پس از مدتي آمد و گفت: دو نامه به نام شما براي كنسول عراق نوشته ام. نامه را گرفتيم و به سفارت عراق برگشتيم.نامه را به دربان سفارت داديم. دربان رفت و پس از مدتي با دو فرم برگشت و پرسيد: عكس را آورده ايد؟ گفتم: بله! سپس فرم هاي مخصوص را پر كرديم و همراه عكس و گذر نامه به آن شخص داديم.
ساعت يك بعد از ظهر نخست اسمي كه صدا كردند، اسم ما دو نفر بود. با دلواپسي گذرنامه را باز كردم. ديدم ويزاي سه ماهه زده اند. از خوشحالي اشك از چشمانم سرازير شد. سپس به زيارت عبدالعظيم حسني عليه السلام رفتيم و صلوات ها را به روح حضرت ام البنين عليهاالسلام هديه كرديم.
#داستان_۹۳
#ام_البنین_کوثریترین_مادر
شادی روح مطهرشون صلوات
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran