🔸️شعر شکر کردن
🌸تو رو دوست داریم
🌱خدا، خدا، خدا، خدا
🌸همیشه شکر میکنیم
🌱تو را، تو را، تو را، تو را
🌸الحمدلله
🌱الحمدلله
🌼این شعر برای آموزش مفهوم کودکانه آیه اشکروا لله مناسبه؛ به عنوان شعر پایان کلاس هم مناسبه که کلاس رو با شکر خدا تمام کنیم تا عادت بشه برای بچهها
#آیات_احادیث #شعر_پایان_کلاس
@amorohani
رفتگر
صدای پایت از دور
🌱شنیده میشود باز
عزیز و مهربانی
🌱بخوان دوباره آواز
تمیز کردهای تو
🌱تمام کوچهها را
پیادهروهای پارک
🌱باغ پرندهها را
میان شهر و بازار
🌱چه صاف و ساده هستی
به جز خدای بزرگ
🌱دل به کسی نبستی
تو با صدای جارو
🌱دوباره سر رسیدی
به جز خدا کسی را
🌱تو قلب خود ندیدی
#مشاغل
#شعر🎼
@amorohani
آش نخورده و دهان سوخته
در زمانهای دور،تاجر پارچه فروشی بود که شاگرد خوب و مودبی داشت ولیکن کمی خجالتی بود.
مرد تاجر همسری کدبانو داشت که دستپخت خوبی داشت و آش های خوشمزه او دهان هر کسی را آب می انداخت.روزی مرد بیمار شد و نتوانست به دکانش برود. شاگرد در دکان را باز کرده بود و جلوی آن را آب و جاروب کرده بود ولی هر چه منتظر ماند از تاجر خبری نشد.
قبل از ظهر به او خبر رسید که حال تاجر خوب نیست و باید دنبال دکتر برود.پسرک در دکان را بست و دنبال دکتر رفت. دکتر به منزل تاجر رفت و او را معاینه کرد و برایش دارو نوشت.
پسر بیرون رفت و دارو را خرید وقتی به خانه برگشت، دیگر ظهر شده بود. پسرک خواست دارو را بدهد و برود، ولی همسر تاجر خیلی اصرار کرد و او را برای ناهار به خانه آورد.
همسر تاجر برای ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و کاسه های آش را گذاشتند. تاجر برای شستن دستهایش به حیاط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بیاورد.پسرک خیلی خجالت می کشید و فکر کرد تا بهانه ای بیاورد و ناهار را آنجا نخورد. فکر کرد بهتر است بگوید دندانش درد می کند. دستش را روی دهانش گذاشتش.تاجر برگشت و دید پسرک دستش را جلوی دهانش گذاشته به او گفت: دهانت سوخت؟ حالا چرا اینقدر عجله کردی، صبر می کردی تا آش سرد شود آن وقت می خوردی؟زن تاجر که با قاشق ها از راه رسیده بودگفت: این چه حرفی است که می زنی؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من که تازه قاشق ها را آوردم.تاجر متوجه شد که چه اشتباهی کرده است.وقتی کسی را متهم به گناهی کنند ولی آن فرد گناهی نکرده باشد، گفته میشود: آش نخورده و دهان سوخته
#ضرب المثل ها
@amorohani