43.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پهلوانان
🇮🇷 قسمت ۴۹ : بازگشت به بلخ
🔮 @amoomolla
بچه های گلم !
این کانال رو به بچه های دیگه معرفی کنید
#کارتون_پهلوانان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 شوخی با روزه اولی ها
💟 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 تفاوت دو نسل 💔‼️
🔮 @amoomolla
📚 داستان تخیلی ، هیجانی و ماجراجویی
📚 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
📚 قسمت اول
💎 چند نفر از دانشجویان دختر و پسر ،
💎 جشنی در منطقه کیانپارس ، ترتیب دادند
💎 سمیه را نیز دعوت کردند
💎 اما سمیه ، دعوت آنان را نپذیرفت
💎 و به آنها سفارش کرد
💎 تا از گرفتن جشن مختلط و پر سر و صدا ،
💎 اجتناب کنند
💎 سپس مرضیه را دعوت کردند
💎 مرضیه نیز ، دعوت آنان را پذیرفت .
💎 و بدون اینکه چیزی به سمیه بگوید
💎 به جشن مختلط آنان رفت .
💎 در همان جشن ، دختران مواد فروش ،
💎 در شربت مرضیه ، مواد مخدر گذاشتند
💎 فردای آن روز ،
💎 مرضیه ، احساس سردردی و گیجی می کرد
💎 دوباره همان دختران موادفروش ،
💎 مرضیه را به صرف چایی دعوت کردند .
💎 و باز در چایی مرضیه ، مواد گذاشتند .
💎 و مرضیه بعد از خوردن آن چایی ،
💎 سردردش خوب شد .
💎 چند روز ، این کار را ادامه دادند
💎 تا مرضیه کاملا معتاد شد .
💎 سپس ، یک روز کامل ، هیچی به او ندادند
💎 تا به خماری و گیجی و بدن دردی افتاد
💎 به نزد او آمدند و به او گفتند :
🔥 داروی تو ، فقط مواد مخدر است .
💎 مرضیه ، خیلی ناراحت شد
💎 فهمید که آن دختران ، او را معتاد کردند
💎 از دست آنها عصبانی شد
💎 و به آنها حمله کرد و خواست آنها را خفه کند
💎 اما قدرتی در بدنش نداشت .
💎 دوباره به مرضیه گفتند :
🔥 اگه می خوای خوب بشی ،
🔥 باید مواد مصرف کنی .
🔥 ما هم هیچ پولی ازت نمی گیریم
🔥 ناسلامتی ما با هم رفیقبم .
💎 سپس او را به خانه ای بردند
💎 که در آن همه معتادان جمع بودند .
💎 و هر کدام در گوشه ای نشسته اند
💎 و مواد می کشیدند
💎 اوایل ، مواد رایگان به مرضیه می دادند
💎 اما وقتی مرضیه کاملا معتاد شد ،
💎 مواد را برای او ، پولی کردند .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
🔮 @amoomolla
44.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی پرواز از اردوگاه
🇮🇷 با بازی جمشید هاشم پور
🇮🇷 اکشن ، مبارزه ای ، هیجانی
🇮🇷 قسمت سوم
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت : من سرمایی ام
🔮 @amoomolla
🇮🇷 #کارتون #انیمیشن #فیلم #سینمایی
🇮🇷 #مهارتهای_زندگی
📚 داستان تخیلی ، هیجانی و ماجراجویی
📚 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
📚 قسمت دوم
💎 چند روز بعد ،
💎 مرضیه را به خاطر اعتیاد ،
💎 از دانشگاه اخراج کردند .
💎 مرضیه نیز ، عصبانی و گریان ،
💎 از دانشگاه بیرون رفت .
💎 اما نمی توانست به خانه برود
💎 چون از پدر و مادرش ، خجالت می کشید
💎 پدر و مادری که برای او ،
💎 خون و دل خوردند و خیلی زحمت کشیدند
💎 پدر و مادری که ، همه تلاش خود را کردند
💎 تا مرضیه درس بخواند
💎 و به موقعیت اجتماعی خوبی برسد .
💎 مرضیه ، در پارک کنار دانشگاه نشسته بود
💎 و زار زار گریه می کرد .
💎 ناگهان ، همان دختران مواد فروش ،
💎 به طرف مرضیه آمدند ،
💎 و از اخراجش ، ابراز تاسف کردند
💎 و او را ، به پاتوق خودشان ، دعوت کردند
💎 اما مرضیه قبول نکرد
💎 و همه این اتفاقات را ، تقصیر آنها می دانست
💎 به خاطر همین ، با عصبانیت و ناراحتی ،
💎 سر آنها داد زد و گفت :
🌟 برید لعنتیا ، دیگه از جون من چی می خواین
🌟 معتادم کردید ، اخراجم کردید ،
🌟 بدبختم کردید
🌟 آبروی منو پیش دوستام بردید
🌟 دیگه از جون من چی می خواین ؟!
💎 یکی از دخترای موادفروش به مرضیه گفت :
🔥 خیلی خب بابا ، چته ؟! داد نزن
🔥 ما فقط می خواستیم کمکت کنیم
🔥 بیا این آدرسو بگیر
🔥 اگه مواد خواستی ، بیا به همین آدرس .
💎 دختران موادفروش ، آدرس را دادند و رفتند
💎 مرضیه نیز ، آدرس را به گوشه ای انداخت
💎 و در پارک ، مشغول قدم زدن شد
💎 اما هر چه می گذشت ، بی تاب تر می شد
💎 بدن و استخوان هایش ، درد می کرد
💎 نیاز به مواد مخدر داشت
💎 تا دوباره حالش ، خوب شود .
💎 اما مرضیه با خود می گفت :
🌟 نه ؛ من باید ترک کنم ،
🌟 من باید صبر کنم تا این زهرماری ،
🌟 از بدنم بیرون بره
💎 هر چه می گذشت ،
💎 تحمل درد برای او ، سخت تر می شد
💎 آرام آرام ،
💎 به طرف برگه آدرس آمد .
💎 و دو دل بود که آن را بردارد یا خیر
💎 ناگهان آن را برداشت و رفت .
💎 به منطقه کیانپارس که رسید
💎 نشانی روی برگه را ،
💎 از مردم و مغازه داران پرسید
💎 به در خانه که رسید ، زنگ خانه را زد
💎 خودش را معرفی کرد و وارد شد .
💎 افراد کامبیز ، او را زندانی کردند
💎 به او ، آب و غذا و مواد دادند
💎 اما اجازه بیرون رفتن ، به او ندادند
💎 مرضیه داد می زد و کمک می خواست ،
💎 اما کسی کمکش نکرد .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در فضای مجازی ،
بچه ها را تولید کننده محتوا ، بار بیاورید
🔮 @amoomolla
🔰 دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
🇮🇷 اللهمّ اجْعلنی فیهِ
🇮🇷 مِنَ المُتوکّلین علیکَ
🇮🇷 و اجْعلنی فیهِ مِنَ الفائِزینَ لَدَیْکَ
🇮🇷 و اجْعلنی فیهِ مِنَ المُقَرّبینَ الیکَ
🇮🇷 بإحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالِبین
🔸 خدایا قرار بده مرا در این روز ،
🔸 از متوکلان به درگاهت
🔸 و مقرر کن در آن از کامروایان حضرتت
🔸 و مقرر فرما در آن از مقربان درگاهت
🔸 به احسانت اى نهایت همت جویندگان
38.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی پرواز از اردوگاه
🇮🇷 با بازی جمشید هاشم پور
🇮🇷 اکشن ، مبارزه ای ، هیجانی
🇮🇷 قسمت چهارم ( آخر )
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
🌸 ما مذهبیا باید تلاش کنیم
🌸 تا به مردم بفهمانیم
🌸 که مسجد ،
🌸 فقط جای عزاداری و غم و اندوه و افسردگی نیست .
🌸 با استفاده از رنگ های شاد ،
🌸 و تعبیه جایی برای وسایل بازی و ورزشی ،
🌸 و ایجاد باغچه و گل و درخت میوه ،
🌸 تا حد زیادی می توانیم
🌸 جوان ها و نوجوان ها را به مسجد ،
🌸 جذب کنیم .
🔮 @amoomolla
#شیوه_جذب_جوانان_به_مسجد
📚 داستان تخیلی ، هیجانی و ماجراجویی
📚 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
📚 قسمت سوم
💎 فردای آن روز ، دیگر به مرضیه مواد ندادند
💎 به مرضیه گفتند :
🔥 تو امروز آزادی ، می تونی بری
🔥 و مواد رو از دخترا بگیر
💎 مرضیه را ، در پارک راه آهن پیاده کردند
💎 مرضیه ، در پارک ،
💎 دنبال دختران مواد فروش می گشت
💎 آنها در پارک نشسته بودند
💎 مرضیه ، نزد آنها رفت و از آنها خواست
💎 تا به او مواد بدهند .
💎 اما دختران مواد فروش وظیفه داشتند
💎 مرضیه را معطل کنند
💎 تا دختر پوشیه پوش سر برسد .
💎 و او را در تله بیاندازند
💎 یعنی مرضیه ،
💎 طعمه ای برای به دام انداختن سمیه بود .
💎 بعد از آمدن سمیه و دعوایش
💎 با دختران موادفروش و چهار مرد غول آسا ،
💎 دوباره مرضیه را دزدیدند
💎 و با ماشین دیگر ، سمیه را با خود بردند .
💎 مرضیه را ، به خانه ای بیرون شهر بردند
💎 و او را در اتاقی زندانی کردند .
💎 در آن اتاق ، دختران دیگری نیز بودند
💎 یکی از آن دختران شیدا بود
💎 که از چند روز پیش ، گم شده بود .
💎 همه آن دختران ،
💎 فریب حرف های مواد فروشان ،
💎 و دورغ های اساتید بی سواد را خورده بودند
💎 موادفروشان و قاچاقچیان انسان ،
💎 به دختران وعده داده بودند
💎 تا آنها را به خارج ببرند
💎 و برایشان کار و زندگی خوبی درست کنند
💎 دختران نیز ، به حرفهای آنها اعتماد کردند
💎 تا شاید
💎 به زندگی پر از خوشبختی و آرامش برسند
💎 قرار بود یک مرد آمریکایی ،
💎 همه آن دختران را بخرد
💎 و با خود به ترکیه ببرد .
💎 و از آنجا نیز ، آنها را به آمریکا منتقل کند .
💎 اما بعد از دستگیری کامبیز و افرادش ،
💎 آن مرد آمریکایی ، مخفی شد
💎 و ارتباطش را با کامبیز قطع کرد .
💎 نگهبانان این دختران نیز ، بلاتکلیف ماندند
💎 از یک طرف ، خیلی ترسیده بودند
💎 که نکند آنها نیز لو بروند
💎 و از طرف دیگر ،
💎 نمی دانستند که با این دختران چکار بکنند .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
🔮 @amoomolla
🌹 شعر در مورد ایران 🌹
🇮🇷 ما گلهای خندانیم
🇮🇷 فرزندان ایرانیم
🇮🇷 ایران پاک خودرا
🇮🇷 مانند جان می دانیم
🇮🇷 ما باید دانا باشیم
🇮🇷 هوشیار و بینا باشیم
🇮🇷 از بهر حفظ ایران
🇮🇷 باید توانا باشیم
🇮🇷 آباد باش ای ایران
🇮🇷 آزاد باش ای ایران
🇮🇷 از ما فرزندان خود
🇮🇷 دل شاد باش ای ایران
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای افسانه آرش
🇮🇷 قسمت ۱۶ : بیابان
🔮 @amoomolla
👈 لطفا مارو به دیگران معرفی کنید
#افسانه_آرش
39.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره
🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی
🇮🇷 قسمت ۴۴ : بز کجاست
🔮 @amoomolla
#سریال_شبهای_برره
قهرمان رمضان امسال باش😊😍🌺
بازی موبایل شهر قرآنی ویژه رمضان :
✅ برگزاری جشنواره مسابقات با هدایای ویژه مانند دوچرخه، تبلت و....
✅ بازی های جدید و جذاب نماز و وضو و مسجد
✅ سوره های جزء سی
✅ بازی آموزش آیت الکرسی با روشی جدید
✅ مطابق استاندارد روانشناسی طراحی بازی
✅ مناسب کودکان
ماموریت قرآنی رو شروع کن👇:
http://cafebazaar.ir/?id=com.boombstudio.qurancity&ref=share
دوچرخه و تبلت برنده شو👇:
@ghorani_city
🌟 بعضی علم ها ،
🌟 تا روز قیامت ، به درد انسان می خورد
🌟 مثلا ثواب آموزش قرآن و احکام و اخلاق ،
🌟 و یا عبادت و احترام به والدین و...
🌟 به کودکان و نوجوانان و حتی جوانان ،
🌟 حتی تا بعد از مرگ معلم نیز ،
🌟 به او ثواب آن علم ها را می دهند .
🔮 @amoomolla
📚 داستان تخیلی ، هیجانی و ماجراجویی
📚 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
📚 قسمت چهارم
💎 چند روز گذشت
💎 مرضیه و شیدا و بقیه دختران ،
💎 از درد خماری به خود می پیچیدند
💎 تقاضای مواد می کردند
💎 اما کسی به آنها مواد نمی داد .
💎 همین باعث شد تا مواد از بدنشان ، دفع شود
💎 دختران ، خیلی نگران بودند
💎 تقریبا همه دختران فهمیدند
💎 که قضیه خارج رفتن و خوشبختی ، دروغه
💎 مرضیه به آنها گفت :
🌟 خارج رفتن ، چه دروغ باشه چه راست
🌟 من نمی خوام بیام
🌟 من می خوام توی کشورم باشم
🌟 الآنم که همه ما زندانی هستیم
🌟 باید تلاش کنیم تا از اینجا فرار کنیم
💎 مرضیه ، همه تلاش خود را کرد
💎 تا از آنجا فرار کند
💎 اما تلاش او بی فایده بود
💎 سپس مرضیه با خودش گفت :
🌟 اگه سمیه جای من بود ، چکار می کرد ؟!
🌟 ای کاش اینجا بودی سمیه
🌟 دلم خیلی برات تنگ شده دختر .
🌟 تو رو خدا بیا کمکم کن .
💎 مرضیه با دختران دیگر صحبت کرد
💎 تا آنها را راضی کند که از این خانه فرار کنند
💎 اما عده ای از دختران ، هنوز باور داشتند
💎 که قرار است در خارج ،
💎 به آرامش و خوشبختی برسند .
💎 به خاطر همین ؛
💎 با نقشه فرار مخالفت کردند .
💎 اما عده ای دیگر ،
💎 از خارج رفتن پشیمان شدند
💎 و می خواستند به خانه خود برگردند .
💎 مرضیه به آن دخترانی که هنوز باور داشتند
💎 که در خارج ، خوشبخت می شوند ، گفت :
🌟 باور کنید دخترا ،
🌟 توی خارج ، هیچ خبری نیست
🌟 بلفرض که رفتید خارج ، آخرش چی ؟!
🌟 مگه مقالات قاچاق انسان رو نمی خونید ؟!
🌟 یا اعضای بدنتون رو قطع می کنن و می فروشن
🌟 یا از شما برده جنسی درست می کنن
🌟 یا شما رو تبدیل می کنن به حیوان خانگی
🌟 و چیزای دیگه ...
🌟 اگه دنبال خوشبختی و عشق و آرامش هستید
🌟 به خدا همین جا توی همین ایران ،
🌟 قابل دست یافتنه
🌟 فقط کافیه که بخواهیم
💎 دختری به نام رجا گفت :
🔹 خب حالا نقشه ات چیه ؟!
💎 مرضیه گفت :
🌟 خب ببینم چکار می تونم بکنم
🌟 اگه قراره ما رو از اینجا ببرن
🌟 حتما می خوان مارو بیهوش کنن
🌟 یا دهان و دست و پای مارو ببندن
🌟 تا سروصدا نکنیم
🌟 پس باید هر چه سریعتر ، از اینجا فرار کنیم
🌟 یکی از ماها ، وقتی می خواد بره دستشویی
🌟 همین که پاش رو بیرون گذاشت
🌟 نگهبان در رو ، به سمت داخل اتاق ، هُل بده
🌟 ما هم دست و پا و دهانش رو می بندیم
💎 رجا قبول کرد تا خودش این کار را انجام دهد
💎 نگهبان را صدا زد و گفت :
🔹 آهای آقا ! من باید برم دستشویی
🔹 لطفا درو باز کن
💎 نگهبان ، به طرف در آمد و در را باز کرد
💎 رجا از اتاق بیرون رفت
💎 همه دختران نیز ،
💎 پتوهای خود را در دست گرفته بودند
💎 و آماده بودند تا از نگهبان پذیرایی کنند
💎 نگهبان می خواست در را ببندد
💎 که ناگهان ، رجا او را به داخل اتاق هُل داد
🌷 ادامه دارد ... 🌷
🔮 @amoomolla
┄┅─✵🕷🕋🕷✵─┅┄
💞 این مادر است
💞 که فرهنگ و معرفت و تمدن ،
💞 و ویژگیهای اخلاقیِ یک قوم و جامعه را ؛
💞 با جسم خود ، با روح خود ،
💞 با خُلق خود و با رفتارِ خود ،
💞 دانسته و ندانسته
💞 به فرزند منتقل میکند .
🌹 امام خامنه ای 🌹
┄┅─✵🕷🕋🕷✵─┅┄
🔮 @amoomolla
📚 داستان تخیلی ، هیجانی و ماجراجویی
📚 دختران پوشیه پوش و پسر گربه ای
📚 قسمت پنجم
💎 نگهبان می خواست در را ببندد
💎 که ناگهان ، رجا او را به داخل اتاق هُل داد
💎 همه دختران با پتوهایشان ،
💎 روی نگهبان پریدند و او را کتک زدند
💎 و دست و پا و دهانش را بستند
💎 و چندین پتو ، روی او پیچیدند .
💎 سر و صدای زیادی از دختران بلند شد
💎 نگهبانان دیگر ، که در حال تماشای فیلم بودند
💎 متوجه سر و صدای آنها شدند
💎 به یکی دیگر از نگهبانان گفتند :
🔥 برو ببین این سر و صدا برای چیه ؟!
💎 او هم رفت
💎 اما چیز مشکوکی ندید
💎 چهارتا از دختران را دید
💎 که در حال بازی بودند
💎 و بقیه دختران ، آنها را تشویق می کردند
💎 نگهبان دومی می خواست برگردد
💎 که ناگهان متوجه شد
💎 که هیچ قفلی روی در نیست
💎 شیدا و رجا ،
💎 که پشت نگهبان مخفی شده بودند
💎 ناگهان بیرون آمدند
💎 و با چوب و لوله ، روی سر او زدند
💎 او نیز بیهوش ، روی زمین افتاد
💎 دختران ، او را نیز در اتاق گذاشتند
💎 و خودشان یکی یکی ،
💎 آرام و بی صدا ، از اتاق بیرون آمدند
💎 و در را ، به روی نگهبانان قفل کردند .
💎 به دستور مرضیه ،
💎 دختران به آن دو نگهبان نیز حمله کردند
💎 و دست و پایشان را بستند .
💎 دختران ، به حیاط خانه رفتند
💎 اما درب بیرونی قفل بود
💎 به ناچار ، از روی دیوار بالا رفتند
💎 و به آن طرف دیوار ، پریدند .
💎 همه به دنبال مرضیه حرکت می کردند .
💎 هیچ خانه و جاده ای نبود
💎 هیچ کسی نبود تا به آنها کمک کند
💎 ناگهان ماشینی را دیدند
💎 که به طرف آنها می آمد
💎 مرضیه به رجا گفت :
🌟 تو برو توی بوته ها مخفی شو
🌟 هر اتفاقی هم که بیفته ، بیرون نیا
🌟 تا خودم بهت میگم .
💎 رجا ، آرام آرام ، به عقب رفت
💎 و از پشت دختران ،
💎 به سمت بوته ها رفت و مخفی شد
💎 ماشین ، نزدیکتر آمد .
💎 سه نفر ، درون آن بودند .
💎 مرضیه و شیدا ، یکی از آنان را شناختند .
💎 او استاد آزاد ، یکی از اساتید دانشگاه بود
🌷 ادامه دارد ... 🌷
🔮 @amoomolla
┈••❅❈✾ ﷽ ✾❈❅••┈
🌷 به کودکان ،
🌷 مهربانی و خوبی و عزت نفس ،
🌷 هدیه دهید ؛
🌷 نه عصبانیت و فحاشی
🌷 و نه ملامت و تحقیر
🔮 @amoomolla
┈••❅❈✾🌸 🕋 🌸✾❈❅••┈
45.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره
🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی
🇮🇷 قسمت ۴۵ : سرشمارون
🔮 @amoomolla
#سریال_شبهای_برره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت : تنبلی
🔮 @amoomolla
🇮🇷 #کارتون #انیمیشن #فیلم #سینمایی
🇮🇷 #مهارتهای_زندگی