eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان 🇮🇷 قسمت نوزدهم : وصیت نامه 🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آقای معلم و بچه ها 🇮🇷 قسمت اول : آقا اجازه @amoomolla
🌹 ما که بچه بودیم با تشک و بالش واسه خودمون خونه درست می کردیم ، 👈 اما بچه‌های الان ، خونه چادری دارن . 🌹 ما به ماشینامون نخ می بستیم تا راه برن ، 👈 بچه های امروزی ، ماشین کنترلی دارن . 🌹 ما موشک کاغذی درست میکردیم ، 👈 اما اینا هلیکوپتر پرنده دارن . 🌹 ما ته امکاناتمون سگا و آتاری بود ، 👈 اما اینا ، تبلت و پلی‌استیشن و آیپد دارن 🌹 ولی خداییش بازم ما بیشتر خوش بودیم.. 😊 👌 😍 🔮 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@amoomolla
🕌 مهم‌ترین نمود آموزش و پرورش ، 🕌 در حوزه احکام و عبادات ، نماز است . 🕌 نماز ، بزرگ‌ترین فریضه ‏الهی ، 🕌 و پیش‌ درآمد قبولی اعمال و عبادات است . 🕌 بنابراین ؛ 🕌 از معلمان و مربیان و مدیران آموزشی عزیز ، 🕌 تقاضامندیم که نسبت به آموزش نماز ، 🕌 تمام تلاش خود را بکنند . 🔮 @amoomolla
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت هشتمین 🌷 🌸 عقيل برادر امام علی علیه السلام ، 🌸 با اجازه فاطمه و پدرش ، 🌸 عقد بين اين دو بزرگوار را اجرا کرد . 🌸 آن هم با مهريه ۵۰۰ درهم ، 🌸 که سنت رسول خدا بود . 🌸 اما پدر فاطمه گفت : 🌹 دختر ما ، هديه ای است از سوی ما ، 🌹 به پسرعموی رسول خدا . 🌹 و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ايم . 🌸 فاطمه کلابيه ، 🌸 سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود . 🌸 او را به طرف خانه امام علی بدرقه کردند . 🌸 هنگامی که می خواست وارد خانه شود ، 🌸 ایستاد و مکث کرد . 🌸 و پا به خانه امام علی علیه السلام نگذاشت 🌸 به او گفتند : چرا وارد نمی شوید ؟ 🌸 فاطمه گفت : 🍎 تا دختر بزرگ حضرت فاطمه علیهاالسلام ، 🍎 یعنی حضرت زینب اجازه نفرمايند 🍎 وارد خانه نمی شوم . 🌸 اين سخن او ، 🌸 نهايت ادب او را به خاندان امامت می رساند. 🌸 حضرت زینب ، اجازه ورود ایشان را دادند 🌸 فاطمه نیز با خوشحالی وارد خانه شد . 🌸 همان روز اول ، که پا در خانه امام گذاشت 🌸 حسن و حسين عليهماالسلام ، 🌸 مریض در بستر افتاده بودند . 🌸 عروس تازه نیز ، 🌸 به محض آن‏که وارد خانه شد ، 🌸 خود را به بالين آن دو عزيز رسانيد 🌸 و هم‏چون مادری مهربان ، 🌸 به دلجويی و پرستاری از آنان پرداخت 🌸 و همواره می گفت : 🍎 من کنيز فرزندان فاطمه هستم .  🌸 هر وقت امام علی علیه السلام ، 🌸 فاطمه را صدا می زد ، 🌸 حسن و حسین و زینب ، 🌸 به یاد مادرشان می افتادند و گریه می کردند 🌸 بعد از گذشت مدت کوتاهی ، 🌸 از زندگی مشترکش با امام علی عليه‏السلام ، 🌸 به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد 🌸 که به جای « فاطمه » ، 🌸 او را ام البنين صدا بزند 🌸 تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام ، 🌸 به ياد مادرشان ، فاطمه زهرا نيفتند 🌸 و در نتيجه ، خاطرات تلخ گذشته ، 🌸 در ذهن آن‏ها تداعی نگردد 🌸 و رنج بی مادری ، آن‏ها را آزار ندهد . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla
40.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شش قهرمان و نصفی 🇮🇷 طنز ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت ششم 🔮 @amoomolla
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت نهمین 🌷 🌸 حضرت علی عليه السلام ، 🌸 در همسرش ام البنین ، خردمندی ، نيرومندی ، 🌸 ايمانى استوار ، آدابى والا و صفاتى نيکو ، 🌸 مشاهده کرد و او را گرامى داشت ، 🌸 و از صميم قلب ، در حفظ او کوشيد . 🌸 و ثمره ازدواج حضرت با ایشان ، 🌸 چهار پسر رشيد بود که نامشان : 👈 عبّاس ، عبدالله ، جعفر و عثمان بود . 🌸 فرزندان ام البنين ، 🌸 همگی در کربلا به شهادت رسيدند 🌸 و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه‏ ، 🌸 فرزند حضرت عباس عليه‏ السلام ادامه يافت. 🌸 اولین فرزند پاک بانو ام ‏البنين ، 👈 علمدار کربلا ، حضرت عباس بود ؛ 🌸 حضرت عباس ، 🌸 در روز چهارم ماه شعبان ، به دنیا آمد ‌. 🌸 هنگامى‌ که مژده ولادت عباس را ، 🌸 به اميرالمؤمنين عليه السلام ، داده شد ، 🌸 به خانه شتافت و او را در برگرفت ، 🌸 باران بوسه بر او فرو ريخت 🌸 و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد . 🌸 در روز هفتم تولّدش ، 🌸 طبق رسم و سنّت اسلامی ، 🌸 گوسفندی را به عنوانِ عقيقه ذبح کردند ، 🌸 و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند . 🌸 امام علی علیه السلام ، از عالم غيب ، 🌸 جنگ‌آورى و دليرى عباس را ، 🌸 در عرصه‏ هاى پيکار دريافته بود 🌸 و مى‏ دانست که او يکى از قهرمانان اسلام ، 🌸 خواهد بود ، 🌸 به خاطر همین ، نام او را عباس نامید . 🌸 که به معنی شیر بیشه بود 🌸 این نام را برایش انتخاب کرد 🌸 چون او در برابر کژی ها و باطل ، 🌸 ترش‌رو بود . 🌸 و در مقابل نيکى ها ، 🌸 خندان و چهره گشوده بود . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش هندی مذهبی 🌷 🌸 فرستادگان خدا 🌸 eeshvar ke doot 🌸 تلفظ 👈 ایشوِر کِ دووت 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🌸 فرستادگان خدا 🌸 God's messengers 🌸 تلفظ 👈 گاد مِسِنجرز 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش اسپانیایی مذهبی 🌷 🌸 فرستادگان خدا 🌸 Mensajeros de dios 🌸 تلفظ 👈 مِنسَجِرُوز دِ دِیاس 🔮 @amoomolla
🎁 دوستان عزیزم 🎁 سومین مسابقه سین زنی ما ، 🎁 با جایزه های واقعی آغاز شد . 👈 نفر اول : ۳۰ تومان 👈 نفر دوم : ۲۵ تومان 👈 نفر سوم : ۲۰ تومان 👈 نفر چهارم : ۱۵ تومان 👈 و نفر پنجم : ۱۰ تومان 🎁 برای شرکت در این مسابقه و دریافت بنر ، 🎁 لطفا نام خود را برای مسئول مسابقات ، بفرستید . 🆔 @moshaawer ✅ کانال مسابقه سین زنی عموملا 📲 @mosabghea
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت دهمین 🌷 🌸 ام البنین ، توجه و محبت بسیاری ، 🌸 به فرزندان حضرت زهرا ، داشت . 🌸 و خود را ، کنیز و خدمتکار آنها می دانست 🌸 و حتی بیشتر از بچه هایش ، 🌸 آنها را دوست می داشت . 🌸 و همیشه آرزو می کرد 🌸 تا خودش و بچه هایش ، فدای آنها شوند 🌸 ولی هیچ صدمه ای ، به آنها نرسد . 🌸 روزی ام البنين وارد اتاق شد . 🌸 امام علی عليه السلام را ديد 🌸 که عباس خردسال را روی پاهايش نشانده ، 🌸 و آستين‌های کودک را بالا زده ، 🌸 بازوانش را می بوسید ، 🌸 و به شدت گریه می کرد . 🌸 ام البنين ، از دیدن این منظره ، 🌸 حيران و نگران شد و علتش را پرسيد . 🌸 امام علی نیز با اندوه پاسخ دادند : 🕋 به اين دو دست نگاه می کردم 🕋 و آنچه بر سرشان می آيد را ، 🕋 به ياد می آوردم . 🌸 تعجب ام البنين به ترس تبديل شد : 🌸 و با نگرانی گفت : 🌹 مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد ؟ 🌸 امام علی با چشمانی گریان گفت : 🕋 از بازو قطع خواهند شد . 🌸 ام البنین گفت : 🌹 چرا يا على ؟ 🌸 امام علی نیز ، ماجرای عاشورا و کربلا را ، 🌸 برای او تعریف کرد و گفت : 🕋 دستان فرزند تو ، 🕋 در راه فرزند پیامبر ، حسین ، 🕋 قطع خواهند شد . 🌸 چشمان ام البنین ، پر از اشک شد 🌸 گریه ، امانش نمی داد . 🌸 اما باز ، خدا را شکر کرد و گفت : 🌹 پسرم فدای سبط گرامی رسول . 🌸 امام علی ، ام البنین را ، 🌸 به مقام و منزلتی که فرزندش نزد خدا دارد 🌸 بشارت داد و گفت : 🕋 خداوند در عوض دو دست ، 🕋 دو بال به او می بخشد 🕋 تا با ملائکه در بهشت پرواز کند .  🌹 پایان 🌹 🔮 @amoomolla
38.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز و کمدی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت اول ۱ 🔮 @amoomolla
44.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز و کمدی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت اول ۲ 🔮 @amoomolla
🌹 شعر پیغمبر ما 🌹 ☀️ آن شب ستاره ، تا صبح بارید ☀️ روشن تر از پیش ، مهتاب تابید ☀️ روی زمین شد ، مانند گلشن ☀️ از نور ، شب شد ، چون روز روشن ☀️ تا صبح ، آن شب ، نوری به پا بود ☀️ سر چشمه نور ، غار حرا بود ☀️ زیرا در آن شب ، پیغمبره ما ☀️ از جانب حق ، شد رهبره ما ✍ شاعر : علی اصغر نصرتی 📚 منبع : کتاب فارسی اول دبستان ص ۱۰۸ 🔮 @amoomolla
27.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای قهرمانان مدرسه 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla 🎥 🎥
👈 🌸 اگر در اتاقی که کودکی در آن بیدار است 🌸 با همسر خود همبستر شوید 🌸 ( و آمیزش کنید) 🌸 این عمل موجب می‌شود 🌸 که کودک شما ، 🌸 روی رستگاری را به خود نبیند . 🔮 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت اول 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 گربه ای سفید و زرد ، در شبی تاریک و سرد ، 🇮🇷 در کنار گربه های دیگر ، 🇮🇷 در یک قفس بزرگ ، به انتظار نشسته بود . 🇮🇷 نام اصلی او ، فرامرز بود . 🇮🇷 اما دوستانش ، او را با نامهای دیگر ، 🇮🇷 مثل کَت مَن ، پِرشیَن کَت ، مرد گربه ای ، 🇮🇷 گربه انسان نما ، گربه ایرانی ، ایرانیَن کَت ، 🇮🇷 و... صدا می زدند . 🇮🇷 با آمدن صدای اذان ، 🇮🇷 ناگهان گربه سفید ، به یک انسان تبدیل شد . 🇮🇷 به سرعت ، قفل در قفس خود را شکست ، 🇮🇷 و از قفس بیرون آمد . 🇮🇷 و گربه های دیگر را نیز آزاد کرد . 🇮🇷 آرام به طرف زیرزمین ، حرکت کرد . 🇮🇷 همه گربه ها نیز پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 دوتا نگهبان ، دم در زیرزمین بودند . 🇮🇷 فرامرز ، به طرف آن دو رفت و گفت : 🐈 آقایون ممکنه کمکم کنید . 🇮🇷 دو نگهبان ، از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 هم تعجب کردند و هم ترسیدند . 🇮🇷 سلاح خود را در آورده و به طرف او گرفتند 🇮🇷 یکی از آنان ، با زبان ترکی گفت : 🔥 هِی تو کی هستی ؟! اینجا چکار می کنی ؟! 🔥 چطوری اومدی داخل ؟! 🐈 فرامرز به گربه ها ، 🐈 که پشت نگهبانان بودند ، اشاره کرد و گفت : 🐈 من نمی فهمم چی میگید . 🐈 لطفا از اونا ، بپرسید . 🇮🇷 دو نگهبان ، 🇮🇷 ِسرشان را به سمت عقب چرخاندند 🇮🇷 ناگهان گربه ها به آنها حمله کردند . 🇮🇷 فرامرز نیز ، به طرف آنها دوید . 🇮🇷 و مشت محکمی به گردن آنها زد . 🇮🇷 و آنها را بیهوش نمود . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان گرفت ، 🇮🇷 و کلید زیرزمین را برداشت . 🇮🇷 سپس درب زیر زمین را باز کرد . 🇮🇷 چندتا اتاق در زیر زمین بود . 🇮🇷 به سرعت و با عجله ، 🇮🇷 یکی یکی آن درها را باز کرد . 🇮🇷 دختران زیادی در آن اتاق ها زندانی بودند . 🇮🇷 دختران را آزاد کرد و گفت : 🐈 بی سروصدا از اینجا خارج بشید 🐈 و مستقیم به طرف پلیس برید ، 🐈 اونجا جاتون اَمنه . 🇮🇷 فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 دوباره به قفس هاشون برگشتند . 🇮🇷 و با طلوع آفتاب ، دوباره فرامرز ، گربه شد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 دعای زیبای ندبه 🌷 🌷 صـوتـی و تـصویـرے 🌷 🌷 با ترجمه فارسی و انگلیسی 🌷 @amoomolla 🇮🇷
🕌 تا می‌توانی زیاد دعا کن ، 🕌 تو چه می‌دانی که دعایت ، 🕌 در چه وقت ، به اجابت می رسد ؟ 🌹 پیامبراکرم صلی‌الله علیه و آله 🌹 📚 تحف‌العقول ، ص ٣٤ 🔮 @amoomolla