eitaa logo
عمو تلافی (مشهد)
661 دنبال‌کننده
2هزار عکس
488 ویدیو
18 فایل
مربی کودک ونوجوان(طرح امین مدارس) اجرای شاد جشن تکلیف؛قرآن؛الفبا وآب مسابقات فرهنگی ومذهبی ۰۹۱۹۰۴۹۹۷۸۰ @talafi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽🍃🌸 (علیه السلام) و مرد مسیحی امام محمد بن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شكافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند، یعنی شكافنده ی دانشها. مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، كلمه ی «باقر» را تصحیف كرد به كلمه ی «بقر» یعنی گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی. امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت كند، با كمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم». مسیحی: تو پسر زنی هستی كه آشپز بود. - شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود. - مادرت سیاه و بی شرم و بد زبان بود. - اگر این نسبت ها كه به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی. مشاهده ی این همه حلم از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار یك مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بكشاند. این مرد مسیحی بعداً مسلمان شد. « وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ » با ما همراه شوید:. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/amootalafi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤪💎🤪💎🤪 💎🤪💎 نمایش نامه طنز ایران و آمریکا با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
🎬🎬🎬🎬 🎬🎬🎬 🌼«دوازده امام»🌺 🌷اول امامِ علی (ع)          🌼خوانده خدایش ولی 🌷دوم امامِ حسن (ع)                  🌼مانندِ ماهِ روشن 🌷سوم امامِ حسین (ع)           🌼برادرِ زینَبین 🌷چارم امامِ سجاد (ع) 🌼که بوده زینُ العِباد      🌷پنجم امامِ باقر (ع)           🌼علمش نموده ظاهر 🌷ششم امامِ صادق (ع)  🌼گوینده یِ حقایق 🌷هفتم امامِ موسی (ع)       🌼کاظم غریب و تنها 🌷هشتم امامِ رضا(ع) 🌼راضی شده بر قضا 🌷نهم امامِ جواد (ع)   🌼مارا برس به فریاد 🌷دهم امامِ هادی(ع)   🌼آن رهنمای شادی 🌷یازدهم عسکری (ع )         🌼امام روشنگری 🌷آخر امامِ زمان (عج )         🌼آن مهدیِ مهربان شاعر سلمان آتشی با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
📜📜📜📜📜 📜📜📜 🔻متوکل عباسی امام هادي علیه السلام را زندان کردند. در همان ایام خشکسالی آمد. بنا شد مردم نماز استسقاء بخوانند، مسلمانان رفتند نماز استسقاء خواندند اما باران نيامد. 🔸مسيحي ها گفتند يک فرصت هم به ما بدهيد، يکشنبه را براي مسيحي ها گذاشتند آنها رفتند نماز را خواندند و باران آمد. مسلمان ها خيلي مضطرب شدند، يکي دو هفته ي ديگر مسلمانان برای نماز رفتند اما باران نيامد. باز مسيحي ها رفتند دوباره باران آمد. 🔹متوکل خدمت امام هادی علیه السلام آمد گفت: آقا به داد دين جدت برس. امام هادی علیه السلام فرمودند: به يک شرط من قبول مي‌کنم. فرمودند به این شرط که هر چه زنداني داري آزاد کنی. متوکل گفت باشد و همه را آزاد کرد. بعد حضرت فرمودند بگو يک بار ديگر مسیحی ها برای نماز بیایند وقتی مسیحی ها به همراه کشيش خود آمدند و مشغول نماز شدند، ابرهاي سياه شروع کرد بالای سرشان جمع شد. 🔸حضرت هادی علیه السلام فرمودند: دست این کشیش را باز کنید و نگه داريد. دستش را نگه داشتند، بعد حضرت جلو رفتند و تکه استخواني که در دستش مخفی کرده بود را برداشتند. بعد حضرت فرمودند که اين استخوان يک پيامبر است که باید پوشيده باشد زير آسمان که برده می شود رحمت خدا اقتضا مي کند که باران بیاید. این ها اين را پيدا کرده اند و از آن استفاده می کنند. بعد امام هادی علیه السلام فرمودند: اين استخوان را از او بگيريد. وقتی از او گرفتند حضرت به کشیش مسیحی فرمودند حالا برو دعا کن که دیگر بارانی نیامد. علیه‌السلام با ما همراه شوید 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
🏴🏳🏴🏳🏴 🏳🏴🏳 شهادت امام هادی (علیه السلام) (علیه السلام) با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
🚩🏴🚩🏴🚩 🏴🚩🏴 (علیه السلام) خدا جونم، من امروز دلم پر از غم شده از توی باغ دنیا یک شاخه گل کم شده زمین چه غصّه داره کو دَهمین فرشته؟ پر زده رفته، حالا خونه ش توی بهشته با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🥀🏴🥀🏴🥀 🥀🏴🥀🏴 (علیه السلام) من میزنم از دل با بغض صدایت یا حضرت هادی جانم به فدایت این شیعه به لطفت گردیده هدایت یا حضرت هادی جانم به فدایت دل دارم و اکنون پر زد به هوایت یا حضرت هادی جانم به فدایت با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
📣🌻📣🌻📣 🌻📣🌻 (علیه السلام) بود پاکیزه و خوب مثل گل چون باران می رسید از نفسش عطر و بوی قرآن همه دم سوی خدا او هدایت می کرد از خدا پیغمبر(ص) او حکایت می کرد سخنانش گویی شعر آزادی بود بهترین مرد خدا حضرت هادی(ع)بود 👤 شاعر: جعفرابراهیمی با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌿🏴🌿🏴 🌿🏴🌿 (علیه السلام) سعــــید دربــان متـــوکل مامور شده بود که شبانه خانه اش را غارت کند به خانه اش که رسید نردبان گذاشت روی بــام خـانه رفت توی تاریکی دنبال جای پا می گشت که از بام پــایین بــیایـــد کسی به اسم صدایش زد صــــدای مهـــربان امام بود فرمود: سعید! تاریــک اسـت صبر کن برایت چراغ بیاورم... مولاجان ▪️قربان وجودتان؛ میشود برای ما هم چراغ بیاورید تــــاریـــــک اســــت راه... با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🌻🏴🌻🏴🌻 🌻🏴🌻🏴 در سالروز ( علیه السلام ) فیلمی از غبارروبی حرم امام هادی(علیه السلام) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
(علیه السلام ) 💐امام دهم ما 🍁راهنمای خوبی ها 🍂آقا امام هادی 💐باشد رهبر دل ها 🌴نور هدایت او 🌴روشن کند دنیا را (علیه السلام) ج با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
🔳🔲🔳🔲🔳 🔲🔳🔲🔳 خانه امام هادی(علیه السلام) بارها در دوران خلافت متوکل عباسی، خانه امام علی بن محمد(علیه السلام) مورد تفتیش ناگهانی قرار گرفت. ماموران بی‌اطلاع قبلی به خانه ایشان یورش می‌بردند تا بلکه مدرکی از فعالیت‌های ضد حکومتی او بیابند... عکس نگاری توسط استاد حسن انجام شده (علیه السلام) با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
📸 عکس زیبای قدیمی و پرمعنی از شهر سامراء 🔹خانه های مسکونی که حرم امامین عسکریین (علیهم السلام) را احاطه کرده در حالیکه کاخ بنی العباس و آن طرف رها شده است. این کاخ همزمان با تاسیس شهر سامراء و بدستور معتصم ساخته شده بود که پس از شهادت و تدفین معصومین اینگونه در گذر زمان مرکزیت خود را از دست داده است. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ» سوره حشر آیه ۲ صلی الله علیک یا أباالحسن یاعلی بن محمد الهادی(علیه السلام) (علیه السلام) با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
امام هادی علیه السلام.pdf
49.88M
📚📚📚📚📚 📚📚📚 (علیه السلام) کتاب بسیار زیبای داستان های امام هادی (علیه السلام) بصورت مصور و زیبا مخصوص •┈••✾•💫🌿🌺🌿💫•✾••┈• (علیه السلام) با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
در عهد متوکل، زنی در خراسان ادعا کرد که من زینب کبری، دختر حضرت فاطمه‌ی زهرایم و از همین‌رو عده‌ای از دور و نزدیک دور او جمع شده بودند و از اطراف، مرد و زن به دیدن او می‌آمدند و تحف و هدایا برای او می‌آوردند و از او التماس دعا می‌کردند. این خبر به متوکل رسید، پس آن زن را فراخواند و به او گفت: «زینب، دختر امیرمؤمنان در صدر اسلام می‌زیسته و در سیصد سال قبل در زمان یزید از دار دنیا رفته است ولی تو جوانی و حتی پیر هم نشده‌ای!» آن زن گفت: «من زینب کبری هستم، جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در حق من دعا کرده است و در نتیجه هر چهار سال (و طبق نقلی هر پنجاه سال) جوانی به من برمی‌گردد!» متوکل به ناچار سادات بنی‌هاشم و رؤسای قریش را احضار کرده و با آنان در این مورد به تبادل نظر پرداخت. آنان به اتفاق گفتند: «زینب علیهاالسلام دختر امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در تاریخ فلان و روز فلان از دنیا رفته است و ادعای این زن پوچ و بی‌معناست.» زن سوگند یاد کرد که در گفتارش صادق است و گفت: «تا این زمان کسی از حال من مطلع نبوده و مردم نمی‌دانستند که من مرده‌ام یا زنده‌ام ولی اکنون از روی ضرورت و فقر، خود را آشکارا معرفی کرده‌ام.» «فتح بن خاقان» وزیر متوکل گفت: «ابن الرضا (حضرت هادی علیه‌السلام) را طلب نما تا او مشکل را حل نماید.» در آن زمان حضرت هادی (علیه‌السلام) در سامرا زندانی بود، پس او را احضار کرد و حکایت آن زن را برای او نقل کرد حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «این زن دروغ می‌گوید و حضرت زینب (علیهاالسلام) وفات یافته است.» متوکل گفت: «این سخن را دیگران هم گفتند، دلیل شما بر دروغگو بودن این زن چیست؟» حضرت فرمود: «من این زن را از فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) نمی‌دانم و نسب او را زیر سؤال می‌برم.» زن گفت: «اگر تو در نسب من شک داری من هم در اینکه تو فرزند پیامبری شک دارم.» حضرت رو به متوکل کرد و فرمود: «خداوند گوشت فرزندان حضرت زهرا (علیهاالسلام) را بر حیوانات درنده حرام کرده است، اگر او در ادعای خود صادق است می‌توانید وی را در میان حیوانات وحشی بیاندازید تا حقیقت معلوم شود.» زن دروغگو گفت: «من از پدرم و مادرم حضرت علی (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) این کلام را نشنیده‌ام و قبول ندارم. حیوان درنده هر که را ببیند می‌درد. شما می‌خواهید مرا بکشید!» امام (علیه‌السلام) فرمود: «در میان این جمعیت عده‌ای از اولاد حضرت حسن (علیه‌السلام) و حضرت حسین (علیه‌السلام) حاضرند، هرکدام را می‌خواهید نزد حیوانات درنده اندازید تا واقعیت سخن معلوم شود.» سادات بنی‌فاطمه از شنیدن این پیشنهاد به شدت وحشت کردند و رنگ از روی آنان پرید. «علی بن جهم» یکی از منکرین امام به متوکل گفت: «چرا ابن الرضا (حضرت هادی علیه‌السلام) می‌خواهد دیگران را به چنگ شیر اندازد، اگر راست می‌گوید خودش به میان حیوانات درنده داخل شود.» متوکل از این سخن بسیار خوشحال شد و با خود گفت: «عجب اسبابی فراهم آمد. هم اکنون ابن الرضا طعمه‌ی شیرها می‌شود و مقصر مرگ خود خواهد شد و خیال ما از بابت او راحت می شود.» پس گفت: «یا ابالحسن! چرا شما خودتان داوطلب این کار نمی‌شوید؟» فرزند معصوم زهرا (علیهاالسلام) فرمود: «حرفی ندارم و خود به میان درندگان می‌روم.» پس نردبانی آوردند و حضرت را از آن طریق به زیرزمینی که شیرهای درنده را در آنجا نگاه می‌داشتند وارد کردند. مردم بسیاری برای تماشا جمع شدند و دشمنان شادمان بودند که هم اکنون درندگان امام را پاره‌پاره می‌کنند. حضرت از نردبان فرود آمد و در وسط آن محل ایستاد. شش قلاده شیر قوی‌پنجه که در آن موضع بودند برخاستند و با سرعت به جانب حضرت دویدند و خود را به خاک انداخته و دست‌های خود را کشیدند و سرهای خود را به نشانه‌ی تسلیم و تواضع روی دستهای خود گذاشتند و دم خود را حرکت می‌دادند! حضرت (علیه‌السلام) دست مبارک بر سر آنان می‌کشید و آنها را نوازش می‌کرد و آنگاه اشاره کرد که برخیزید و بروید. پس شیرها یکایک برخاستند و کمی دورتر ایستادند. امام هادی (علیه‌السلام) در آن میان به نماز ایستاد و در نهایت اطمینان دو رکعت نماز خواند. متوکل چون این کرامات شگفت را ملاحظه کرد گفت: «تا این خبر منتشر نشده، فوراً امام را خارج کنید چرا که در غیر اینصورت موجب خواهد شد فضائل او بر سر زبانها رائج شود.» آنگاه گفت: «ای پسر رسول خدا! شکر خدا که درستی سخنت بر همگان واضح شد، اکنون به نزد ما تشریف آورید.» شیرهای درنده متواضعانه تا پای پله‌ها حضرت را بدرقه می‌کردند، امام (علیه‌السلام) چون خواست از نردبان بالا رود یکی از شیرها همچنان سر خود را به قدم‌های امام (علیه‌السلام) می‌مالید و همهمه می‌کرد. حضرت (علیه‌السلام) سخنی به آن شیر گفت و به دست اشاره کرد که برگرد و آن شیر نیز بازگشت، آنگاه امام (علیه‌السلام) از آن میان خارج شد. متوکل پرسید: «آن شیر آخری چه می‌گفت؟» فرمود: «آن شیر شکایت داشت و می‌
گفت: «من پیر شده‌ام و دندانهایم ریخته است، هرگاه طعمه‌ای به میان ما می‌اندازند شیرهای دیگر که جوانند زودتر می‌خورند و سیر می‌شوند و من گرسنه می‌مانم، شما سفارش کنید که شیرها مرا مراعات کنند.» من نیز سفارش او را کردم.» وزیر که هنوز در تیرگی‌های غفلت غرق بود گفت: «خوب است که این سخن را نیز تجربه کنیم.» پس متوکل دستور داد که طعمه‌ای نزد شیرها انداختند، در آن حال هیچ کدام از شیرها بر سر طعمه نرفت مگر همان شیر پیر که آمد و سیر غذا خورد و برگشت، آنگاه سایر شیرها به سوی طعمه حمله کردند. حضرت (علیه‌السلام) فرمود: «ای خلیفه! این زن دروغگو از ما نیست و اگر خود را فرزند علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) می‌داند پس او نیز به میان حیوانات درنده رود.» متوکل به او گفت: «اکنون نوبت توست.» زینب کذابه گفت: «این مرد ساحر و جادوگر است و شیرها را جادو کرده است، ولی من علم سحر نمی‌دانم.» متوکل با عصبانیت دستور داد تا او را به میان درندگان اندازند. در اینجا آن زن به فریاد گفت: «من دروغ گفتم، فقر و گرفتاری مرا مجبور ساخت که اینگونه ادعا کنم.» مادر متوکل چون صدای ناله و گریه‌ی آن زن را شنید دلش به رحم آمد و از او شفاعت کرد. متوکل در آخر امر نمود که او را به الاغی سوار کنند و در کوچه‌ها بگردانند و او خود همواره فریاد می‌زد: «انا زینب الکذابه.» «منم آن کسی که به دروغ خود را زینب کبری معرفی می‌کرد.» برگرفته از دانشنامه امام هادی علیه السلام 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi
🏴♦️🏴♦️🏴 ♦️🏴♦️ هیئت دانش آموزی « عاشقان ولایت » (علیه السلام) ساعت ۷ صبح نمازخانه مدرسه ابتدایی شهید مطهری ناحیه ۴ با ما همراه شوید: 👇👇👇👇👇 🆔 @amootalafi