#رمان_بوے_عشق_ناب💯
یڪےازمحبـــوبترینوبےنظیـرتریـنرمـانهـاےایتــا😎
⚫️سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم که آیت تلفنش و برداشت و با یکی تماس گرفت
-الو محمد وقت نداریم بازی من این بار با بابام شروع شده😏
شنیدم اون دختر و پسر جوون که اعدام شدن رو امشب تحویل میدن برا دفن
ادم بفرست اون جنازه رو میخوام به صبح نرسیده میخوام بجنب
-
نمیدونم شخص پشت خط،چی گفت بهش که فقط با یه حرف
-خبرشو بده خیلی زود خیلی زود
انقدر محکم و قاطع حرف میزد که منی که خواهرش بودم حساب میبردم ازش
+میخوای چکار کنی با دوتا جنازه😕
-میخوام امشب خودم و خودتو بکشم😳 طوری ک کسی دستش به خاکسترمونم نرسه😯
یه لحظه از جدیتش ترسیدم زد زیر خنده حالا نخند کی بخند😑
بریده بریده گفت
-رنگش پرید ببین جوجه رو باش الان سکته میکنه😂
زدم به بازوش گفتم
+دیوونه مثل ادم بگو خوب😒
-باشه باشه خانم کوچولو عین ادم میگم😐
و.....⚫️
یه رمان خفن و هیجـانے😍
شبیهشـو پیدا نمیڪنے✌️🏻
💢بڪوب رو لینڪ همـوطن🤞🏻
https://eitaa.com/joinchat/1877409841C191874b375
#رمان_بوے_عشق_ناب💯
یڪےازمحبـــوبترینوبےنظیـرتریـنرمـانهـاےایتــا😎
⚫️سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم که آیت تلفنش و برداشت و با یکی تماس گرفت
-الو محمد وقت نداریم بازی من این بار با بابام شروع شده😏
شنیدم اون دختر و پسر جوون که اعدام شدن رو امشب تحویل میدن برا دفن
ادم بفرست اون جنازه رو میخوام به صبح نرسیده میخوام بجنب
-
نمیدونم شخص پشت خط،چی گفت بهش که فقط با یه حرف
-خبرشو بده خیلی زود خیلی زود
انقدر محکم و قاطع حرف میزد که منی که خواهرش بودم حساب میبردم ازش
+میخوای چکار کنی با دوتا جنازه😕
-میخوام امشب خودم و خودتو بکشم😳 طوری ک کسی دستش به خاکسترمونم نرسه😯
یه لحظه از جدیتش ترسیدم زد زیر خنده حالا نخند کی بخند😑
بریده بریده گفت
-رنگش پرید ببین جوجه رو باش الان سکته میکنه😂
زدم به بازوش گفتم
+دیوونه مثل ادم بگو خوب😒
-باشه باشه خانم کوچولو عین ادم میگم😐
و.....⚫️
یه رمان خفن و هیجـانے😍
شبیهشـو پیدا نمیڪنے✌️🏻
💢بڪوب رو لینڪ همـوطن🤞🏻
https://eitaa.com/joinchat/1877409841C191874b375
#رمان_بوے_عشق_ناب💯
یڪےازمحبـــوبترینوبےنظیـرتریـنرمـانهـاےایتــا😎
⚫️سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم که آیت تلفنش و برداشت و با یکی تماس گرفت
-الو محمد وقت نداریم بازی من این بار با بابام شروع شده😏
شنیدم اون دختر و پسر جوون که اعدام شدن رو امشب تحویل میدن برا دفن
ادم بفرست اون جنازه رو میخوام به صبح نرسیده میخوام بجنب
-
نمیدونم شخص پشت خط،چی گفت بهش که فقط با یه حرف
-خبرشو بده خیلی زود خیلی زود
انقدر محکم و قاطع حرف میزد که منی که خواهرش بودم حساب میبردم ازش
+میخوای چکار کنی با دوتا جنازه😕
-میخوام امشب خودم و خودتو بکشم😳 طوری ک کسی دستش به خاکسترمونم نرسه😯
یه لحظه از جدیتش ترسیدم زد زیر خنده حالا نخند کی بخند😑
بریده بریده گفت
-رنگش پرید ببین جوجه رو باش الان سکته میکنه😂
زدم به بازوش گفتم
+دیوونه مثل ادم بگو خوب😒
-باشه باشه خانم کوچولو عین ادم میگم😐
و.....⚫️
یه رمان خفن و هیجـانے😍
شبیهشـو پیدا نمیڪنے✌️🏻
💢بڪوب رو لینڪ همـوطن🤞🏻
https://eitaa.com/joinchat/1877409841C191874b375