وظایف منتظران 4.mp3
5.09M
💠#معرفت_افزایی_مهدوی
💢#وظایف_منتظران
🔴 قسمت چهارم وظایف منتظران
🎤#ابراهیم_افشاری
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
☘فواید وجود امام زمان☘
◀️فوائد تشریعی
🔷الف) احکام ولایی:امام مهدی (علیه السلام) گاهی به واسطه ی افرادی خاص، در مسائل مهم، حکم نهایی را بیان فرموده و گاه بی واسطه، حکم و اختلافی را بر طرف کرده است . این گونه احکام، مخصوصا، در عصر غیبت صغرا، نمونه های زیادی دارد .
🔷ب) دعا یا استغفار آن حضرت برای مؤمنان و صالحان و مستضعفان و یا لعنت ایشان بر کافران و ظالمان:به این فائده، در روایات «عرض اعمال بندگان بر امام زمان علیه السلام » تصریح شده است . نیز دعاهایی که آن حضرت در شب قدر و عرضه ی مقدرات سالانه بر ایشان، برای افراد شایسته می کند، از این دسته است .
🔷ج) هدایت های عمومی و خصوصی آن حضرت به ره جویان و حق طلبان در عصر غیبت صغرا و کبرا:هدایت عمومی و جهانی شان، پس از ظهور، مهم ترین فایده ی وجودی آن حضرت است، به همین جهت، مشهورترین لقب آن حضرت – که در روایات متواتر آمده – «مهدی » است . هر چند همه ی امامان ما، «مهدی » هستند، همان طور که همه ی آنان، سجاد و باقر و صادق و کاظم و رضا و تقی و نقی هستند، ولی این صفت، به صورت ویژه، بر خصوص امام دوازدهم «موعود منتظر» اطلاق شده است .
🔷در این که لقب مذکور، به معنای اسم مفعول است یا به معنای فاعلی، دو نظر وجود دارد . روایت جابر از امام محمد باقر علیه السلام نظر نخست را تایید می کند،زیرا، در آن آمده است:«انما سمی المهدی لانه یهدی الی امر خفی …» .
🔷از این روایت استفاده می شود که «مهدی » به معنای اسم مفعول است، ولی گاهی اسم مفعول، به جهت مبالغه، به معنای اسم فاعل می آید، مانند «محصن » به معنای «شخصی عفیف و خویشتن دار» . در این جا نیز «مهدی » به معنای «هادی » است . البته، کسی که از هر جهت هدایت شده باشد; هادی همه جانبه نیز خواهد بود .
🔷حکمت اختصاص این لقب به امام زمان علیه السلام آن است که علاوه بر علوم و انواری که خداوند به همه ی ائمه علیهم السلام عنایت فرموده، الطاف و هدایت های ویژه ای به آن حضرت داده که پس از ظهور، مردم جهان را با همه ی تنوع فکری و تفاوت نژادی و فرهنگی، به زیر فرمان خدای متعال رهبری می کند و راه سعادت را به همگان نشان خواهند داد .
🔷 از این رو، طبری، در دلائل الامامة، از انس ابن مالک نقل می کند که:روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد ما آمد . وقتی علی علیه السلام را دید، دست بر دوش او گذاشت و فرمود: «ای علی! اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولانی کند که مردی از نسل تو به حکومت برسد که به او «مهدی » گفته می شود . او، به سوی خدای عزوجل هدایت می کند، و عرب به واسطه ی او، هدایت می شود، چنان که تو – یا علی! – کافران و مشرکان را از گمراهی نجات دادی و هدایت کردی .
🔷از این روایت استفاده می شود که این لقب، به معنای اسم فاعل است، ولی بهتر آن است که بگوییم، این لقب شریف، به هر دو معنای اسم فاعلی و اسم مفعولی، در حق آن حضرت آمده است .
🔷آری، او، هدایت یافته ی کامل و هدایت کننده ی تمام عیار بشر از جانب پروردگار جهان است .
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
🌸🍃
ای جانِ جانِ جانان،
از ما سلام بَرخوان . . .
🌸🌼🌺
سـلام امـام زمـانم🌸🍃
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
▪️در زمان #ظهور چگونه عده ای به مکه میروند!؟
در روایات، دو گروه ذکر شدهاند که به محضر امام زمان میرسند:
▫️ گروه اول، اصحاب خاص که ۳۱۳ نفر هستند، در حالی که آنها در یک لحظه به صورت معجزهآسا در مکه حاضر میشوند؛ یعنی وقتی شب در رختخواب خود خفتهاند، ناگهان خود را در مکه میبینند؛ بنابراین، در مورد آنها این مشکلات وجود ندارد.
▪️ گروه دوم، ده ـ پانزده هزارنفر یاران حضرت هستند که بعد از این ۳۱۳ نفر به مکّه میرسند. آنها نیز با طیالارض به مکّه میروند؛ یعنی پیاده حرکت میکنند، اما چند قدم برداشته به مکّه میرسند و در طی مسیر، قدرت فوقالعادهای دارند؛ بنابراین، آنها نیز به گذرنامه و هواپیما احتیاج ندارند و دوری برای آنها بیمعناست. اینها یارانی هستند که با حضور آنها در مکّه، حضرت قیام میکند و حرکت خویش را آغاز می نماید.
از مذکورات پیشین، معلوم آمد که سایر مردم، لازم نیست در مکّه باشند؛ هر کجا حضرت یا نمایندگانشان میرسند، مردم با آنها بیعت میکنند.
📚 ۱. کافی، کلینی، ج ۸، ص ۳۱۳، ح ۴۸۷. -- ۲.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۶۸، ح ۱۵۳. -- ۳.
روضهالواعظین، ص ۲
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️نشـانه های حتمی ظهوروقیـام
☑️ پیشنهاد دانلود👌
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
#سلام_مولا_جانم❣
💕صداي بال ملايک ز دور ميآيد
مسافري مگر از شهر نور ميآيد؟🌷
❣دوباره عطر مناجات با فضا آميخت
مگر که موسي عمران ز طور ميآيد؟🌹
💞شراب ناب تبلور به شهر آوردند
تمام شهر به چشمم بلور ميآيد
💓به باغ از غم داغ کدام گل گفتند
که آتش از دل خاک نمور ميآيد؟
✨ستارهای شبی از آسمان فرود آمد
و مژده داد که روز ظهور ميآيد ✨
💚أللَّھُـمَ عَجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💚
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
اخلاق مهدوی 75.mp3
4.5M
💢 ویژه ماه های #رجب #شعبان #رمضان
💠 سلسله جلسات #اخلاق_مهدوی (75)
🎤 با توضیحات #استادعبادی
🎬 جلسه 75
💢 موضوع : #دعا (51)
❇️اهمیت بین الطلوعین ❇️
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
🍀🍁🍀🍁🍀
🔴 سید بن طاووس به فرزندش محمد مینویسد؛
✅ مبادا فکر کنی امام زمان علیه السلام به دعای تو محتاج است،
✅ هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است،
✅ این که میگویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است،
✅ و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده میشود،
✅ زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بستهای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست،
✅ به احترام او باب اجابت به رویت گشوده میشود و آنگاه خود و همهی کسانی که در حقشان دعا میکنی بر خوان و احسان او مینشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی میشوید، چون خود را به او مرتبط کردهاید!
📚 فلاح السائل، #سید بن طاووس
💥اللهم عجل لولیک الفرج 💥
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
🌻تشرف جماعتی از غارتگران بدوی🌻
🔹 حسن بن قاسم میگوید: من با مردی از ناحیهٔ «عمار» که از قریههای کوفه بود رفیق شدم. در مسیر راه دربارهٔ حضرت قائم علیهالسّلام صحبت میکردیم. آن مرد گفت: «ای حسن میخواهی حکایت عجیبی را در این خصوص برایت بگویم؟» گفتم: «بگو». گفت: «قافلهای از قبیلهٔ «طَیّ» در کوفه به نزد ما آمدند تا آذوقه بخرند. در بین ایشان مرد خوشرویی بود که رئیس قوم بود. من به یکی از نزدیکانم که آن جا بود گفتم: «برو از خانهٔ «علوی» ترازو را بیاور.» مرد بدوی گفت: «مگر در نزد شما «علوی» هست؟» گفتم: «سبحان اللّه! بسیاری از اهل کوفه علویاند (سید هستند).» مرد بدوی گفت: «علوی - واللّه - آن است که ما او را در بیابانی در یکی از بلاد پشت سر گذاشتیم.» گفتم: «جریانش چیست؟» گفت:
🔹«مدتی قبل ما حدود پانصد سوار یا کمتر بودیم. روزی تصمیم گرفتیم دسته جمعی حرکت کنیم و خودمان را به هر قوم و قبیلهای که شد برسانیم و اموالشان را غارت کنیم و هر کس را دیدیم بکشیم. هر قدر رفتیم کسی را ندیدیم و مالی به دستمان نیامد. از طرفی آذوقهمان تمام شد و تا سه روز از بیغذایی گرسنه ماندیم. بعد از سه روز از شدت گرسنگی بعضی از ما به افراد دیگر گفتند: «بیایید بین اسبهایمان قرعهکشی کنیم، قرعه به نام اسب هر کس که بیرون آمد آن اسب را بکشیم و گوشتش را بخوریم و خودمان را از گرسنگی و هلاکت نجات دهیم.» وقتی قرعهکشی کردیم قرعه به نام اسب من بیرون آمد. من به ایشان گفتم: اشتباه کردهاید دوباره قرعه زده شد، باز به نام اسب من بود. این بار هم راضی نشدم و برای بار سوم قرعه انداختیم باز هم به نام اسب من بیرون آمد. آن اسب در نزد من هزار اشرفی قیمت داشت و از پسرم بیشتر او را دوست میداشتم. لذا گفتم «حال که میخواهید اسب مرا بکشید پس این اندازه به من مهلت دهید که یک بار دیگر بر آن سوار شوم و مقداری آن را بدوانم تا آرزوی سواریاش به دلم نمانده باشد.» رفقایم قبول کردند و من سوار اسب شدم و آن را دواندم
🔹تا اینکه نزدیک یک فرسخ از ایشان دور شدم، در همان حال کنیزی دیدم که از دور و بر تلی هیزم برمیچیند. گفتم: «ای کنیز تو کیستی و مال کدام قبیلهای؟» گفت: صاحب من مردی علوی است که در این بیابان است و از کنار من رفت.
من دستمال خود را بر سر نیزه بستم و نیزه را به طرف رفقا بلند کردم تا آنها را خبر کنم که بیایند. وقتی آمدند به ایشان گفتم: «بشارت باد شما را که به آبادی رسیدیم!» مقداری که رفتیم خیمهای را در وسط آن بیابان دیدیم. جوانی نیکو صورت که گیسوان بلندی داشت از خیمه بیرون آمد او بهترین مردم بود. با رویی خندان سلام کرد. به او گفتیم: «ای بزرگ عرب ما تشنهایم.» او کنیزک را صدا زد و فرمود که آب بیاورد. کنیزک با دو قدح آب بیرون آمد و آن جوان یک قدح را از او گرفت و دست خود را در میان آن گذاشت و به ما داد و قدح دیگر را نیز از او گرفت و همین کار را کرد و به ما داد. همهٔ ما از آن دو قدح آشامیدیم و سیراب شدیم، ولی از آن دو ظرف چیزی کم نشد.
🔹وقتی همگی سیراب شدیم گفتیم: «ای بزرگ عرب ما گرسنهایم.» در این جا خود آن بزرگوار به خیمه برگشت و سفرهای بیرون آورد که در آن خوردنی بود و دست خود را بر آن طعام گذاشت و برداشت و فرمود: «ده نفر ده نفر بر سر سفره بنشینید». همهٔ ما واللّه از آن سفره خوردیم و آن غذا هیچ تغییری نکرد و کم نشد! بعد از خوردن گفتیم: «فلان جا را به ما نشان بده.» فرمود: «راهی که شما میخواهید این است» و به سمتی اشاره نمود. ما از او جدا شدیم ولی همین که قدری دور شدیم یک نفر از ما گفت: «ما برای مال و منال این همه راه را آمدهایم، حال که چنین اموالی گیرمان آمده به کجا میرویم؟!»
🔹با این حرف بعضی ناراحت شدند و بعضی هم گفتند راست میگوید، برگردیم و او را غارت کنیم. بالأخره رأی همه بر این شد که برگردیم، اما تا برگشتیم و او ما را دید کمر خود را بست و شمشیر خود را حمایل کرد و در هر دست نیزهای گرفت و بر اسبی سوار شد و برابر ما آمد و فرمود: «چه خیال پلیدی را در سر میگذرانید؟ میخواهید مرا غارت کنید؟» گفتیم: «بله همان چیزی را که گفتی خیالش را داریم. و سخن زشتی را به او گفتیم.» در این هنگام چون شیران چنان نعرهای بر ما زد و فریادی کشید که همهٔ ما از آن ترسیدیم و از او گریختیم و دور شدیم.
🔹بعد هم خطی در زمین کشید. و فرمود: «به حق جدم رسول اللّه (صلی الله علیه واله) سوگند هر کدام از شما از این خط عبور کند گردنش را میزنم». واللّه که از ترس او برگشتیم! و اوست که واقعاً علوی است نه دیگران.
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّک الْفَرَج💠
📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و گناهکاران که توبه کردهاند، ص ۳۵ الی ۳۸؛ برگرفته از کتاب: برکات حضرت ولی عصر علیهالسّلام، ص ۲۹۷
👈 ادامه دارد....
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾