eitaa logo
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
914 دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
15هزار ویدیو
287 فایل
💫 #مهدی_جانم https://eitaa.com/amtewi 🔹هرروز را از تو سرودن عشق است 🔸در هر غزلی تو را ستودن عشق است 🔹زنده ایم به عشق شهادت در رکابت 🔸در صبح ظهور باتو بودن عشق است ادمین کانال @Nava_70
مشاهده در ایتا
دانلود
•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----• قسمت 1⃣ 🔸سفر غم انگيز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و دو خطبه كوتاه او.... ▫️هنگامى كه امام حسين عليه السّلام دو ساله شد، براى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم مسافرتى پيش آمد، ناگهان در يكى از رهگذرها ايستاد و در حالى كه اشك از چشمانش سرازير مى شد گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» يكى از حاضران از علّت ناراحتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم پرسيد، آن حضرت فرمود: «اين جبرئيل است كه از زمينى كه در كنار فرات به نام كربلا است به من خبر مى دهد كه فرزندم حسين عليه السّلام در آن كشته مى گردد.» شخصى پرسيد: اى رسول خدا! چه كسى آن حضرت را مى كشد؟ فرمود: «مردى كه نامش يزيد است، گويى به قتلگاه و مرقد حسين مى نگرم.» پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به سفر خود ادامه داد و پس از مدّتى غمگين بازگشت، مردم در مسجد اجتماع كردند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بر فراز منبر رفت، در حالى كه حسن و حسين عليهما السّلام در پيش رويش بودند، خطبه خواند، پس از خطبه، دست راستش را بر سر حسن عليه السّلام و دست چپش را بر سر حسين عليه السّلام نهاد، سپس سرش را به سوى آسمان بلند كرد و عرض كرد: «خدايا! محمّد بنده و رسول تو است، و اين دو پاكترين خاندان من و برترين افراد خانواده و شجره من هستند، اين دو را بعد از خود در ميان امّتم به يادگار مى گذارم.جبرئيل به من خبر داد كه اين پسرم (حسين عليه السّلام) كشته و واگذاشته مى شود، خدايا! كشته شدن در راه خدا را براى او مبارك گردان، و او را از سادات و سروران شهيدان قرار بده. خدايا! به قاتل و خواركننده او بركت نده.» ▫️همه حاضران با صداى بلند، زار زار گريستند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به آنها فرمود: « أ تبكون و لاتنصرونه ❓ آيا گريه مى كنيد، ولى او را يارى نمى كنيد؟ » سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در حالى كه رنگش برافروخته و چهره اش سرخ شده بود (به فراز منبر) بازگشتت و در حالى كه سرشك اشك از چشمانش سرازير بود خطبه كوتاه ديگرى خواند، و فرمود: 👌«اى مردم! من در ميان شما دو يادگار گرانقدر مى گذارم كه عبارتند از: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل بيتم و آنان كه اساس سرشتشان از من است، آنان كه وجودشان با آب و گل زندگى من آميخته شده، و ميوه من هستند، و اين دو (قرآن و عترت) از همديگر جدا نگردند تا در كنار حوض كوثر قيامت بر من وارد گردند، من در انتظار ديدارشان به سر مى برم، و من از شما جز آن را كه پروردگارم خواسته و به آن امر فرموده نمى خواهم و آن مودّت و دوستى نزديكان و خويشان من است . خوب متوجّه باشيد به گونه اى با آنها رفتار كنيد كه مبادا فرداى قيامت در كنار حوض كوثر، با وضعى با من ملاقات كنيد كه با آنها دشمنى كرده باشيد و آنها را كشته باشيد.» ◀️ ادامه دارد... 📚لهوف، مولف : سید بن طاووس •-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----•
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----• #غم_نامه_کربلا_لهوف قسمت 1⃣ 🔸سفر غم انگيز رسول خدا صلى اللَّه عليه
•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----• قسمت 2⃣ 🔸نامه يزيد به وليد فرماندار مدينه... ▫️پس از آن كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم از قتل حسين عليه السّلام خبر داد، زبان مردم مدينه همواره در گفتگوى شهادت حسين عليه السّلام حركت مى كرد، و آنها با نظر عظمت به حسين عليه السّلام مى نگريستند، و مقدمش را گرامى مى داشتند. تا اينكه معاويه پسر ابو سفيان در سال ۶۰ هجرى از دنيا رفت و يزيد (كه لعنتهاى خدا بر او باد) نامه اى براى فرماندار مدينه وليد بن عتبه نوشت، كه معاويه فلان وقت از دنيا رفت، به تو فرمان مى دهيم كه از همه مردم مدينه به خصوص از حسين عليه السّلام براى خلافت من بيعت بگير، و اگر حسين عليه السّلام از بيعت كردن سرباز زد، با شمشير گردنش را بزن، و سر بريده اش را نزد من بفرست. 🔸مشورت وليد با مروان ▫️وليد مروان را به حضور طلبيد تا در اين مورد با او مشورت كند، پس از آنكه براى مروان نامه يزيد را خواند، و بيعت گرفتن با حسين عليه السّلام را مطرح كرد، مروان گفت: حسين عليه السّلام هرگز بيعت با يزيد را نمى پذيرد، اگر من به جاى تو بودم گردنش را مى زدم.وليد (كه نسبتا آدم خوش نفسى بود) گفت: «اى كاش من به طور كلّى لباس هستى نمى پوشيدم، تا اين پيشنهاد را نشنوم.» 🔸پاسخ شديد امام حسين عليه السّلام به مروان.. ▫️ صبح آن شب امام حسين عليه السّلام از خانه بيرون آمد تا خبر تازه اى بشنود، مروان با آن حضرت ملاقات كرد و به امام گفت: «من خير خواه تو هستم، از من پيروى كن تا نجات يابى.» امام حسين عليه السّلام فرمود: سخنت چيست؟ بگو تا بشنوم. مروان گفت: «من به تو امر مى كنم تا با امير مؤمنان يزيد بيعت كنى، اگر چنين كنى براى دنيا و آخرت تو بهتر است.» امام حسين عليه السّلام فرمود: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، و على الاسلام السّلام...... ، همه ما از خداييم و به سوى او بازمى گرديم، اگر با يزيد بيعت كنم بايد آخرين وداع را از اسلام بنمايم، زيرا اسلام به رهبرى مانند يزيد گرفتار شده، و من از جدّم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم شنيدم میفرمود: عهده دارى خلافت بر دودمان ابو سفيان حرام است. بين امام حسين عليه السّلام و مروان سخن به دراز كشيد و سرانجام مروان در حالى كه به شدّت ناراحت و خشمگين بود از امام جدا شد. ◀️ ادامه دارد... 📚لهوف، مولف : سید بن طاووس •-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----•
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----• #غم_نامه_کربلا_لهوف قسمت 2⃣ 🔸نامه يزيد به وليد فرماندار مدينه...
•-----≈•≈•¤💦🍃⚫️🍃💦¤•≈•≈•-----• قسمت 3⃣ 🔸گفتگوى وليد با امام حسين عليه السّلام.... سپس وليد براى حسين عليه السّلام پيام فرستاد و او را به مقرّ فرماندارى فراخواند، امام حسين عليه السّلام با سى نفر از خاندان و غلامانش نزد وليد آمدند، وليد خبر مرگ معاويه را به امام حسين عليه السّلام گزارش داد و بيعت با يزيد را از آن حضرت درخواست كرد. امام حسين عليه السّلام در پاسخ وليد چنين فرمود: «اى امير! بيعت كردن لا بد در حضور مردم انجام مى گيرد، هنگامى كه فردا مردم را دعوت كردى مرا نيز با آنها دعوت كن.» مروان كه در آنجا حاضر بود به وليد گفت: «اى امير! عذر حسين عليه السّلام را نپذير هم اكنون اگر بيعت نمى كند گردنش را بزن.» حسين عليه السّلام خشمگين شد و به مروان فرمود: «اى واى بر تو اى پسر زرقا تو فرمان مى دهى كه گردن من زده شود، سوگند به خدا دروغ مى گويى و سرشت پليد خود را آشكار مى كنى.» سپس به وليد رو كرد و فرمود: «اى امير! ما خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و كانون رسالت هستيم و آستانه ما محل رفت و آمد فرشتگان است، دفتر هستى به وسيله ما باز مى شود و صراط كمال به وسيله ما ختم مى گردد، يزيد مردى فاسق شرابخوار، آدم كش و جنايتكار آشكار و گستاخ است « و مثلى لا يبايع بمثله ، شخصى مثل من با فردى مثل او بيعت نمى كند.» ولى صبر كن تا صبح فرا رسد، ما با دقّت در اين موضوع بينديشيم كه كداميك از ما سزاوار خلافت و اخذ بيعت هستيم.» آنگاه امام حسين عليه السّلام از نزد وليد خارج شد. مروان به وليد گفت: چرا دستور مرا كه همان گردن زدن باشد؟ اجرا نكردى وليد گفت: «واى بر تو، تو خواستى دين و دنياى مرا به باد دهى، سوگند به خدا من دوست ندارم كه همه دنيا را مالك شوم در عوض دستم به خون حسين عليه السّلام آغشته باشد، سوگند به خدا گمان ندارم كسى دستش را به خون حسين عليه السّلام بيالايد و با خدا ملاقات كند مگر اينكه ميزان عملش سبك است، و خداوند در قيامت او را به خودش واگذارد، و او را از پليدى گناه پاك نسازد، و براى او عذاب دردناكى خواهد بود.» ◀️ ادامه دارد... 📚لهوف، مولف : سید بن طاووس ─┅═༅𖣔🏴🍃🖤𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🖤🍃🏴𖣔༅═┅─