رضـــا_بـــاقــــریــان:
#سرود_میلاد_امام_حسن_مجتبی
#بند_اول
بی تابی نکن دل دیوونه
باز فصل بهار شب بارونه
این کیه داره غزل میخونه
مدینه امشب شده زیبا
ملک میگه با دل شیدا
اومد کریم آل طاها
مهتاب امشب، سرگردونه، هفت آسمون، گلبارونه
یابن الزهرا 3 یامولا
#بند_دوم
بارون بهار داره میباره
شبنم رو چشای ما میکاره
هرکی عاشقه تا صبح بیداره
فرشته اومد به تماشا
امیر دلها شده بابا
اومد کریم آل طاها
دریا دریا، مستم امشب، پای عشقم، هستم امشب
یابن الزهرا 3 یامولا
#بند_سوم
خنده رو لبِ علی میشینه
بوسه از حسن داره میچینه
مثل عسلِ چه قد شیرینه
میون دلها شده غوغا
مادر شده حضرت زهرا
اومد کریم آل طاها
یابن الزهرا 3 یامولا
#شعر_سبک_رضا_باقريان
https://eitaa.com/amuzeshmaddahi
#زمینه_شهادت_امام_صادق
#بند_اول
غم داره دل زارم، بی قرارم
شرر زده غم بر جانم، بی کسیَم شد اقبالم
با دست بسته در پیِ، مرکب مرا میبردن
خیلی من و تو کوچهها، با ناسزا آزردن
جون من و تو بزمِ مِی، روی لبم آوردن
حرمتم رو شکستن، پشت مرکب دویدم
پر و بالم شکست و، از مدینه بریدم
#بند_دوم
آتیسِ وحشیونه، زد زبونه
به یاد زهرا افتادم، با سر رو خاکا افتادم
اِبنُ الرَبیعِ بی حیا، با تازیونه اومد
خوردم زمین اما من و، چه وحشیونه میزد
حتی به زهرا مادرم، حرفای خیلی بد زد
کی میدونه تو غربت، چیا که من کشیدم
پر و بالم شکست و، از مدینه بریدم
#بند_سوم
بزمِ مِی منزلم شد، قاتلم شد
روضهی جَدِ عطشانم، با چشم خونم گریانم
یادم رسیده خیزران، لبی که غرقِ خون شد
قرآن تلاوت کرد و، یه خواهری گریون شد
زهرا رسید از مقتل و، برا حسین محزون شد
روضهها شد مجسم، بازم حسین و دیدم
پر و بالم شکست و، از مدینه بریدم
#شعر_سبک_رضا_باقریان
https://eitaa.com/amuzeshmaddahi
#بند_اول
مگه میشه سر به تن نباشه
پیکر باشه و کفن نباشه
اصلا میشه مگه یه جایی
مادر باشه و حسن نباشه
حسنم گودالو دید
بدن پامالو دید
سر کهنه پیراهن
اون همه جنجالو دید
حسن عبدالله و دید
سوز اشک و آه و دید
پیکر صدپاره ی
ابی عبدالله و دید
لا یوم کیومک اباعبدالله...
#بند_دوم
زینب جان بود و نور عینش
عبدالله بود و شور و شینش
انگار مجتبی رو توو گودال
دوختن به سینه ی حسینش
اونا که تو مدینه
داشتن از حیدر کینه
اومدن تو قتلگاه
پا گذاشتن رو سینه
غصه روی دل ها موند
دیگه زینب تنها موند
پیش چشمای زهرا
نیزه تو پهلو جا موند
لا یوم کیومک اباعبدالله...
#بند_سوم
غوغا غوغا غوغا شد ای وای
توی مقتل بلوا شد ای وای
سرِ آبروی دوعالم
از پیکرش جدا شد ای وای
همه صحرا خونی شد
گریه ها پنهونی شد
چشای زینب توی
قتلگاه بارونی شد
خیمه ها رو سوزوندن
بچه ها رو ترسوندن
دخترای ارباب از
قافله جا می موندن
#بند_اول
مگه میشه سر به تن نباشه
پیکر باشه و کفن نباشه
اصلا میشه مگه یه جایی
مادر باشه و حسن نباشه
حسنم گودالو دید
بدن پامالو دید
سر کهنه پیراهن
اون همه جنجالو دید
حسن عبدالله و دید
سوز اشک و آه و دید
پیکر صدپاره ی
ابی عبدالله و دید
لا یوم کیومک اباعبدالله...
#بند_دوم
زینب جان بود و نور عینش
عبدالله بود و شور و شینش
انگار مجتبی رو توو گودال
دوختن به سینه ی حسینش
اونا که تو مدینه
داشتن از حیدر کینه
اومدن تو قتلگاه
پا گذاشتن رو سینه
غصه روی دل ها موند
دیگه زینب تنها موند
پیش چشمای زهرا
نیزه تو پهلو جا موند
لا یوم کیومک اباعبدالله...
#بند_سوم
غوغا غوغا غوغا شد ای وای
توی مقتل بلوا شد ای وای
سرِ آبروی دوعالم
از پیکرش جدا شد ای وای
همه صحرا خونی شد
گریه ها پنهونی شد
چشای زینب توی
قتلگاه بارونی شد
خیمه ها رو سوزوندن
بچه ها رو ترسوندن
دخترای ارباب از
قافله جا می موندن