✍ معرفی بازی شب یلدا ۹
✅ موضوعات ساده برای پانتومیم
هواپیما ، دعا کردن ، توپ ، ماشین ، دوچرخه ، وضو ، آب خوردن ، موتور ، اسب ، خوابیدن ، خرید کردن ، ماهی ، قاشق ، قیچی ، کاراته ، مشت ، کشتی ، فیل ، زرافه ، جوجه تیغی ، پنگوئن ، شامپانزه ، ساندویچ ، داغ ، پریدن ، عشق ، پرش ، عطسه ، چکش ، خوشحال ، ناراحت ، عصبانی ، مسخره کردن ، تعجب کردن ، ترسیدن ، گریه کردن ، خندیدن ، جوک ، صدف ، چراغ راهنمایی ، تفنگ ، بمب ، دوربین عکاسی ، شانه کردن مو ، تلفن زدن ، ستاره ، بیدار شدن ، غذا خوردن ، مسواک زدن ، دوش گرفتن ، مریض شدن
#پانتومیم #سرگرمی #بازی #یلدا
🆔🌱🌸. عمونماز 🌸 👇👇👇
┏━∪∪━━━━━━┓
https://eitaa.com/amoonamaz
┗━━━━━━━━
🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
📙 داستان کوتاه یلدا کوچولو
🌟 یلدا کوچولو ، در روز سی ام آذر ،
🌟 یعنی در آخرین روز پاییز
🌟 و در شب یلدا به دنیا آمده بود .
🌟 هر سال شب یلدا ،
🌟 همه در خانه ی یلدا جمع می شدند
🌟 و تولدش را جشن می گرفتند .
🌟 امسال هم در شب یلدا ،
🌟 هم پدربزرگ و مادر بزرگ آمدند
🌟 هم عمه و عمو و خاله و دایی
🌟 تا ۵ سالگی یلدا را جشن بگیرند .
🌟 وقتی مادر یلدا ،
🌟 شمع های روی کیک را روشن کرد
🌟 به یلدا گفت : دخترم، یک آرزو بکن
🌟 یلدا چشم هایش را بست و گفت :
💎 آرزو می کنم که فردا برف ببارد
💎 و زمین سفیدپوش شود ،
💎 آن قدر برف بیاید
💎 که بتوانم یک آدم برفی درست کنم
🌟 مهمان ها به حرف یلدا خندیدند
🌟 و برای او دست زدند .
🌟 یلدا شمع ها را فوت کرد ،
🌟 هدیه هایش را گرفت
🌟 و از همه تشکر کرد .
🌟 خاله پاییز و ننه سرما ،
🌟 که روی یک تکه ابر سفید ،
🌟 نشسته بودند
🌟 و زمین را نگاه می کردند ،
🌟 یلدا را دیدند و آرزویش را شنیدند .
🌟 خاله پاییز به ننه سرما گفت :
🍂 شنیدی ؟!
🍂 یلدا کوچولو دلش می خواهد
🍂 که فردا برف ببارد .
🍂 تو می توانی از کوله پشتی ات
🍂 برفها را بیرون بریزی
🍂 و همه جا را سفیدپوش کنی
🌟 ننه سرما با اخم گفت :
❄️ اما من دلم نمی خواهد
❄️ برفها را به کسی هدیه کنم
❄️ می خواهم آنها را ،
❄️ برای خودم نگه دارم .
🌟 خاله پاییز گفت :
🍂 اگر برف را برای خودت نگه داری ،
🍂 نمی توانی بچه ها را خوشحال کنی
🌟 ننه سرما فکری کرد و گفت :
❄️ باشه ! به خاطر بچه ها ،
❄️ همه جا را با برف سفیدپوش می کنم
🌟 او کوله پشتی اش را باز کرد
🌟 و برف ها ، از آن بیرون ریخت ،
🌟 آن شب هوا سرد و آسمان ابری شد
🌟 و برف شروع به باریدن کرد.
🌟 تمام شب برف می بارید.
🌟 فردا صبح بچه ها با خوشحالی
🌟 روی برفها سُر خوردند
🌟 و برف بازی کردند.
🌟 یلدا کوچولو از خواب بیدار شد
🌟 و برفها را دید ، از ته دلش خندید
🌟 و با شادی گفت :
💎 ننه سرمای عزیز !
💎 ممنونم که به من برف هدیه دادی
💎 و مرا به آرزوی خودم رساندی .
🌟 آن روز یلدا یک آدمک برفی ساخت
🌟 و برایش دماغی از هویج
🌟 و چشم هایی از زغال
🌟 و دستهایی با تکه چوب گذاشت .
👌🏻 #داستان_کوتاه #یلدا
🆔🌱🌸. عمونماز 🌸 👇👇👇
┏━∪∪━━━━━━┓
https://eitaa.com/amoonamaz
┗━━━━━━━━
🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅
🔴 ایده هایی جذاب برای داشتن یک شب یلدای به یاد ماندنی
#یلدا
#شب_یلدا
🆔🌱🌸. عمونماز 🌸 👇👇👇
┏━∪∪━━━━━━┓
https://eitaa.com/amoonamaz
┗━━━━━━━━
🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅