#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه:
درخت رنگ پریده🌳
زینب خودش را در بغل بابا جا کرد و گفت:«حوصله ام سر رفته» بابا پیشانی زینب را بوسید و گفت :« الان کار دارم بعد باهم بازی میکنیم» زینب گفت:« پس من الان چه کار کنم؟» از بغل بابا پایین آمد، بابا مشغول کار با رایانه اش شد. همان طور که چشمش به رایانه بود گفت:« میتوانی بروی نقاشی بکشی دخترم» زینب دستی روی گلهای دامنش کشید و گفت:« بعدش با من بازی می کنید؟» بابا لبخندی زد و گفت:« بله بازی می کنم عزیزم»
زینب بالا و پایین پرید و گفت:« آخ جون،ممنون باباجون»
بعد هم به اتاقش رفت، مدادرنگی ها و دفترش را روی میز گذاشت. اول یک دخترکوچولو کشید که توی یک جنگل زیبا بازی می کرد. یک آهوی مهربان بالای دفترش کشید و درختی که یک بلبل روی شاخه اش آواز می خواند. چند تا گل رنگارنگ هم زیردرخت کشید.
حالا وقت رنگ امیزی بود. به مداد رنگی ها گفت:« آماده باشید که نقاشی قشنگم را رنگ کنیم»
با مداد قرمز قلب وسط نقاشی و لباس دخترکوچولو را رنگ کرد.
گل ها را با صورتی و آبی و نارنجی زیباتر کرد.
آهوی نقاشی اش را با نارنجی رنگ کرد.
در آسمان نقاشی دو ابر آبی هم گذاشت.
حالا نوبت درخت و چمن بود، میخواست مداد سبز را بردارد، اما خبری از مداد سبز نبود، توی کشو را گشت، روی زمین نگاه کرد اما مداد سبز را پیدا نکرد.
روی صندلی نشست و با چشمان پر اشک به نقاشی اش خیره شد.
چاره ای نبود نقاشی اش را به اتاق بابا برد، سرش را پایین انداخت و گفت:« بابایی نقاشی ام تمام شد» بابا دستی بر سر زینب کشید و گفت:« آفرین دخترم حالا چرا ناراحتی؟ نقاشی ات را ببینم» زینب نقاشی را به بابا داد، بابا نگاهی به نقاشی کرد و گفت:« خیلی زیبا کشیدی، فقط چرا رنگ درخت و چمن هایت پریده؟» زینب از حرف بابا خنده اش گرفت و گفت:« مداد سبزم را پیدا نکردم» بابا اشک های زینب را پاک کرد و گفت:« غصه نخور عزیزم برو و مداد زرد و آبی ات را بیاور»
زینب با چشمان گرد به بابا نگاه کرد و گفت:« درخت که زرد و آبی نیست» بابا خندید و گفت :« آفرین دخترم ولی من فکر دیگری دارم » زینب به اتاقش دوید و مداد زرد و آبی اش را آورد.
بابا گفت:« درخت و چمن را اول با مداد زرد رنگ کن» زینب ابرویش را بالا دادو مشغول رنگ کردن درخت و چمن با مداد زرد شد. بعد بابا مداد آبی را به دستش داد و گفت:« حالا روی رنگ زرد را با مداد سبز رنگ کن»
زینب مداد را گرفت و با رنگ آبی روی زرد کشید سرش را بالا گرفت و گفت:« وای بابا درختم سبز شد» بابا خندید و زینب را بوسید. نقاشی را از زینب گرفت و گفت:« برویم بازی؟»
#باران
#قصه
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
@amorohani
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #جمعه برابر است با :
✨ 3 مرداد 1399 ه.ش
✨ 3 ذی الحجه 1441 ه.ق
✨ 24 جولای 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#حدیث_روز
#امام_سجاد_ع
«هرڪه در زمان غيبت قائم ما بر موالات و دوستى ما بميرد، خداوند پاداش هزار شهید، مانند شهيدان بدر و اُحد، به او عطا ڪند»
@amorohani
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
@amorohani
❌❌یک اشتباه تربیتی مهم
❌❌تبدیل اتاق کودک به محل تنبیه
❌❌جمله های اشتباه:
اسباب بازی هایتو زمین نریز وگرنه باید بمونی تختخوابت یا شلوغی کنی باید بمونی تو اتاقت
✅تا جای ممکن نباید اتاق یا تخت کودک را به محلی برای تنبیه او تبدیل کرد كه میتواند باعث بروز مشکل های خواب در کودکان شود.
✅اتاق خواب کودک باید مکانی امن و راحت برای او باشد تا در آن احساس آرامش کند و خواب خوبی داشته باشد.
🌸
@amorohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_اهداف تمرین بالا :
توجه و تمرکز ، دقت دیداری شنیداری و قدرت انطباق دهی، سرعت عمل، تفکر و استدلال، هوش فضایی ، جهت شناسی، خودکنترلی، کمک به رفع بی دقتی در نقطه گذاری حروف و وارونه نویسی
@amorohani
#شعر
اتل متل یه قصه
قصه ی کشوری دور
درسته توی جنگه
اما بازم پر غرور
ایستاده و می جنگه
با دشمنا، با داعش
نمیکنن مردمش
هرگز با اونها سازش
تنها و خسته هستن
بچه های نازنین
صورت ماهشون رو
عزیز من خوب ببین
دشمن کمین نشسته
منتظر فرصته
اگر که خواب بمونیم
نصیبمون حسرته
باید که درس بخونی
با پشتکار و تلاش
همیشه و هر کجا
به فکر کشورت باش
سردارمون یادته؟
آمریکا کردش شهید
یه روزی از این روزا
به آسمون پرکشید؟
باید که مثل سردار
قوی باشیم و پر زور
دشمن بی ریشه رو
از خاکمون کنیم دور
با هم بگیم خدایا
به ما رسان تو یاری
آرامش و امنیت
تو کشور باشه جاری
#باران
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
@amorohani