eitaa logo
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
990 دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
17.7هزار ویدیو
292 فایل
💫 #مهدی_جانم https://eitaa.com/amtewi 🔹هرروز را از تو سرودن عشق است 🔸در هر غزلی تو را ستودن عشق است 🔹زنده ایم به عشق شهادت در رکابت 🔸در صبح ظهور باتو بودن عشق است ادمین کانال @Nava_70
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر هفدهم..... ✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود...  بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است... ❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود..   چاره ای ندارد... جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد....  و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دایما بر گستره دلم، سنگینی می کند .... ❄️سنگین شده ام.... دلبرم اصلا دیگر دلی برایم نمانده... که تو دلبرش باشی.. و این سنگینی،  شرح حال دل بیماریست،  که چشمانش، تو را از خاطر برده اند... ❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.. و تازه میفهمم... که فاصله من تا تو ... فقط همیییییین یک قدم است...؛ خود خود خودم... پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید. ❣سحر هفدهم...  عجیب از  بوی طبابت تو، پر شده است... میدانی..!؟ انقدر دلم را قرص کرده ای..  که هرگاه دلم بیمار می شود.. هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.. زیرا به اعجاز سرانگشتان طبیبم، ایمان دارم... ❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.. تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.... اما، یادم می آید...  تمام سطر سطر نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور،  سرک می کشند. ❣طبیب من... درد دلم را... سامان می دهی...؟ اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
سحر هجدهم...  ✍ و..... امشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است... ❄️آسمان و زمین،  عجیییب بوی درد گرفته اند... میدانی.... ؛ شق القمری در کوفه،  درپيش است... که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است... ❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...  حصن حصین زمین،  آماده پرواز می شود... و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد.. ❄️یوسفم... این روز ها، استخوان سوزند... اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند... ❣علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است... به محرابی میرود، که قرار است.. ماه را در آن بشکافند...  وااای... که درد این ثانیه ها...پای قلمم را لنگ می کند... ❄️یوسفم... من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام.... علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است... من بی علی... هزاااااااااااار بار،  یتیمی را تجربه کرده ام... ❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو...  نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟ بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم... یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...  ❄️تو بگو یوسفم.... شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟  ❣لیلةالقدر در پیش است... و... من..  فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم.. تقدیر مرا، به همین یک نشانه... زیبا کن... اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
سحر.... نوزدهم😔..... ✍ برای رفتن...  چقدر بی تابی....؟ از لحظه ای که سیاهی، یقه آسمان را گرفته است ...چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟؟ منتظر کدام  اشاره ای....بابا؟ ❄️دل دل میکنم...بی خیال رفتن شوی... با رفتن تو...فقط زینب...نیست..که زمین می خورد.... تمام فرزندان تو... تا قیامت، به خاک می افتند.... ❄️نرو ...بابا درد نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند... وقار حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است .. تو می روی....و تمام چشم مرا...با خودت میبری.... تو میروی ، تا  با یک ضربه...رستگار شوی... اما من با همان یک ضربه...به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم.... ❄️نرو ...بابا... تکرار هر رمضان ... تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است...که راه نفس های مرا ، مسدود می کند.... همان قدم هايي...که سنگ و کلوخ خیابان نیز... از رفتنش...به درد آمده اند.. ❣بابا... هنوز هم ، درد امشب زینب... چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد ... من یقین دارم ...؛ تا لحظه دیدارت...هیییچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد... ❣تمام راز زمین ... تویی بابا.... و خداوند....لیلةالقدرش را نیز...با تو هماهنگ کرده است ... و این.... شرافتیست ... که هزااار سال است، جان مرا در تحمل این درد... تسکین داده است... ❄️می روی.... چاره ای نیست...جان دلم !!!   اما به جان بی نظیرت قسم...؛ من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم... و به اتصال تو...، راه آسمان را ، طی می کنم..... ❄️دستان خالی مرا.... تا آخر بازار دنیا....رها مکن.... شلوغی اش.....مرا نااابود خواهد کرد !!! اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
سحر بیست و یکم.... ✍ بدون تو.....  آسمان و زمین...  بی تابند... می بینی... ؛ همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند.. تا راهی نشوی.... بابا ❄️حسنین... زینب... عباس... التماست می کنند..... و این ماييم که ... از پس قرن ها ...فاصله...  التماست می کنیم.... شیعه بدون تو... به کدام دیوار تکیه کند، بابا...؟ آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت را، به آغوش خدا... شب قدر نام گذاشته اند.... تو... همه اعجاز خدایی، حیدر...  و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمين بار، لمس می کنیم... ❣یگانه دلبر من... ؛ علی... سهم تو بود... نه ما... که هزار سال است... در انتظار سهممان از آخرین فرزندش... خیره به راه مانده ايم... ❄️امشب،  فقیرترین بنده ات منم،  دلبرم .... دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم،  بالا آمده اند... من... سهمم را می خواهم... سهمم را از خانواده علی.... سهمم را از دامان مادر.... ❣من..... یوسفم را... می خواهم...  خدااااااا ❄️اذن دعا داده ای... و اجابتش را ضمانت کرده ای... من یقین دارم،  که مرا،... بدون توشه، راهی نخواهی کرد.... اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
🌙 سحر بیست و دوم.... ✍ سحر بیست و دوم.... اولین سحر بدون علی است...  و قلب زمین، برای هضم نداشتنش...در انقباضی سخت، درگیر شده است... ❄️دیروز...آینه خدا...روی زمین.... ترک خورده است... و دیگر هیییچ کس نیست، که  چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند... ❄️زمین... بی علی... فقیرترین مخلوق خداست...  بیچاره زمین.... من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش ... باز نداشته است؟؟ ❣همه درد زمین یک سو... فراق علی... یک سو... و انتظار هزار ساله پسر علی... از سوی دیگر.... سرگیجه به جانش انداخته است.... و من... در این درد زمین ... همیشه،  با او شریک بوده ام.... ❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است.... و من... برای تسکین همه دردهای اهل  زمین... قنوت می گیرم...  اما... عظیم ترین غصه اش... همان آینه ترک خورده ایست...که باید ترمیم شود... ❄️تا زمین... "پسر علی" را رو نکند... هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت...  ❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین... دعا کنیم... برای ثروتی که داریم.... اما دستمان به او نمی رسد... ❄️باید تقدیرات زمین را...  با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم.... زمین.... با پسر علی... دیگر فقیرترین مخلوق خدا.... نخواهد بود!!! ❣برای غربت پسر علی...  دعا کنیم.... اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
‍ ‍ ‌‍ ‌ 🌸سحر بیست و چهارم... ✍ به خط پایان، که نزدیک می‌شویم؛ تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می‌کنـــد؛ "شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،   یـــــا.... "غــــمِ" از دست دادن سحر هايی که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند❗️ ❄️دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا برای لحظه هايی که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت. برای لحظه هايی که چراغ های روشن خانه های همسایه،  شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می‌کرد. برای لحظه هايی که، با هر کدام از  نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می‌کردم. ❄️دلم برایت تنگ می شود خدا... تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می‌کردم. تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلای العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می‌کردی. دلــ💞ـم برایت تنگ می شود... خدا نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟ امــــا...  بگــذار،  سهم من از این رمضان، همین سجاده‌ی خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند. بگذار...تمام  اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش،  جا نمانم. بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر،  به کوله باری سیاه تبدیل نکنم. ❄️تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند. رمضان می رود ...   و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ. می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم. وای....دلـ❤️ـم برایت تنگ می شود؛ خـدا می شود در میان دلم، چنان لانه کنی ، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟ میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـ💫ــدا ؟ اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
‌ ‌ ✍ 🌙 سحر بیست و پنجم... 🍃 هفته آخر رمضان است..... و غریبی ات.... هزار سال است که به  غریبی علی اضافه شده...است...  و ما..... همچنان هزار سال است که آواره دردهای ناتمام شماییم... یوسف💔 اما... این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!! ❄️فرزند شما بودن.... هزینه میخواهد... و ما ... برای چنین عظمتی... هر هزینه ای را به جان می خریم.... ❄️تمام عزت مان این است که، ... شریک درد شماییم... اینکه؛ ما را در جامه مشکی تان شریک میکنید... اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید... اینکه؛ از غربتتان،، به ما نیز سهمی داده اید... اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محااال است..... اینکه؛ بی شما مردن برایمان محااااال است... اینکه ؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود... دیگر  اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!!!! ❄️اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است! و این؛ شرح حال یک درد مبارک است... *درد عااااااشقی* ❄️هزاااار الحمدلله... که عاشقمان کرده اید!!!! هزار الحمدلله که در  دل سیاهمان تجلی کرده اید!!! و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ایم!!! و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم.. ❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ،، برگزیده اید... الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری ، انتخاب کرده اید... الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید... الحمدلله یوسف... که هنوز زلیخا نشده... از دردتان به ما خورانده اید... ❄️هزااار سال دیگر هم که طول بکشد.... ما منتظرت میمانیم.... اصلا...کار دیگری در زمین نداریم،، یوسف.... منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم... منتظر لمس حرارت آغوشت... منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات... ❣ما.... منتظرت میمانیم! اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
‍ ‌‍✍ 🌙 سحر بیست و ششم... 🌺 دیگر سحرهای آخــر است. و مـــا... همچنان سهام‌دارِ دردهای ناتمام شماییم؛   یوسف ! امـــا ... این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم! ❄️فرزند شما بودن، هزینه میخواهد. و مــا... برای چنین عظمتی ، هر هزینه ای را به جان می خریم. ❄️تمام عزت مان این است که، شریک درد شماییم. اینکه؛ ما را در جامه‌ی مِشکی تان شریک می کنید. اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید. اینکه؛ از غربتتان، به ما نیز سهمی داده اید. اینکه؛ بی‌شما زیستن برایمان محال است. اینکه؛ بی شما مُـردن برایمان محال است. اینکه؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود، دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند! ❄️اینکه ؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است! و این؛ شرح حال یک درد مبارک است؛ درد عاشـ❤️ـقی ❄️هزار الحمدلله، که عاشقمان کرده اید! هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید! و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ایم! و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم! ❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ، برگزیده اید. الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری ، انتخاب کرده اید. الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید. الحمدلله یوسف ؛ که هنوز زلیخا نشده،  از دردتان به ما خورانده اید. ❄️هزار سال دیگر هم که طول بکشد، ما منتظرت میمانیم. اصلاً کارِ دیگری در زمین نداریم. منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم. منتظر لمس حرارت آغوشت. منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات. ❣مــــا.... منتظـــرت میمانیـــم! اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
‌✍ 🌙سحر بیست و هفتم.... 🌺 و این.... آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است. رمضان گذشت...  و من حتی یک نگاه ویژه،  مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام..  دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند... ❄️اما دلخوشم...  به این سحر... شاید، امشب برایم راهی باز شد... شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم... شاید گوشه ای ، مرا نیز... پذیرفتند... ❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم... ❄️آی اهل آسمان.... ؛ امشب کاش... نگاهم کنید.. کاش، قبولم کنید... کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره  آخرین منجی زمین،  بنویسید... به جان عزيزش قسم... فقط گدای یک نگاه ویژه اویم...  همیییییین ❄️گذشت.... همه رمضان گذشت.... و من... دور آخرین سفره های سحرم ...  همچنان،  به دنبالش، می گردم .... همچنان..... ❣اما گاه فراموش می‌کنم.... او همیین جاست..... و این منم... که سفره دار زمین را، گم کرده ام...  خدا کند، پیدا شوم....  خدا کند که.... پيدايم کند..... ❣پيدايم کن.... پادشاه تنهای زمین ! من.... در مهمانی رمضان هم... پيدايت نکرده ام..... اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
🌙سحر بیست و هشتم.... 🌸 دلم می لرزد، خــــدا فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است. ❄️دلم می لرزد، خـــدا از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است.  از دنیای شلوغی،  که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در  هیاهوی روزهايش، گم کنم. از نفس خبیثی،  که آرامش امروزش را،  حاصل عبادت هایش می داند، نه حاصل عنایت هايت!  ❄️خـــدا..... دلم، تو را برایِ همیشه می خواهد! آغوش گرم و بی همتای تو را،  که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام. مـن....از دنیای بدون تو، می ترسم. از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند. از روزهای سپيدي، که بدون هم نفسی با تو، تاریک ترین لحظه های عمر من هستند. قلبــ💔ــم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.   و دستانم، لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند. ❄️چه کنــــم...؟ بی سحرهای روشـــن؟ بی زمزمه های ابوحـــمزه؟             بی اشکهای افتتــــاح؟ ❣نـــرو از خانه ما، دلبـــرم! من بی تو، از پرِ کاهی سبک ترم، که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود. ❄️نـــرو از خانه مـا، بمــان، همین جــا، در لابلای تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است. بمـــان! مــن، بی تـــو....فقیرترین انسانِ زمینم؛ خدا اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
🌸سحـــر بیست و نهــم خداحـافـظ؛ نزدیکــترین رفیـق خداحـافـظ؛ آرام تــرین اَنیـــس خداحـافـظ؛ عاشق ترین همــراه ❄️الحمداللّــه برای هر الماسی که به چشمانمان بخشیدی. الحمداللّــه برای هر بوسه ای که در سجاده سحر، و ضیافت افطــار، مهمانمان کرده ای! الحمدللّــه برای دور همی های شبانه ای که، ما را از سرتاسر زمیــن، فقــط بصرفِ جرعه ای عشــق، دور هم جمع کردی. و مــا سی سحـ💫ـر، دست در دست هم، مهمانِ آغوشی بودیم، که به اندازه همه ی اهل زمین، جا دارد! الحمداللّــه برای رفاقتهایی که، از پسِ فرسنگها فاصله، فقط و فقط در دایره ی محبت تـــو، آغاز شــد و قرار است تا آسمانــت طــــول بکشــد. 💢خداحافظ های پر از پــرواز خداحافظ پر از اُمیـــــد خداحافظ دردِ دل های عاشقانه ی سحــر راستــی رفیــ🤝ـق! آیا ما سفره ی دیگــری از تو را تجربـه خواهیم کرد؟ نمیدانیم؛ به کداممــان، فرصتِ درآغـوش کشیدنِ دوباره ات را خــواهند داد؟ اما یقین بدان؛ از تو عــزیزتر، ثانیه هایی در گذر زمان، سراغ نداریــم! ✨به خُـــدایی می سپاریمَــت که تو را مایه ی سبکبالی دلهای آشفته مان آفـــرید! ✨به دست همان دلبری می سپاریمت، که تمنّــای دلهایمان را برای سرکشیدنِ جرعه های دیگرت، می داند و می بیند! خداحافـ✋ـظ رمضـان دعایمان کن، تا دست در دست هم... برای درآغوش کشیدنِ دوباره ات، آماده شویم! دعایمان کن... تا آمدنِ دوباره ات، راهِ آسمــان را گُــم نکنیم. اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ┏━━━🌷🌼🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ┗━━━🍃🌼🌷━━━┛
سحر پنجم ... ✏️زیباترین فصل زندگی ام.. با نام تو آغاز می شود...؛؛؛ به  ناااااام  خداااااا اصلا راز هر زیبایی.. در تکرار عاشقانه نام توست.... تو که باشی.. ؛ زمین و زمان آرامند.. حتی اگر از آسمان سنگ ببارد... تو که باشی... همه پر از تواند... و مثل تو، آرام و مهربااان... ❄️اسمان تاریک شد... و زمین...؛خلوت... و پنجمین ضیافت مان نیز رسید... و تو هستی...و من با تو، آرام آرامم!! ❄️آنقدر حضورت مستم کرده است که؛ هوای فریاد به سرم زده ... کاش ميشد بر بام زمین می ایستادم و.. نام تو را،  هزااااار بار عاشقانه، فریاد ميزدم.... تا همه اهل زمین بدانند ؛ دلبر من...همان "هو الله احد"ی است، که عالم را به یک کرشمه نگاهش، اداره می کند.... عاشقی.... بی نظیرترین میدان زمین است... و هر که زمین خورده این میدان نباشد.. ؛ پرواز را تجربه نخواهد کرد... ❄️خداااااا...  قنوت پنجمین بزم عاشقانه ما، به نام نامی تو...زیباترین قنوت خواهد شد...؛ به ناااااام تووووو..... العفو...  العفو... العفو اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌼🌤️💚❀•❀⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎@amtewi ╰━━⊰❀•❀💎🌤️🤍❀•❀⊱━━╯