eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
کاربرگ تکالیف کانال کودک و تربیت 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ویرانگر 🇮🇷 با بازی جمشید هاشم پور 🇮🇷 اکشن ، هیجانی ، معمایی 🇮🇷 قسمت دوم @amoomolla
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون خاکریزهای نمکی 🇮🇷 این داستان : گودزیلا وارد می شود 🔮 @amoomolla
44.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای افسانه آرش 🇮🇷 قسمت ۱۵ : سرخچال 🔮 @amoomolla 👈 لطفا مارو به دیگران معرفی کنید
🇮🇷 خانواده ، همچون درختی است ؛ 🇮🇷 که پدر ، تنه آن ؛ 🇮🇷 مادر ، ساقه آن ؛ 🇮🇷 بچه ها ، میوه آن ؛ 🇮🇷 و تربیت ، ریشه آن است . 🇮🇷 بنابراین ؛ 🇮🇷 به تربیت و اصلاح خود و خانواده ، 🇮🇷 بیشتر اهمیت بدهیم . 🔮 @amoomolla
📚 آموزش انگلیسی مذهبی 🌸 خــدا 👈 God 🌟 تلفظ 👈 گاد 🌸 خدای من 👈 My God 🌟 تلفظ 👈 مای گاد 🌸 من خدا را دوست دارم 👈 I love God 🌟 تلفظ 👈 آی لاو گاد 🔮 @amoomolla 🕌 🕌 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹 🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹 🌹 قسمت ششم 🌹 🍎 سمیه با عصبانیت به راننده زُل زده بود 🍎 سپس با غرور و اقتدار ، 🍎 سوار ماشین او شد . 🍎 و به راننده گفت : 🌷 من مثل تو دزد نیستم 🌷 ولی برای تنبیه تو ، 🌷 با ماشینت میرم دانشگاه . 🌷 اگه هم خواستی بیای دنبالش ، 🌷 روبروی در صدا و سیما پیداش می کنی . 🍎 سمیه دنده عقب زد . 🍎 و آرام از کوچه ، خارج شد . 🍎 و به طرف دانشگاه رفت . 🍎 اما تا مدتها ، 🍎 به این ماجرای دزدیده شدنش فکر می کرد ؛ 🍎 و اینکه چه چیزی باعث شده 🍎 تا امثال این راننده ، 🍎 به خودشان اجازه می دهند 🍎 تا مزاحم حریم خصوصی اش شوند . 🍎 سمیه ، روزها و هفته ها ، 🍎 در فکر ماجرای جسارت آن مرد راننده ، 🍎 مزاحمت آقایان در خیابان ، 🍎 تکه پرانی ها ، شماره دادن ها ، 🍎 جسارت و بی احترامی ها ، 🍎 و نگاه های جنسی مردان هوس باز ، بود . 🍎 فکر کردن به این همه بی حرمتی ها ، 🍎 خیلی آزارش می داد . 🍎 سمیه از این وضع خسته شده بود . 🍎 از اینکه مردم به جنسیت ، پوست ، مو ، 🍎 و لباس او نگاه کنند ، راضی نبود . 🍎 از اینکه مردم ، 🍎 به حریم خصوصی اش تجاوز کنند ، 🍎 متنفر بود . 🍎 همیشه در این فکر بود ، 🍎 که چکار کند که انسانیتش دیده شود 🍎 نه جنسیت زنانه اش ، نه برجستگی اندامش 🍎 و نه چیز دیگر ... 🍎 پس از مدتها فکر و خیال کردن ، 🍎 یک روز به این فکر افتاد 🍎 تا موهای خود را بپوشاند . 🍎 و لباس های سنگین و باوقار بپوشد 🍎 و با موی پوشیده و لباس سنگین و بلند ، 🍎 از خانه بیرون برود . 🍎 تا شاید مزاحمت های مردان بد ، کم شود . 🍎 اما هر وقت که می خواست ، 🍎 این تصمیم اش را عملی کند ؛ 🍎 خجالت از مردم ، او را منصرف می کرد . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🇮🇷 @amoomolla
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمرین سرود بسیجی ام توسط عموملا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا