🌹 #داستان زیبای حضرت ادريس(ع)🌹
☘حضرت ادريس يكي از پيامبران الهي است كه نامش دو بار در قرآن كريم آمده است.ادريس كلمه اي غير عربي است ونامگذاريش به اين اسم به اين دليل است كه او حكم خدا وسنتش را به مردم درس مي داده است.
🌱ادريس از لحاظ تقدم زماني بعد از حضرت آدم(ع) در قرآن از پيامبران شمرده شده وميان او وآدم پنج پيامبر فاصله بوده است.ادريس در مصر متولد ودر سيصد سالگي رحلت فرمود .
🌿شخصيت ادريس(ع)
👈او مردي بود با شكمي فراخ وسينه اي بزرگ كه همواره در اين فكر بود كه آسمان وزمين ومخلوقات پروردگاري مدبر وحكيم دارد .
🌱سي يا پنجاه صحيفه توسط جبرئيل بر او نازل شد وخداوند به او علم نجوم وحساب وهيات داد كه معجزه اوست و اولين كسي بود كه خياطي كرد ولباس دوخت.
🌹قرآن مجيد او را به سه صفت وصف مي كند:صبر وشكيبائي-صدق وراستي-بلندي مقام وبزرگي
💥پادشاه زمان ادريس(ع)
❣امام باقر(ع) مي فرمايد در زمان ادريس پادشاهي ستمگر به نام يبوراسب زندگي مي كرد.روزي يبوراسب از سرزمين سبز وخرمي عبور كرد كه متعلق به شخص مومني بود.پادشاه از او خواست كه زمين را به او واگذار كند اما مرد گفت كه خانواده خودم به آن محتاج تر است.اين سخن مرد باعث ناراحتي پادشاه شد ودر نتيجه با مشورت زنش تصميم به قتل مرد گرفتند وبا اجير كردن چند نفر او را به قتل رساندند.
⚡️خشم الهي به جوش آمد وبه ادريس وحي شد كه به پادشاه اعتراض كن واين خبر را برسان كه به زودي از تو انتقام خواهم گرفت وتو را از اريكه قدرت به زير خواهم كشيد وشهرت را خراب وزنت طعمه سگان خواهد شد.
🌹ادريس وحي را ابلاغ كرد اما از طرف پادشاه به مرگ تهديد شد وچون ممكن بود به قتل برسد از آن شهر كوچ نمود واز خداوند خواست تا ديگر باران به آن ديار نبارد.
❣خداوند به ادريس فرمود در اينصورت شهر ويران شده وعده زيادي هلاك خواهند شد اما ادريس به اين امر رضايت داد وبا يارانش به غاري پناه بردند وغذاي آنها توسط فرشته اي تامين مي شد.از طرف ديگر #عذاب خداوند نازل شد ،شهر ويران گشت ،پادشاه كشته وزنش طعمه سگها گشت.
💫قبض روح حضرت ادريس(ع)
❣خداوند بنا به دلايلي به يكي از فرشتگان غضب نموده ودر نتيجه بالهايش را كنده واو را به جزيره اي در درياي سرخ تبعيد نموده بود . فرشته نزد ادريس رفته واز او درخواست شفاعت نمود وادريس او را دعا كرد وخداوند فرشته را عفو كرد.
🌸فرشته در عوض از ادريس خواست كه از او حاجتي بخواهد وادريس درخواست كرد كه به آسمان چهارم پرواز كند.وقتي ادريس به آسمان چهارم رفت عزرائيل را ديد كه با تعجب به او نگاه مي كند .ادريس وقتي دليل تعجب او را پرسيد عزرائيل در جواب گفت :
❣ #خداوند به من دستور داده كه جان تو را درميان آسمان چهارم وپنجم بگيرم والان حکمت این دستورحق تعالی رادرک میکنم آنگاه ادریس پیامبردر همانجا قبض روح شد.
📕داستانهای عبرت آموز
🌤#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌤
━━━━━◈❖✿❖◈━━━━
🔥#آن سۅے مࢪگـــــ🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/1594163402C2bc445ad53
┄┅═✧🦋❁🦋✧═┅┄
🌹چند #داستان آموزنده🌹
مردی خدمت امام کاظم علیهالسلام رسید و عرض کرد: ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمیدانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام فرمودند:
آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن(به نیازمند صدقه داده و از او بخواهید دعا کند) که هیچ چیزی سریعتر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد...
(بحار،ج۶۲ص۲۶۹).
🌹
گاهی امام سجاد سلام الله علیه چیزی که به سائل مرحمت می فرمودند،دست مبارک خود را می بویید و می گفت: این دست به دست الهی رسیده؛ چون #خداوند در آیه ۱۰۴ سوره توبه فرمود: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد.
🌹
بيمارانتان را با صدقه درمان كنيد ، چه مى شود كه هر يك از شما قوت روزانه خود را صدقه دهد؟ گاه سندِ قبض روح بنده به فرشته مرگ داده مى شود ، اما آن بنده صدقه مى دهد و در نتيجه ، به آن فرشته گفته مىشود : سند را برگردان
(بحار : ۹۶/۱۲۴/۳۲)
┄┅═✧🦋❁🦋✧═┅┄
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
━━━━━◈❖✿❖◈━━━━
🔥آنسۅےمࢪگـــــ🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/1594163402C2bc445ad53
.̶⃖̅͜͞.🌸꜀̅⃗⃟̶̶̶̶̲ৣ̲̅͞♡͞🦋🔮.̶⃖̅͜͞.🌸꜀̅⃗⃟̶̶̶̶̲ৣ̲̅͞♡͞
🔴مردےازحضرت محمد (ص) پرسید:
من سوگند خوردهام
که آستانهے درِ بهشت
را ببوسم
اکنون چه کنم؟
فرمودند:
🌸پاے مادر و پیشانے پدرت
را ببوس🌸
او پرسید:
اگر پدر و مادرم مرده
باشند چه کنم؟
فرمودند قبر آنها را ببوس
#داستان
#پندانه
#آن_سوی_مرگ
.̶⃖̅͜͞.🌸꜀̅⃗⃟̶̶̶̶̲ৣ̲̅͞♡͞🦋🔮.̶⃖̅͜͞.🌸꜀̅⃗⃟̶̶̶̶̲ৣ̲̅͞♡͞
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
━━━━━◈❖✿❖◈━━━━
🔥آنسۅےمࢪگـــــ🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/1594163402C2bc445ad53
👌 #داستان زیبای وتمثیلی اعتماد به خدا👌
🌹ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ السلام ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
🐜ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
👈ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ......
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ!!!
☀️ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ .......
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
⁉️ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
🐜ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴ ﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
📖خداوند چه زیبا فرمود:
✨وَما مِن دابَّةٍ فِي الأَرضِ إِلّا عَلَى اللَّهِ رِزقُها ...
🌱هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست!...🌱
☘سوره هود، آیه ۶☘
3.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✺☄✺☄✺☄✺☄✺☄✺☄
🖤 #داستان عجیب جوانی که زیاد #گناه میکرد!!!!
✺☄✺☄✺☄✺☄✺☄✺☄
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🌱✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg
💢 اثر رضایت پدر در قبر!
آیت الله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند. جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبی داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین برای تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان می فرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتی میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پای خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
💥لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
#داستان
ا༅࿇༅༅࿇༅░⃟░⃟࿇༊᭄༊࿐ྀུ༅═┅─
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🌿✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg
#داستان انبیاء
🌹حضرت یونس (ع)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🌿✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
📚 وقتی قرضهایم را دادم!
در خواب دیدم یک گله سگ از نژادهای مختلف دنبالم اند.
از رودخانه ای گذشتم که پر از ماهی بود. و از جنگلی که پر از مار بود.
به شتری رسیدم که زانو زده بود. از ترس سوار شتر شدم و در بیابانِ خدا، رها شدم.
رفتم پیش مُعبر خواب و خوابم را تعریف کردم
مُعبر گفت: سگ درد و مرض است. ماهی و مار پول و ثروت است و شتر مرگ است که در خانۀ همه میخوابد.
تو مریض میشوی. با پول و ثروتت نمیتوانی خودت را معالجه کنی. شتر مرگ منتظرت است. قرض هایم را دادم، حلالیت طلبیدم و آمادۀ مردن شدم.
سی سال است منتظرم که شتر مرگ در خانه ام بخوابد.
🍃
🌺🍃
ا༅࿇༅༅࿇༅░⃟░⃟࿇༊᭄༊࿐ྀུ༅═┅─
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🌿✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg
💠#داستان
👈بهشت فروشی
در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد، هر چه کرد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد؛ تا اینکه فکری به سرش زد…
به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش #بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بی هیچ فکری گفت: “۳ سکه”
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.
کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: “سند جهنم”
مرد با خوشحالی آن را گرفت. از کلیسا خارج شد، به میدان شهر رفت و فریاد زد:
من تمام #جهنم رو خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید، چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نخواهم داد!
#خواندنی
ا༅࿇༅༅࿇༅░⃟░⃟࿇༊᭄༊࿐ྀུ༅═┅─
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🏴✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg
#داستان انبیاء
🌹حضرت یونس (ع)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🌿✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
📚 وقتی قرضهایم را دادم!
در خواب دیدم یک گله سگ از نژادهای مختلف دنبالم اند.
از رودخانه ای گذشتم که پر از ماهی بود. و از جنگلی که پر از مار بود.
به شتری رسیدم که زانو زده بود. از ترس سوار شتر شدم و در بیابانِ خدا، رها شدم.
رفتم پیش مُعبر خواب و خوابم را تعریف کردم
مُعبر گفت: سگ درد و مرض است. ماهی و مار پول و ثروت است و شتر مرگ است که در خانۀ همه میخوابد.
تو مریض میشوی. با پول و ثروتت نمیتوانی خودت را معالجه کنی. شتر مرگ منتظرت است. قرض هایم را دادم، حلالیت طلبیدم و آمادۀ مردن شدم.
سی سال است منتظرم که شتر مرگ در خانه ام بخوابد.
🍃
🌺🍃
ا༅࿇༅༅࿇༅░⃟░⃟࿇༊᭄༊࿐ྀུ༅═┅─
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╭─🌿✨🔥────•
│ 𝐉𝐨𝐢𝐧➴
╰➛@An_soie_marg