eitaa logo
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
6.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
434 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خداوند هستند.✨ 📣ادمین و پشتیبانی کانال آموزش حفظ قرآن↩️ @meftah68 گروه حفظ ترتیبی https://eitaa.com/joinchat/3090940015C72c3166202
مشاهده در ایتا
دانلود
شناخت قرآن‏ شناخت قرآن برای هر فرد عالم به عنوان یک فرد عالم و برای هر فرد مؤمن به عنوان یک فرد مؤمن، امری ضروری و واجب است. اما برای یک عالم انسان‏ شناس و جامعه ‏شناس، شناخت قرآن از آن جهت ضروری است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامی و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت مؤثر بوده است. نگاهی به تاریخ این نکته را روشن می‌کند که عملًا هیچ کتابی به اندازه قرآن بر جوامع بشری و بر زندگی انسانها تأثیر نگذاشته است‏[1] و به همین جهت است که قرآن خود به خود وارد حوزه بحث جامعه ‏شناسی می‌شود و جزو موضوعات مورد بررسی این علم قرار می‌گیرد. معنای این سخن این است که بررسی و تحقیق پیرامون تاریخ جهان در این چهارده قرن عموماً و شناختن جوامع اسلامی خصوصاً، بدون شناخت قرآن میسر نیست. ۱. اینکه این تأثیر در چه جهتی بوده؛ آیا مسیر تاریخ را در جهت سعادت و رفاه بشریت تغییر داده‏است و یا به سمت نقص و انحطاط، و آیا به سبب تأثیر این کتاب جهش و حرکت در تاریخ پدید آمد و خون تازه در رگهای جوامع بشری جاری شد و یا برعکس، موضوعی است که از حدود بحث فعلی ما خارج است. @amozeshtajvidhefzquran
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
#آشنایی_با_قرآن و اما ضروری بودن شناخت قرآن برای یک مؤمن مسلمان از آن جهت است که منبع اصلی و اساسی
معتبرترین و مقدسترین منابع ما، بعد از قرآن، در حدیث، کتب اربعه است، یعنی‏ کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب، استبصار، و در خطب، نهج‌البلاغه و در ادعیه‏ صحیفه سجادیه‏ است. اما همه اینها فرع بر قرآنند و به اندازه قرآن قطعیت صدور ندارند؛ یعنی حدیث‏ کافی‏ آن قدر می‌تواند معتبر باشد که با قرآن منطبق باشد و با تعلیمات آن جور درآید و اختلاف نداشته باشد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار می‌گفتند احادیث ما را بر قرآن عرضه بدارید، اگر بر قرآن منطبق نبود بدانید که ساختگی و جعلی است و آن را به ما بسته‌اند؛ ما چیزی خلاف قرآن نمی‌گوییم. اقسام شناخت قرآن‏ حالا که ضرورت شناخت قرآن مشخص شد باید ببینیم راه شناخت این کتاب چیست؟ به طور کلی در بررسی و مطالعه هر کتابی سه نوع شناخت ضروری است. ۱. شناخت سندی و اکتسابی ۲. شناخت تحلیلی ۳. شناخت ریشه ای @amozeshtajvidhefzquran
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
#آشنایی_با_قرآن معتبرترین و مقدسترین منابع ما، بعد از قرآن، در حدیث، کتب اربعه است، یعنی‏ کافی، م
۱. شناخت سندی یا انتسابی‏ در این مرحله می‌خواهیم بدانیم انتساب کتاب به نویسنده آن تا چه اندازه قطعی است؟ مثلًا فرض کنید که می‌خواهیم‏ دیوان حافظ و یا خیام‏ را بشناسیم. اولین کاری که باید بکنیم این است که ببینیم آیا آنچه که به نام‏ دیوان حافظ مشهور شده همه آن از حافظ است و یا تنها بعضی از قسمتهایش به حافظ تعلق دارد و بقیه‌اش الحاقی است؛ و همچنین در مورد خیام و دیگران. اینجاست که پای نسخه‌ها در میان می‌آید، آنهم قدیمی‏ترین و معتبرترین نسخه‌ها. می‌بینیم که هیچ یک از این کتاب‌ها از این نوع شناخت بی‌نیاز نیست. حافظی که مرحوم قزوینی چاپ کرده و در آن معتبرترین نسخه‌ها را ملاک قرار داده با حافظهای معمولی که در ایران یا بمبئی چاپ می‌شد و در خانواده‌ها وجود داشت بسیار متفاوت است. حافظهایی که سی چهل سال پیش چاپ کرده بودند در حدود دو برابر حافظهایی است که امروز نسخه‌شناسها معتبر می‌دانند، در حالی که میان اشعاری که نسخه‌شناسها آنها را به اصطلاح «منحول»[1] و مجعول می‌دانند احیاناً اشعاری یافت می‌شود در سطح اشعار عالی حافظ. و یا وقتی به رباعیات منسوب به خیام نگاه می‌کنید شاید حدود دویست رباعی پیدا کنید که همه تقریباً در یک سطح قرار دارند و اگر اختلافی هست در همان حدودی است که میان اشعار همه شاعران است حال آنکه هرچه از نظر تاریخی به عقب بروید و به عصر خیام نزدیکتر شوید می‌بینید که از این تعداد آنچه قطعاً منسوب به اوست شاید کمتر از بیست رباعی باشد و باقی یا در صحت انتسابشان تردید است و یا قطعاً به دیگران تعلق دارد. ۱. سخن یا شعر دیگری که به خود بربسته باشند. @amozeshtajvidhefzquran
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
#آشنایی_با_قرآن ۱. شناخت سندی یا انتسابی‏ در این مرحله می‌خواهیم بدانیم انتساب کتاب به نویسنده آن
بنابراین اولین مرحله در شناخت یک کتاب این است که ببینیم آنچه در دست ماست از نظر اسناد به گوینده و آورنده‌اش چقدر اعتبار دارد؟ آیا اسناد همه آن درست است یا آنکه قسمتی درست است و قسمتی نادرست؟ در این صورت چه درصدی از مطالب را می‌توانیم از نظر انتساب تأیید کنیم؟ بعلاوه به چه دلیل می‌توانیم بعضی را قطعاً نفی و برخی را قطعاً اثبات و پاره‏ای را مشکوک تلقی کنیم؟ این نوع شناخت آن چیزی است که قرآن از آن بی‌نیاز است و از این نظر کتاب منحصر به فرد جهان قدیم محسوب می‌شود. در میان کتاب‌های قدیمی کتاب دیگری نتوان یافت که قرنها بر آن گذشته باشد و تا این حد بلاشبهه باقی مانده باشد. مسائلی از این قبیل که فلان سوره مشکوک است، فلان آیه در فلان نسخه هست و در فلان نسخه نیست، در مورد قرآن اساساً مطرح نیست. قرآن بر نسخه و نسخه‌شناسی پیشی گرفت. جای کوچکترین تردیدی نیست که آورنده همه این آیات موجود حضرت محمّد بن عبدالله است که آنها را به عنوان معجزه و کلام الهی آورد و احدی‏ نمی‌تواند ادعا کند و یا احتمال بدهد که نسخه دیگری از قرآن وجود داشته و یا دارد. هیچ مستشرقی هم در دنیا پیدا نشده که بخواهد قرآن‏شناسی را از اینجا شروع کند که بگوید باید به سراغ نسخه‌های قدیمی و قدیمی‏ترین نسخه‌های قرآن برویم و ببینیم در آنها چه چیزهایی هست و چه چیزهایی نیست. اگر در مورد تورات‏ و انجیل‏ و اوستا و یا شاهنامه‏ فردوسی و گلستان‏ سعدی و هر کتاب دیگر این نیاز هست، برای قرآن چنین نیازی نیست. @amozeshtajvidhefzquran
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
#آشنایی_با_قرآن ۲. شناخت تحلیلی‏ در این مرحله، بررسی تحلیلی کتاب، مورد نظر است، یعنی تشخیص اینکه
۳. شناخت ریشه ‏ای‏ در این مرحله، بعد از آنکه صحت استناد و انتساب یک کتاب به نویسنده‏اش محرز شد و بعد از اینکه محتوای کتاب به خوبی تحلیل و بررسی شد، باید به تحقیق در این مورد بپردازیم که آیا مطالب و محتویات کتاب، فکر بدیع نویسنده آن است یا آنکه از اندیشه دیگران وام گرفته شده است. مثلًا در مورد دیوان حافظ بعد از طی مراحل شناخت سندی و شناخت تحلیلی، تازه باید ببینیم آیا حافظ این مطالب و افکار و اندیشه‌هایی را که در قالب کلمات و جمله‌ها و اشعار آورده و با زبان مخصوص خودش بیان کرده، از پیش خود ابداع نموده یا آنکه فقط الفاظ و کلمات و زیباییها و هنرمندیها از حافظ است اما فکر و اندیشه از دیگری یا دیگران. به عبارت دیگر پس از آنکه اصالت هنری حافظ محرز شد، باید اصالت فکری او محرز شود[۱]. ۱. ممکن است حافظ فقط یک هنرمند باشد نه یک مفکر و نه یک عارف و ممکن است در عین حال که هنرمند است مفکر و عارف هم باشد. آنچه که مسلم است این است که حافظ قبل از آنکه یک شاعر باشد یک عالم به حساب می‌آمده، با کتاب‌ها و اندیشه‌های دیگران اعم از شعرا، ادبا، مفسرین، فقها و بالخصوص عرفا آشنا بوده و احیاناً همه یا قسمتی از آثار آنها را از اساتید فرا گرفته است. حافظ در زمان ما بیشتر از جنبه شعری‏اش مورد توجه است و کسی او را از علما نمی‌شناسد، حال آنکه در زمان خودش عالمی بوده که گاهی هم شعر می‌گفته. در کتاب‌هایی که نزدیک زمان حافظ نوشته شده، آنجا که از او نامی به میان آمده القابی به او نسبت داده شده است که بیشتر القاب یک عالم است تا یک شاعر. حالا در مورد این مرد عالم که با فرهنگ زمان خودش آشنا بوده و از عرفان و سیر و سلوک معنوی اطلاع زیادی داشته و منازل سلوک عرفانی را بهتر از هر شاعر فارسی ‏زبان دیگری به زبان شعر درآورده است این سؤال مطرح می‌شود که آیا در ارائه این افکار از جایی متأثر بوده است یا آنکه همه را خود ابداع کرده؟ آیا مثلًا محیی‏الدین اندلسی که پدر عرفان اسلامی به حساب می‌آید روی حافظ اثر داشته است؟ آیا ابن فارض مصری که پیش از حافظ می‌زیسته و در ادبیات عرفانی عرب همان جایگاهی را دارد که حافظ در ادبیات فارسی دارد، در شکل‏گیری افکار حافظ مؤثر نبوده است؟ وظیفه شناخت ریشه‏ای، بررسی این مسائل و پاسخگویی به این سؤالات است. @amozeshtajvidhefzquran
این نوع شناخت درباره حافظ و یا هر مؤلف دیگری شناختی است از نظر ریشه افکار و اندیشه‌های مؤلف. چنین شناختی فرع بر شناخت تحلیلی است؛ یعنی اول باید محتوای اندیشه مؤلف دقیقاً شناخته شود، آنگاه به شناخت ریشه‏ای اقدام گردد. در غیر این صورت حاصل کار نظیر آثار برخی از نویسندگان تاریخ علوم می‌شود که از علوم سررشته‌ای ندارند و با این حال تاریخ علوم می‏نویسند. یا می‌توان از بعضی نویسندگان کتاب‌های فلسفی نام برد که مثلًا می‌خواهند درباره ابن‏سینا و ارسطو و وجوه تشابه و تمایز آنها بنویسند، اما متأسفانه نه ابن‏سینا را می‌شناسند و نه ارسطو را. اینان با اندک مقایسه به محض اینکه بعضی مشابهتهای لفظی پیدا کردند فوراً به قضاوت می‏پردازند، حال آنکه در مقایسه باید به عمق‏اندیشه پی برده شود و برای اینکه عمق اندیشه متفکرانی چون ابن‏سینا و ارسطو درک گردد یک عمر وقت لازم است؛ وگرنه هرچه گفته شود تخمینی و تقلیدی و علی‏العمیاء[۱] خواهد بود. در بررسی قرآن و شناخت آن، بعد از آنکه مطالعه‏ای تحلیلی درباره قرآن به عمل آوردیم، آنوقت پای مقایسه و شناخت تاریخی به میان می‌آید، به این معنی که می‌باید قرآن را با تمام محتویاتش با کتاب‌های دیگری که در آن زمان وجود داشته و بخصوص کتاب‌های مذهبی آن زمان مقایسه کنیم. در این مقایسه لازم است همه شرایط و امکانات را از قبیل میزان ارتباط شبه جزیره عربستان با سایر نقاط و تعداد آدمهای باسواد که در آن هنگام در مکه زندگی می‌کردند در نظر گرفت، آنگاه ارزیابی کرد که آیا آنچه که در قرآن هست در کتاب‌های دیگر پیدا می‌شود یا نه، و اگر پیدا می‌شود به چه نسبت است؟ و آیا آن مطالبی که مشابه سایر کتاب‌هاست شکل اقتباس دارد یا آنکه مستقل است و حتی نقش تصحیح اغلاط آن کتاب‌ها و روشن کردن تحریفات آنها را ایفا می‌کند؟ @amozeshtajvidhefzquran