eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 معمای مادران پیامبران 🌷 🕋 ۱. مادر حضرت محمد ؟! 👈 آمنه 🕋 ۲. مادر حضرت ادریس ؟! 👈 بره 🕋 ۳. مادر حضرت یوسف ؟! 👈 راحیل 🕋 ۴. مادر حضرت نوح ؟! 👈 قینوش 🕋 ۵. مادر حضرت یونس ؟! 👈 تنجیس @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت سی‌ام 🌸 🌟 برای مدتی ، به سیاره سیسون رفتم . 🌟 تا زن
🌸 " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت سی‌ و دوم 🌸 🇮🇷 ناگیتان ، با اخلاق خوش ، کمک به زندانیان ، 🇮🇷 نظافت محوطه ، خدمت به نگهبانان زندان ، 🇮🇷 آموزش خواندن و نوشتن به زندانیان ، 🇮🇷 کلاس داری برای بچه ها و زندانیان ، 🇮🇷 حفظ قرآن و حدیث و آداب اخلاقی ، 🇮🇷 برگزاری کلاسهای فرهنگی و... ، 🇮🇷 توانست همه را مجذوب و شیفته خود کند . 🇮🇷 و با شیطنت موفق شد 🇮🇷 اعتماد هیدرا و سایر نگهبانان را ، 🇮🇷 به خود جلب کند . 🇮🇷 و پس از آن یکی از معتمدترین زندانیان شد . 🇮🇷 از آن به بعد ، رفت و آمدنش ، 🇮🇷 به قسمت های مختلف زندان ، آزاد شد . 🇮🇷 ناگیتان ، آنقدر به هیدرا نزدیک شد ، 🇮🇷 و با او در ارتباط و رفت و آمد بود ، 🇮🇷 که هیدرا کاملا به او اعتماد کرد . 🇮🇷 و رازها ، مشکلات و زندگی اش را ، 🇮🇷 برای ناگیتان گفت . 🇮🇷 آنقدر رفت و آمد و نشست و برخاستشان ، 🇮🇷 زیاد شد 🇮🇷 که در چشم دیگر نگهبانان و زندانیان ، 🇮🇷 این دو مثل دوتا برادر ، تلقی می شدند . 🇮🇷 هیدرا ، ماجرای سیاره سیسون ، 🇮🇷 و قفل شدنش را به ناگیتان گفت . 🇮🇷 و اینکه دیگر کسی از آن سیاره ، 🇮🇷 نمی تواند به خانه اصلی خودش ، 🇮🇷 یعنی زمین برگردد . 🇮🇷 ناگیتان به هیدرا پیشنهاد داد ؛ 🇮🇷 که راهی پیدا کند ، 🇮🇷 تا دروازه ای بین سیسون و زمین باز کند . 🇮🇷 مثل همان دروازه هایی که ، 🇮🇷 بین آسمانها وجود دارند . 🇮🇷 اگر بتواند چنین دروازه ای بسازد . 🇮🇷 دیگر نیازی نیست از سیاره ، خارج شوند . 🇮🇷 از درون سیاره می توان به زمین سفر کنند . 🇮🇷 ناگیتان با این پیشنهادش ، 🇮🇷 هم خودش به فکر عمیقی فرو رفت هم هیدرا 🇮🇷 هیدرا تا مدتها ، 🇮🇷 روی این موضوع فکر می کرد . 🇮🇷 کتاب های زیادی مطالعه نمود . 🇮🇷 با علما و عارفان ، به مشورت پرداخت . 🇮🇷 برخی از علما ، 🇮🇷 با ساخت چنین دروازه ای مخالف بودند 🇮🇷 و برخی دیگر نیز ، موافق یا ممتنع بودند . 🇮🇷 اما هیدرا ، دست بردار نبود . 🇮🇷 چندین بار داستان معراج پیامبر ، 🇮🇷 و چگونگی آن را مرور کرد . 🇮🇷 حالت های متفاوتی را امتحان نمود . 🇮🇷 پس از مدتهای طولانی ، 🇮🇷 موفق شد چنین دروازه ای را ، 🇮🇷 در سیاره سیسون و سیاره زمین ، 🇮🇷 درست کند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی 🇮🇷 قسمت هفتم : برهان قاطع 🔮 @amoomolla 🎥
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای گولوبولا 🇮🇷 قـسـمت نوزدهم 🇮🇷 کم حجم 🔮 @amoomolla
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 ماجراهای بهمن و بختک 🇮🇷 این قسمت : مجسمه های پوشالی @amoomolla
35.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی آقای شاه 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت پنجمین 🌷 🌸 امام علی عليه السلام ، 🌸 فاطمه کلابيه را تاييد کرد و پسنديد . 🌸 و برادرش عقيل را ، 🌸 به خواستگاری او فرستاد . 🌸 حزام ، بسيار ميهمان دوست بود . 🌸 و پذيرايی کاملی از عقیل نمود . 🌸 و با احترام فراوان ، به او خيرمقدم گفت 🌸 و در مقابل او نیز ، قربانی کرد . 🌸 سنت و رسم عرب اين بود 🌸 که تا سه روز از ميهمان پذيرايی کنند 🌸 و روز سوم حاجت او را می پرسیدند 🌸 و از علت آمدنش سؤال می کردند 🌸 خانواده ام البنين نيز ، 🌸 چنين رسمی را به جای آوردند . 🌸 و روز چهارم ، با ادب و احترام ، 🌸 از عقیل ، علت ورودش را جويا شدند . 🌸 عقيل گفت : 🌹 راستش به خواستگاری دخترت فاطمه آمدم . 🌸 حزام گفت : 🍎 برای چه کسی ؟! 🌸 عقیل گفت : 🌹 براي پيشوای دين و بزرگ اوصيا ، 🌹 و امير مؤمنان ، علی بن ابيطالب . 🌸 حزام جا خورد و حیرت زده شد . 🌸 او هرگز چنين پيشنهادی را تصور نمی کرد . 🌸 سپس با کمال صداقت و راستگويی گفت : 🍎 بَه بَه چه نسب شريفی 🍎 و چه خاندان با مجد و عظمتي ! 🍎 اما ای عقيل ! 🍎 يک زن صحرایی و باديه نشين ، 🍎 آن هم با فرهنگ ابتدايی باديه نشينان ، 🍎 شایسته امیرالمومنین نيست . 🍎 راستش فرهنگ ما با هم فرق دارند . 🍎 ایشان باید با يک زنی که ، 🍎 فرهنگ بالاتري دارد ، ازدواج کنند . 🌸 عقيل ، پس از شنيدن سخنان حزام گفت : 🌹 اميرالمؤمنين ، 🌹 از آنچه تو می گويی ، خبر دارد 🌹 و با اين اوصاف ، 🌹 ميل به ازدواج با فاطمه دارد . 🌸 حزام که نمی دانست چه بگويد 🌸 از عقيل مهلت خواست 🌸 تا از ثمامه بنت سهيل ، مادر فاطمه ، 🌸 و خود فاطمه سؤال کند . 🌸 و سپس به عقیل گفت : 🍎 زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان ، 🍎 آگاه هستند 🍎 و مصلحت آنها را بيشتر می دانند . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 ماجراهای بهمن و بختک 🇮🇷 این قسمت : شاه دوست @amoomolla
🌸 " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت سی‌ و سوم 🌸 🇮🇷 هیدرا ، چند بار دروازه فضا به زمین را ، 🇮🇷 آزمایش کرد . 🇮🇷 و خودش نیز ، وارد آن دروازه شد . 🇮🇷 و با موفقیت توانست به زمین برود و برگردد 🇮🇷 سپس برادرانش را به زمین برگرداند . 🇮🇷 و پس از آن ، 🇮🇷 چند جن دیگر نیز ، به زمین رفتند . 🇮🇷 از آن روز به بعد ، 🇮🇷 ارتباط بین زمین و سیاره سیسون ، آزاد شد . 🇮🇷 برخی از جنیان ، 🇮🇷 برای همیشه به زمین برگشتند . 🇮🇷 و برخی دیگر نیز ، 🇮🇷 که به سیاره سیسون عادت کرده بودند ؛ 🇮🇷 تصمیم گرفتند در سیسون بمانند . 🇮🇷 و از طریق دروازه ، با زمین در ارتباط باشند . 🇮🇷 هیدرا پس از موفقیت در ساخت دروازه ، 🇮🇷 از ناگیتان به خاطر این پیشنهادش ، 🇮🇷 تشکر و قدردانی کرد . 🇮🇷 ناگیتان هم از موفقیت هیدرا ، 🇮🇷 ابراز شادی و خرسندی نمود . 🇮🇷 و روش ساخت آن دروازه را ، 🇮🇷 از هیدرا پرسید . 🇮🇷 هیدرا نیز با ذوق و شوق فراوان ، 🇮🇷 همه تلاش های خود در ساخت دروازه را ، 🇮🇷 برای ناگیتان شرح نمود . 🇮🇷 ناگیتان ، از آن روز به بعد ، 🇮🇷 به صورت جدی به فکر فرار از زندان افتاد ‌. 🇮🇷 به خاطر همین ؛ 🇮🇷 نقشه فرار خود را طراحی نمود . 🇮🇷 و می خواست هر طور که شده ، 🇮🇷 خود را به دروازه ای که هیدرا ساخته بود ، برساند 🇮🇷 ناگیتان ، به خاطر جلب اعتماد مسئولین ، 🇮🇷 می توانست به همه قسمتها ، برود . 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 گاهی به انبار سفینه های فضایی می رفت 🇮🇷 و سفینه ای را برای فرارش آماده می کرد . 🇮🇷 ناگیتان پس از آماده شدن سفینه ، 🇮🇷 در این فکر بود که چطوری می تواند 🇮🇷 شوک برقی و لیزرها را ، 🇮🇷 از کار بیاندازد و خاموش کند . 🇮🇷 و همچنین نمی دانست چه کسانی را ، 🇮🇷 برای فرار ، با خودش همراه کند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla