eitaa logo
خانه مداحان اصفهان
652 دنبال‌کننده
175 عکس
67 ویدیو
1 فایل
آموزش مداحی دانش آموزی چهارشنبه ها از ساعت ۱۷ اصفهان، چهارراه عسکریه، مقابل امامزاده، کوچه ۳۶، خانه مداحان اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥میشه شمارو یه کم بغل کنم؟ 🔹حلما دختر خردسال شهید پوریا احمدی خطاب به رهبر انقلاب: حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو یه کم بغل کنم؟
🔷 استوری زیبا و قابل تامل مداح معروف و انقلابی کشور ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ دکتر رسول میرباقری https://eitaa.com/rmirbagheri
. |⇦•ترسی از فقر ندارند.... و توسل ویژۀ شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم دست خالی نروند از درِ احسانِ کریم حاجتِ خواسته را چند برابر داده ست طَیِّبَ الله به این لطفِ دو چندانِ کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پُر بود بار بستیم سوی شاهِ خراسانِ کریم بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم به قَسَم های خداوند به قرآنِ کریم طلب رزق نکردیم ز دربارِ کسی نانِ هر سفره حرام است مگر نانِ کریم هر کسی وقتِ مناجات، ضریح دارد دستِ ما هم که رسیده است به دامانِ کریم ناامیدم مکنید از کرمش فرض کنید باز بدکاره ای امشب شده مهمانِ کریم سپر درد و بلایش نشدیم و دیدیم سپر درد و بلای همه شد جان کریم ظاهرش فقر ولی ظاهر او عین غِنا ترسی از فقر ندارند گدایان کریم *چهارده سال از این زندان به اون زندان، بچه هاش چشم انتظار بودن، هی میگفتن انشاءالله بابامون از زندان آزاد میشه...* مثلِ یک تکّه عبا روی زمین است تنش انقَدَر حال ندارد که نیفتد بدنش جا به جا گر نشود سلسله بد می‌چسبد آنچنانی که محال است دگر وا شدنش نَفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت زن بدکاره به یکباره عوض شد سخنش آه! مانند گلیمی چقَدَر پا خورده بی سبب نیست اگر پاره شده پیروهنش *آقا رو از این زندان به آن زندان میبردن، اما زندان آخری موسي بن جعفرو زمین‌گیر کرد.. زینب هم خیلی سفر با حسین رفت، اما سفر آخری زینبو آواره کرد.به علم امامت شب و روزو تشخیص میداد، حضرت رو تو سیاهچالی انداخته بودن ، زندانبان آخری سِندی بن شاهک ملعون،یهودی بود... حضرت روزا روزه می‌گرفت، دم دمای غروب موقع افطار برا حضرت یه مقدار نون و آب می‌برد، دیشب هم گفتم با یه دستش برا آقا نون می‌برد، با یه دستش تازیانه، انقد موسي بن جعفرو با تازیانه میزد، وقتی کسی تازیانه می‌خوره یه حرفی میزنه میگه نزن، اما موسي بن جعفر می‌گفت بزن، هر چی دوست داری بزن اما اسم مادرمو نیار...* از آتش دلِ من صحبتی نکن نامرد سکوتِ صبرِ مرا غیرتی نکن نامرد بزن تمامِ تنم را کبود کن امًا به نام فاطمه بی حرمتی نکن نامرد *به مردم خبردادن گفتن هر کی آقاشو می‌خواد ببینه فردا از زندان آزاد میشه.. همه ی شیعیان اومدن جلو زندانِ بغداد، بعضیا به هم مژده می‌دادن، می‌گفتن فردا بعد از چهارده سال آقا رو از زندان آزاد می‌کنن. یه عده ای گریه می‌کردن می‌گفتن اگه آقا رو ببینم دستشو می‌بوسم. یکی می‌گفت اگه آقا رو ببینم میگم آقا بچه بودم مادرم دعا می‌کرد می‌گفت: انشاءالله آقا آزاد بشه. بعضیا گریه می‌کردن می‌گفتن کاش کس و کارمون زنده بودن، دوست داشتن همچین روزی رو ببینن. همه ی مردم جلو زندان جمع بودن، چشما خیره شده به در زندان، الان آقا میاد، همه هزار آرزو داشتن، همچین که دیدن آروم آروم در وا شد مردم بلند شدن، گفتن الان آقا میاد میگه یه وقت دیدن چهار تا غلام زیر لنگه ی دری رو گرفتن، هی صدا میزنن.. "هذا امامُ الرَّفَضَه"، گفت سلام من بر اون بدنی که سرش از لنگه ی در آویزان شد، شیعیان به سر و صورت زدن، وا اماما..صدای ناله ی مردم بلند شد.. اما اونایی که رفتن زیر بدن آقا رو گرفتن بیشتر داد زدن، گفتن مگه نمیگفتن آقا بدنش ضعیف شده، چرا بدنش انقد سنگین شده؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسي بن جعفره، میدونی چه خبر شد؟ اگه بخوام خودمونی بگم، میخوام اینجور حرف بزنم، دعوا بود سر اینکه برا آقا کفن بیارن، همه جور کفن آوردن، بعضیا کفنای قیمتی برا آقا آوردن، نمیخوام بگم حسین بی کفنه نه! آخه کفن برای بدنیه که سالمه، من بمیرم برا اون بدنی که پاره پاره، زین العابدین فرمود: برا بابام حصیر بیارید، حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگر کشتن چرا آبت ندادن چرا زان دُرِّ نایابت ندادن اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاک نکردن *بعد از چهارده سال اگه زن و بچه اش میدیدن میشناختنش، آقا رو کلی شکنجه دادن اذیت کردن اما بدن بابا رو می‌دید امام رضا می‌شناخت، دختراش میدیدن میشناختن، اما حسین جان با تو چیکار کردن؟ دخترت تو رو دید نشناخت، گفت عمه بلند شو، عمه این بدن کیه داری براش اینجور گریه میکنی؟ صدا زد.. عزیزم! این بدن بابای مظلومت حسینه، حسین... «حسین آرام جانم حسین روح و روانم» صَلی الله عَلیکَ یا مظلوم... یا غریب ..یا اباعبدالله... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 🌹 من امام دل‌ها هستم امام موسی بن جعفر علیهم‌السلام در دل‌های مردم جا داشت و بر قلب‌های آنان حکومت می‌کرد. این ویژگی حقیقتی انکارناپذیر و مورد پذیرش همه حتی هارون الرشید بود. ابن حجر هیثمی درباره این ویژگی حضرت می‌نویسد: روزی امام کاظم علیه السلام در کنار خانه [خدا] نشسته بود. وقتی چشم هارون به امام افتاد، گفت: تو همان کسی هستی که مردم پنهانی با تو بعیت می‌کنند؟ فرمود: من امام دل‌ها و تو امام بدن‌ها هستی.» 📚منبع الصواعق المحرقه، ابن هجر هیتمی شافعی، ص ۲۰۳ ............. . 🌸 مددجویی بزرگان اهل سنت از قبر امام کاظم(ع) امام شافعی درباره آثار توسل به امام کاظم علیه‌السلام، گفتاری بس بلند دارد: قبر موسی کاظم علیه‌السلام در اجابت دعا [و حل مشکلات]، داروی شفابخش است.»(۱) ابوعلی خلال، بزرگ حنبلی‌های عصر خویش، در گرفتاری‌ها به بارگاه امام هفتم پناه می‌برد و به مدد امام، گرفتاری‌هایش را حل می‌کرد. خود او در این باره می‌نویسد: هرگاه مهمی برایم رخ می‌داد، به بارگاه موسی بن جعفر علیهم‌السلام می‌رفتم و به او توسل می‌جستم و آنچه می‌خواستم، خدای تعالی برآورده می‌کرد.»(۲) 📚منبع (۱) البصائر لمنکر التوسل باهل المقابر، حمداللّه هندی حنفی، ص ۴۲ (۲) الغدیر، علامه امینی، ج ۵، ص ۱۹۴ .
. ✅ هدایت زن گناهکار توسط امام کاظم(ع) مرحوم مجلسی نقل کرده است که هارون، خلیفه مقتدر و بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهم‌السلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود). امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶).» «این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.» هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند. مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ، جریان را به هارون گزارش داد. هارون گفت: به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است، کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟ گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟! نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم. با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم. هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد. از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهم‌السلام) را چنین یافتم … . راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۸، ص ۲۳۸ .
. |⇦•ناگهان‌خلوتِ من... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌ محمدرضا ●━━━━━━─────── ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم سفره ی ذکر مرا بد دهنی ریخت به هم *حضرت رو وقتی به زندان بردن می‌گفت خدایا ممنونم ازت، یه جای خلوتی پیدا شده باهات مناجات کنم، درد دل کنم، اما این زندان آخر این یهودی چه بر سر آقا آورد، هر زندانی که حضرت می‌رفت زندانبانو تحت تأثیر قرار میداد، گفتن یه حرامزاده رو بفرستن یه یهودی رو بفرستن، آقا رو اذیت کنه، من نمی‌دونم چه بلایی سر آقا آورد، که سر به سجده میذاشت می‌گفت: "یا مُخَلِّصَ الشَّجَر مِن بَینِ الرَّمل و ماء و تین" ای خدایی که گیاه رو از دل زمین خلاص میکنی."یا مُخَلِّصَ الوَلَد مِن بَین مَشیمَةِ و رَحِم"، ای خدایی که طفل رو از رحم مادر خلاص میکنی، "خَلِّصنی مِن یَدِ هارونُ الرَّشید" خدایا! منم از این زندان خلاصم کن....* ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم سفره ی ذکر مرا بد دهنی ریخت به هم روی این ساق ترک خورده بلندم کردن استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم *"المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجون فی ظُلَمِ المَطامیر ذِی السّاقِ المَرضوض فی حَلَقِ القُیود"، یعنی این زنجیر کاری با زانوی حضرت کرد با ساق پای حضرت کرد له شد دیگه.... وای وای* کار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است نظری کرده ام و قلبِ زنی ریخت به هم *زن بدکاره و رقاصه آوردن توزندان یک لحظه ذهن امام رو منحرف کنه، بعد یه مدت اومدن ببینن، دیدن این زن بدکاره هم سر به سجده گذاشته هی میگه الهی العفو.... یا موسی بن جعفر زن بدکاره رو نگاه کردی آدمش کردی، منِ گریه کنِ مادرت رو هم نگاه کن...* دید حساس شدم آمد و دشنامم داد پسر فاطمه را با سخنی ریخت به هم کار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت از غمِ من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم *دم در همه مردم منتظر بودن آقامون میاد، آخه خبر دادن بناست زندانی از زندان بعد چهارده سال آزاد بشه، اما درِ زندان وا شد. یکی می‌گفت: من آقا رو منزل خودم میبرم، خودم نوکریشو میکنم خودم خدمتشو میکنم. یکی می‌گفت: آقا رو ببینم به پاش میفتم با گریه.اما دیدن در وا شد، چهار نفر یه تخته ی درو به دوش گرفتن، آی زیر این تخته رو گرفتن، خبر دارین جنازه رو، رو جِسرِ بغداد بردن، سه شبانه روز جنازه رو رو پُلِ بغداد گذاشتن، بعد سه شبانه روز دفن کردن... هفت تا کفن آوردن هفت تا کفنِ قیمتی به تنِ موسی بن جعفر کردن، جنازه رو با احترام دفن کردن، اما تا محلِ دفن حضرت، هر کی زیر تابوتو می‌گرفت با گریه برمی‌گشت، می‌گفتن چرا گریه میکنید؟ می‌گفتن تابوت آوردن، هفت تا کفن به تنِ حضرت کردن اما هنوز صدای زنجیر میاد.. آخه وصیت کرد منو با غل و زنجیر دفنم کنید.... دیدین یکی از دنیا میره میگن زودتر دفنش کنید، جنازه رو زمین نمونه خوبیت نداره... وای وای.. امامِ ما سه شبانه روز جنازه ش رو پل بغداد بود. جنازه ی امام جواد هم رو پشت بام خانه سه شبانه روز بود. ارباب من و شما حسین هم سه شبانه روز رو‌ خاک‌ِ داغ کربلا بود. اما من یه آقایی رو سراغ دارم برا دفنش عجله کردن.یه وقت دیدن از پشت خیمه صدا میاد، میگه حسین جان صبر کن، دارم مادر اصغر رو میارم، حسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
651017fc5d4d1a4265198dc2_6501509285458564537.mp3
4.89M
|⇦•ناگهان خلوت من... و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری
🇮🇷به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی 🇮🇷 🗓یکشنبه ۲۲ بهمن ماه 🔰میدان تاریخی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) ▫️گرد هم می آییم و به پاس خون شهدایی که درخت انقلاب را آبیاری کردند، جشن انقلاب را باشکوه تر از قبل برگزار می کنیم. 🔸سخنران:حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسنی اژه ای 🔹رئیس قوه قضائیه 🔖شروع مراسم از مسیرهای هشت گانه ساعت ۰۹:۳۰ صبح 💢شروع مراسم در میدان حضرت امام خمینی ساعت ۱۰ صبح 🔻با اجرای برنامه های متنوع فرهنگی و هنری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 شعرخوانی میثم مطیعی در بارگاه رضوی برای دهه فجر 🔺 میثم مطیعی همزمان با ایام دهه فجر اقدام به شعرخوانی برای انقلاب اسلامی کرد. خانه مداحان اصفهان
🌺 به مناسبت میلاد امام زین العابدین، حضرت سجاد علیه السلام: 🌺بنا شد اگر سائلی نان بگیرد چه خوب است که از کریمان بگیرد 🌺بنا شد اگر شاه، همدم بگیرد چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد 🌺علی خواست تا که برای حسینش زنی در بلندای ایمان بگیرد 🌺تمام زمین و زمان را که می گشت بنا شد عروسی از ایران بگیرد 🌺اسیری شه بانوی ما می ارزد که این خاک بوی حسین جان بگیرد 🌺تو آقا ترینی و سجاد مایی تو شاهی و فرزند داماد مایی 🌺خدا باز تصویر مولا کشیده برای حسینش، علی آفریده 🌺تو از بس که غرق حضور خدایی برای عبادت تو را برگزیده 🌺هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب سر سفره های مناجات دیده 🌺ترحم کن ای آسمان محبت به این قطره های چکیده چکیده 🌺چه می خواهم از تو که داده نباشی به اندازه کافی از تو رسیده 🌺همین که گدای تو هستیم کافیست ابو حمزه های تو هستیم کافیست 🌺بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد بخوان آدمی بوی انسان بگیرد 🌺بخوان: ابکی؛ ابکی؛ لنفسی؛ لقبری... دل مرده ی ما کمی جان بگیرد 🌺لباس مناجات را باید، هرکس شب پنجم ماه شعبان بگیرد 🌺تو هستی دلیل مسلمانی ما نجات پر و بال زندانی ما 🌺به جز عالم سائلی عالمی نیست به غیر از کریمی تو حاتمی نیست 🌺بر این خشک ها تا که باران ببارد به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست 🌺خدا از سرم سایه ات را نگیرد جز این؛ هر چه را هم بگیرد غمی نیست 🌺علی اکبر لطیفیان
۲۷بهمن ماه سالروز شهادت سردار شهید 🕊🌹 خصوصیات شهید محمد حسین یوسف الهی همرزمان این شهید بزرگوار می‌گویند؛ حسین از عرفای جبهه بود و زیبا‌ترین نماز شب را می‌خواند، ولی کسی او را نمی‌دید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهام‌هایی که به او می‌شد، حل می‌کرد به مرحله یقین رسیده بود و پرده‌های حجاب را کنار زده بود. شهید محمد حسین یوسف الهی را عارفی می‌دانند که مراتب کمال الی الله را طی کرده است و کمتر رزمنده‌ای است که روزگاری چند با محمدحسین زیسته باشد، اما خاطره‌ای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد. وی مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده امام خمینی (ره)، یک شبه ره صد ساله را پیمودند و چشم تمام پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرت‌زده قطره‌ای از دریای بی‌انتهای خود کردند. کسی هست که حاج قاسم خواستند پیش ایشون دفن بشوند. پس اگه برای دوست خوبی بودند برای ما هم میتونند دوست خوبی باشند بیاید همگی برای شادی روحشون 100 صلوات بفرستیم
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی که بُرد نام علی را به هر مناره علی علی‌ست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر "أنا فاطمی نسب" دارد زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره‌ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل، مثل جان و تن‌اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن‌اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود... علمدار من رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان‌نامه‌ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می‌زد همین که دور و بر خیمه‌ها قدم می‌زد ✍
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی‌جهت نیست که اسمش علی اکبر شده است چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده‌ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست «پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست» سنگ در دستش از اعجاز قمر می‌گردد گر به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمی‌خواست نفس پنج تن آل عبا برمی‌خواست ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته... بی‌نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت: «شاه شمشادقدان، خسرو شیرین‌دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان» زلفش آن‌روز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر مؤذن‌زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم می‌وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمی‌گشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات.. ✍
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند نانی که می‌پزند به همسایه می‌رسد این خانواده با خوشی دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمان‌شان بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله‌های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علی‌ست، همه با کمان خوشند در نقطه نقطه‌ی دل شیعه حرم زدند بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند وقتی دخیل‌ها گره این درند و بس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فضه می‌کنند از کودکی قبیله‌ی‌شان زرگرند و بس در آستان شمع که طور مقدس‌ست پروانه‌ها همیشه مقرب‌ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه‌ی خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی می‌خرند و بس ارباب زاده‌ها همه ارباب می‌شوند چون بنده‌زاده‌ها که همه نوکرند و بس این خانواده‌ای که مرا صید کرده‌اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه‌ی ما راه می‌رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین! یگانه‌ترین آفریده‌ها! پیغمبر تمام پیمبر ندیده‌ها! بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر می‌زد صدات با همه جای جگر، پدر آهویی و به دام تو افتاده است شیر عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر لیلا زیاد محضر آن دو نمی‌رسید تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر تو یوسفی و دور مشو از مقابلش وابسته است بر روی تو آنقدر پدر پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن در آرزوی سرو رشید است هر پدر ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو این قدر احترام نکرده مگر پدر به به! به این مقام که پایین پا پسر به به! به این مقام که بالای سر پدر از بس نشسته موی تو را شانه کرده است حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است حاضر شدم برای اویس قرن شدن شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم دیگر مرا بس‌ست گرفتار "من" شدن لب‌های تو همین که به خود آب می‌زند نزدیک می‌شود به عقیق یمن شدن میل رسول دیدن تو چاره‌ش آینه‌ست پس واجب است محو درین خویشتن شدن تنها تو می‌توانی ازین کارها کنی ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن دل آن زمان که خانه‌ی مهر تو می‌شود اقرار می‌کند به بهشت عدن شدن ای خاک پای مرکب تو کیمیای من جنت برای مردم و خاکت برای من وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟ وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟ اهل کرم مقابل در ایستاده‌اند با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟ وقتی تو سُفره‌ی حسنی پهن کرده‌ای پس سرزدن به سُفره‌ی دیگر برای چه؟ گر تو ادامه‌ی علی کوفه نیستی پس آمده‌ست این همه لشگر برای چه؟ ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟ مغرب نیامده‌ست هنوز ای مؤذنم بالای نیزه رفته‌ای آخر برای چه؟ ما سعی می‌کنیم ولی یک عبا کم ست اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟ عمه اگر برای من و تو نیامده‌ست پس دست برده است به معجر برای چه؟ ای سایه‌ی تو بر سر عمه! بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو ✍
. علیه السلام برای ما دلبر خوش آمد شبیه پیغمبر خوش آمد هرکی میبینه اون و میگه بار دیگه حیدر خوش آمد دل ز ما می بری ــ محشر محشری علی اکبری ـــــ علی اکبری 🌺🌺 سحر حسین آمد امشب قمر حسین آمد امشب پسر حسین آمد امشب جگر حسین آمد امشب سید و سروری ــــ از همه بهتری 🌺🌺 عالم شده مدیون اکبر هستی شده ممنون اکبر همه ملائک می دیدند لیلا شده مجنون اکبر موی او قدر ما ــــ روی او بدر ما 🌺🌺 صحن و سرات و دودوست دارم من ایوون طلات و دوست دارم من به جان اکبرت حسین جان پائین پات و دوست دارم من تو بده توشه ام ــــ مست شش گوشه ام 🌺🌺 تو که میبری دل ز لیلا لیلا شده محو تماشا میگه همه شب ای عزیزم الهی نشی اربا اربا کاشکی پرپر نشی ــــ صدتا اکبر نشی حاج .👇
▪️مراسم تشییع و خاکسپاری عالم ربانی، استاد اخلاق و عرفان آیت الله عبدالقائم شوشتری 📆پنجشنبه ۳ اسفند ⏰ساعت ۹ صبح 📍از میدان فیض به سمت تخت فولاد،تکیه فاضل هندی 🔹️همراه شبکه اطلاع رسانی مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد باشید. ایتا | روبیکا | تلگرام | اینستاگرام | وب سایت
کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید
شده‌ست آینه‌ی حیّ لایموت، صفاتش کسی که خورده لبِ خضر هم به آب حیاتش به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است کدام نور به خورشید می‌رسد برکاتش؟ بگو به کعبه عقب‌تر بایستد که تنِ طور به لرزه آمده روزی مقابل جلواتش می‌آید او که جهان روزه‌ی سکوت بگیرد به زیر سایه‌ی نهج البلاغه‌ی کلماتش ربیع الاول و آخر... تمام سال بهار است اگر که ریشه دواند به فصل‌ها نفحاتش کسی که گفت امام ششم به او "لَخَدِمتُه" به راستی که محال است وصف کردن ذاتش در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی کسی که بوی "وَعَجّل" می‌آید از صلواتش
شبی خمارِ غزل گرم گفتگو بودیم به وجد و شور و نشاط و به های‌وهو بودیم مدام در طلب باده و سبو بودیم تمام مستی شب را به جستجو بودیم ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد کسی می‌آید و فردا شروع خواهد شد شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد ((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند)) امین وحی خدا با خودش خبر آورد خبر برای وصی پیامبر آورد که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد جمال مهدو‌ی‌اش آنچنان که پیغمبر ز هیبتش چه بگوییم، وارث حیدر زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد و زیر سایه‌ی او اعتکاف خواهد کرد و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد بخوان که حضرت صاحب به راه می‌افتد که حق می‌آید و باطل به چاه می‌افتد ببخش کوچه‌ی ما را که مثل میکده است گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است تمام حسرت ما جمعه‌ی نیامده است دخیل بسته‌ی این نیمه‌های شعبانیم به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم
🌹 با سلام وادب جلسه همدلی مداحان)* بمناسبت ولادت حضرت مهدی (عج) سخنران: مدیر جلسه: 🔸 پنجشنبه ۱۰ اسفند؛ ساعت ۷:۱۵صبح 🔹 چهارراه عسکریه، خانه مداحان خانه مداحان اصفهان(مجمع الذاکرین) بسیج مداحان ناحیه امام صادق(ع) کانون مداحان سازمان تبلیغات اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مداح گرامی فردا ضمن لبیک گفتن به رهبر معظم انقلاب و مراجع معظم تقلید، با حضور و دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات، انسجام و بلوغ نظام اسلامی را به رخ جهانیان خواهیم کشید.🙏🙏 "ثبت هر اثر انگشت ما امضائی خواهد بود پای طومار ایران قوی"🙏🙏 خانه مداحان اصفهان بسیج مداحان ناحیه امام صادق علیه السلام کانون مداحان استان اصفهان
عاشقانی که مدام از فرجت می‌گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری ارتحال عالم ربانی حضرت آیت الله امامی کاشانی را به محضر حضرت ولی عصر امام زمان ونائیب برحقش حضرت آیت الله العظمی خامنه ای وبه علمای تشیع ومردم ولایتمدارایران اسلامی تسلیت عرض می نمائیم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفرج