eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
30.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان 🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان 🇮🇷 قسمت ششم 🔮 @amoomolla
👈 😍 🌸 اگر داخل دهان گربه 🐱 ، 🌸 یک زنبور 🐝 برود ، 🌸 گربه چه صدایی در می‌آورد ؟ 👈 پاسخ : میوز میوز 🔮 @amoomolla
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت ششمین 🌷 🌸 پدر فاطمه ، نزد همسر و دخترش آمد 🌸 و از بیرون ، به حرف های آنها گوش می کرد 🌸 ثمامه ، در حال شانه زدن موهای دخترش بود 🌸 فاطمه در فکر عمیقی فرو رفته بود . 🌸 مادرش ، متوجه او شد و گفت : 🌹 چی شده دخترکم ؟! 🌹 انگار تو فکری ؟ 🌸 فاطمه گفت : 🌷 مادر ، راستش ، دیشب خواب عجیبی ديدم 🌷 در باغ سرسبز و پردرختی نشسته بودم 🌷 نهرهای روان و ميوه های فراوان ، 🌷 در آنجا وجود داشت . 🌷 ماه و ستارگان می درخشيدند 🌷 و من به آن ها چشم دوخته بودم 🌷 و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا ، 🌷 فکر می کردم . 🌷 در اين افکار غرق بودم 🌷 که ناگهان دیدم ماه از آسمان فرود آمد 🌷 و در دامن من ، قرار گرفت . 🌷 که نور خیلی زیبایی از آن می درخشید 🌷 نوری که چشمها را خيره می کرد . 🌷 در حال تعجب و تحير بودم 🌷 که ناگهان سه ستاره نورانی ديگر هم ، 🌷 پایین آمدند و در دامنم نشستند . 🌷 نور آنها نيز مرا مبهوت کرده بود . 🌷 هنوز در حيرت و تعجب بودم 🌷 که صدایی داد و مرا با اسم خطاب کرد 🌷 من صدايش را می شنيدم 🌷 ولی گوینده را نمی ديدم . 🌷 شنیدم که به من می گفت : 🕋 فاطمه ! 🕋 مژده باد تو را به سيادت و نورانيت . 🕋 به ماه نورانی و سه ستاره درخشان . 🕋 که پدرشان ، سيد و سرور همه انسانها ، 🕋 بعد از پيامبر گرامی است . 🌷 پس از آن ، از خواب بيدار شدم 🌷 در حالی که می ترسيدم . 🌷 مادرم ! به نظر شما ، 🌷 تاويل رؤيای من چيست ؟! 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 ☀️ او مسلمان شد . 🌷 He become a Muslim . 👈 هی ، بِکام اِ مُوسلِم ☀️ و نام علی را برای خود برگزید . 🌷 and adopted the name “ Ali ”  👈 اَند اِداپتِد دِ نِیم اَلی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ مفردات : 🌸 شدن : become ( بِکام ) 🌸 برگزیدن، انتخاب کردن : adopted ( اِداپتِد) 🔮 @amoomolla
49.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شش قهرمان و نصفی 🇮🇷 طنز ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت چهارم @amoomolla
🌸 معلم گفت : 👈 موضوع انشا : قرنطینه را چگونه گذراندید ؟ 🌸 دانش آموز گفت : به نام خدا 🌷 رختخواب را جمع می کردیم ، 🌷 سفره را پهن می کردیم . 🌷 سفره را جمع می کردیم ، 🌷 رختخواب را پهن می کردیم .😂😂 💟 @amoomolla
27.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت چهارم : تصمیم بزرگ 🔮 @amoomolla
سلام دوستان گلم ولادت با سعادت امام علی علیه السلام بر شما و خانواده محترمتان مبارک .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن طنز دیرین دیرین 🇮🇷 این قسمت : نصیحت کلفت 🇮🇷 نکته اخلاقی : صرفه جویی در مصرف انرژی @amoomolla
33.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان 🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی 🇮🇷 قسمت نهم 🔮 @amoomolla
40.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شش قهرمان و نصفی 🇮🇷 طنز ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت پنجم @amoomolla
وفات حضرت زینب کبرا ، خواهر امام حسن و امام حسین علیهم السلام ، به شما و خانواده محترمتان ، تسلیت عرض می کنم
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت هفتمین 🌷 🌸 ثمامه مادر فاطمه ، 🌸 به دختر فهيمه و عاقله اش گفت : 🌹 دخترم ! رؤيای تو صادقه است . 🌹 یعنی به زودی ، 🌹 تو با مرد جليل القدری که ، 🌹 مجد و عظمت فراوانی دارد ، 🌹 ازدواج می کنی . 🌹 مردی که مورد اطاعت امت خود است . 🌹 و از او صاحب چهار فرزند می شوی . 🌹 که اولين آنها ، 🌹 چهره اش مثل ماه درخشان است . 🌹 و سه تای ديگر ، مثل ستارگان اند . 🌸 حزام ، پدر فاطمه ، 🌸 پشت در ایستاده بود ، 🌸 و به صحبت های دوستانه و صميمانه آنها ، 🌸 گوش می داد . 🌸 صبر کرد تا حرفشان تمام شود ، 🌸 سپس وارد اتاق شد . 🌸 و از ثمامه و فاطمه ، 🌸 در مورد پذيرش امام علی ( عليه السلام ) ، 🌸 سؤال کرد و گفت : ☀️ ای ثمامه ! آيا دخترمان را ، ☀️ شايسته همسری اميرالمؤمنين می دانی ؟ ☀️ بدان که خانه او ، خانه وحی و نبوت است ، ☀️ خانه علم و حکمت و آداب است . ☀️ اگر دخترت را ، لايق اين خانه می دانی ☀️ که خادمه اين خانه باشد ☀️ خواستگاری امام علی را قبول کنيم ، ☀️ و اگر دخترت ، اهليت آن خانه را ندارد ☀️ پس نه قبول نمی کنیم ؟ 🌸 ثمامه ، قلبی پر از عشق به امامت داشت 🌸 بدون معطلی گفت : 🌹 ای حزام ! به خدا سوگند 🌹 من او را خوب تربيت کردم 🌹 و از خدای متعال و قدير خواستارم 🌹 که فاطمه ام ، واقعا سعادتمند شود 🌹 و صالح و شایسته آن خانه باشد 🌹 و برای خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين ، 🌹 همسری شایسته و نیکو باشد . 🌹 پس او را به مولایم علی بن ابيطالب ، 🌹 تزويج کن . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla
🌷 چیستان و معمای حضرت زینب 🌷 🕌 ۱. نام پدر حضرت زینب ؟! 🕌 ۲. نام مادر حضرت زینب ؟! 🕌 ۳. لقب حضرت زینب ؟! 🕌 ۴. معنی کلمه زینب ؟! 🕌 ۵. محل تولد حضرت زینب ؟! @amoomolla
🌷 چیستان و معمای حضرت زینب ۲ 🌷 🕋 ۱. روز ولادت حضرت زینب ؟! 🕋 ۲. روز وفات حضرت زینب ؟! 🕋 ۳. حرم حضرت زینب کجاست ؟! 🕋 ۴. برادر حضرت زینب که هم امام بود و هم در کربلا شهید شد ؟! 🕋 ۵. برادر حضرت زینب که به شجاعت و سقایی ، معروف است ؟! 🕋 ۶. روز ولادت حضرت زینب را ، چه نام گذاشتند ؟! @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان 🇮🇷 قسمت نوزدهم : وصیت نامه 🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آقای معلم و بچه ها 🇮🇷 قسمت اول : آقا اجازه @amoomolla
🌹 ما که بچه بودیم با تشک و بالش واسه خودمون خونه درست می کردیم ، 👈 اما بچه‌های الان ، خونه چادری دارن . 🌹 ما به ماشینامون نخ می بستیم تا راه برن ، 👈 بچه های امروزی ، ماشین کنترلی دارن . 🌹 ما موشک کاغذی درست میکردیم ، 👈 اما اینا هلیکوپتر پرنده دارن . 🌹 ما ته امکاناتمون سگا و آتاری بود ، 👈 اما اینا ، تبلت و پلی‌استیشن و آیپد دارن 🌹 ولی خداییش بازم ما بیشتر خوش بودیم.. 😊 👌 😍 🔮 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@amoomolla
🕌 مهم‌ترین نمود آموزش و پرورش ، 🕌 در حوزه احکام و عبادات ، نماز است . 🕌 نماز ، بزرگ‌ترین فریضه ‏الهی ، 🕌 و پیش‌ درآمد قبولی اعمال و عبادات است . 🕌 بنابراین ؛ 🕌 از معلمان و مربیان و مدیران آموزشی عزیز ، 🕌 تقاضامندیم که نسبت به آموزش نماز ، 🕌 تمام تلاش خود را بکنند . 🔮 @amoomolla
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت هشتمین 🌷 🌸 عقيل برادر امام علی علیه السلام ، 🌸 با اجازه فاطمه و پدرش ، 🌸 عقد بين اين دو بزرگوار را اجرا کرد . 🌸 آن هم با مهريه ۵۰۰ درهم ، 🌸 که سنت رسول خدا بود . 🌸 اما پدر فاطمه گفت : 🌹 دختر ما ، هديه ای است از سوی ما ، 🌹 به پسرعموی رسول خدا . 🌹 و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ايم . 🌸 فاطمه کلابيه ، 🌸 سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود . 🌸 او را به طرف خانه امام علی بدرقه کردند . 🌸 هنگامی که می خواست وارد خانه شود ، 🌸 ایستاد و مکث کرد . 🌸 و پا به خانه امام علی علیه السلام نگذاشت 🌸 به او گفتند : چرا وارد نمی شوید ؟ 🌸 فاطمه گفت : 🍎 تا دختر بزرگ حضرت فاطمه علیهاالسلام ، 🍎 یعنی حضرت زینب اجازه نفرمايند 🍎 وارد خانه نمی شوم . 🌸 اين سخن او ، 🌸 نهايت ادب او را به خاندان امامت می رساند. 🌸 حضرت زینب ، اجازه ورود ایشان را دادند 🌸 فاطمه نیز با خوشحالی وارد خانه شد . 🌸 همان روز اول ، که پا در خانه امام گذاشت 🌸 حسن و حسين عليهماالسلام ، 🌸 مریض در بستر افتاده بودند . 🌸 عروس تازه نیز ، 🌸 به محض آن‏که وارد خانه شد ، 🌸 خود را به بالين آن دو عزيز رسانيد 🌸 و هم‏چون مادری مهربان ، 🌸 به دلجويی و پرستاری از آنان پرداخت 🌸 و همواره می گفت : 🍎 من کنيز فرزندان فاطمه هستم .  🌸 هر وقت امام علی علیه السلام ، 🌸 فاطمه را صدا می زد ، 🌸 حسن و حسین و زینب ، 🌸 به یاد مادرشان می افتادند و گریه می کردند 🌸 بعد از گذشت مدت کوتاهی ، 🌸 از زندگی مشترکش با امام علی عليه‏السلام ، 🌸 به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد 🌸 که به جای « فاطمه » ، 🌸 او را ام البنين صدا بزند 🌸 تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام ، 🌸 به ياد مادرشان ، فاطمه زهرا نيفتند 🌸 و در نتيجه ، خاطرات تلخ گذشته ، 🌸 در ذهن آن‏ها تداعی نگردد 🌸 و رنج بی مادری ، آن‏ها را آزار ندهد . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla