاکی فوتبال بازی می‌کردیم 🌹 که رفیقمون با یه بچه در بغل اومد . 🌹 پرسیدیم این کیه ؟ 🌹 گفت داییمه . 🌹 عایا باور می کنید ؟! 😁😆😁😄 🔮 @amoomolla
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی 🇮🇷 قسمت ششم : آهنگری کار نیست 🔮 @amoomolla 🎥
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای گولوبولا 🇮🇷 قـسـمت هجدهم 🇮🇷 کم حجم 🔮 @amoomolla
35.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت زهرا 🇮🇷 قسمت دوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla