🌺 خاطره بیادماندنی #پدرشهیدی از بستگان آیت الله العظمی #فاضللنکرانی(ره) در #فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ 🌺
#قسمتاول
🌸 راوی: حجت الاسلام رحیمیان؛ نماینده وقت ولیفقیه در بنیاد شهید و تولیت فعلی مسجد مقدس جمکران
خاطره اي از يك پدر شهيد شنيده بودم كه از نزديكان بيت مرحوم فاضل لنكراني(ره) بود. هميشه دوست داشتم اين خاطره را از زبان آن پدر شهید بشنوم. [ایام فاطميه ای] به همين منظور راهي قم شدم.
منزل مرحوم فاضل جلسه روضه بود. رفتم آنجا و از حاج آقا جواد فاضل فرزند مرحوم آيت الله فاضل لنكراني سراغ آن پدر شهيد را گرفتم.
ايشان آدرسي به من داد و گفت ضمنا يكي از نكاتي كه اين پدر شهيد خواب ديده و بيان كرده #محقق شده است. (كه در ادامه بيان مي كنم).
مشخص شد كه اين #پدرشهيد #خادمبازنشسته حرم مطهر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است. بنابراين حرم رفتم و بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء آدرس دقيق تري از يكي از خدام گرفتم و راهي منزل اين پدر شهيد شدم.
هنگامي كه در را زديم سريعا باز كردند؛ گويا منتظر ما بودند. من از پشت پرده گفتم من فلان كس هستم. گفتند: بفرماييد #منتظرشما بوديم.
ابتدا فكر كردم شايد منتظر فرد ديگري بودند و اشتباهاً در را به اين سرعت به روي ما باز كردند ولي معلوم شد كه خير اين طور نبود.
بالاخره خدمت اين پدر شهيد رسيديم كه تازه از بيمارستان و عمل جراحي فارغ شده بودند و فكر كرده بودند كه ما براي عيادت ايشان آمده ايم.
بعد از احوالپرسي خواستار اين شديم كه داستان را از زبان اين پدر شهيد بشنويم ولي به دلايلي امتناع كردند. از ما اصرار و از وي انكار. ولي بالاخره تصميم بر اين شد كه براي يك بار ديگر قضيه را بازگو كند.
حدود #چهلسال بود كه اعتكاف اين پدر شهيد ترك نشده بود. يعني قبل از اينكه اعتكاف در ايران مرسوم شود و از قديم در مسجد امام و مسجد اعظم قم معتكف مي شد.
گفت از #اعتكاف به منزل باز مي گشتم و بي خواب و خسته بودم و به منزل گفتم كه مي خواهم بخوابم. (حتي جايي كه آنجا خوابيده بود را به ما نشان داد)
(اين پدر شهيد يك يا دو روز بعد از حادثه ۱۸ تير ۷۸ اين خواب را ديده بود.)
پدر شهيد ادامه داد: نمي دانم كه چقدر از خوابم گذشته بود كه ديدم گويي چراغ ها روشن شدند. آمدم كه اعتراض كنم كه چرا چراغ ها روشن شده اند احساس كردم كه نور چراغ نيست بلكه #نور ديگري است.
دقت كردم ديدم #بانويي دست به كمر گرفته و كنار اتاق ما ايستاده اند. تا كمي به ايشان توجه كردم كنار من روي زمين نشست.
و خطاب كرد:
🌼 «آقاي احمدي! علي من غريب است، علي من مظلوم است، علي من تنهاست».
من همان وقت ناگهان احساس كردم اين بانو #حضرتزهرا (سلام الله علیها) هستند و منظور ايشان از #عليمن، حضرت علي (علیه السلام) است.
تا چنين چيزي به ذهن من خطور كرد حضرت(سلاماللهعلیها) تكرار كردند:
🌼« #فرزندمعلي غريب است، #فرزندمعلي مظلوم است، #فرزندمعلي تنهاست».
ديگر من منقلب شده و در همان حال متوجه شدم آقايي #قائم (عج) كنار ما #ايستاده است.
(مشخصات آن آقا را نيز توصيف كرد. خواست خدا بود كه امكاني فراهم شود و ما #فيلمي از اين بيانات #پدرشهيد نيز تهيه كرديم)
اين آقا كه كنار ما ظاهر شده بود به من خطاب كرد:
🌼«آقاي احمدي! برو نزد آقاي #فاضللنكراني و به ايشان بگو قيام كند. اين #ميمونها را از #قم بيرون بريزند.
(چون همان روزها ۱۸ تير در قم نيز امتداد #فتنه وجود داشت)
بعد با دست چپشان اشاره كردند و فرمودند:
🌼«اين ها خيال مي كنند با #توهين كردن به من، دست از حمايت از #نايبام بر مي دارم. من از نايب ام #حمايت مي كنم».
هنگامي كه دست حضرت(عج) حركت كرد، ديدم جايش كابينه فلان (دولت اصلاحات #خاتمی) جلوي صورت من شكل گرفت.
چهره ها مبهم بود ولي #سهچهره روشن بود:
يكي در #رأس شان بود و دو نفر ديگرشان: #مهاجراني و #عبداللهنوري بود. چهره هاي بقيه مبهم بود و تنها چهره هاي اين #سهنفر روشن بود.
عرض کردم: «آقا! آقاي فاضل مريض است. مدتي است قدرت حركت ندارد و بايد چند نفر كمكش كنند».
حضرت(عج) فرمودند:
«آقاي فاضل #دهسال ديگر به فعاليت اش ادامه مي دهد».
(يكي از حرف هاي ايشان که محقق شد همين بود و آقاي فاضل رأس #دهسال از دنيا رفت.)
اين پدر شهيد صبح فردا خدمت آقاي فاضل رفته و ماجرا را بازگو مي كند.
آقاي فاضل لنکرانی نيز اشك ريخته و مي گويد اين خواب نبوده بلكه #مكاشفه بوده است.
ادامه دارد...
#تحلیلگرانانقلاباسلامی
♦️🔹 @IslamicRevolutionaryAnalysts
🌹در سایه سار عشق 🌹
🌷 بر #بلندترین نقطه عالمِ امکان به نظاره ننشسته بلکه #ایستاده است تا #عظیمترین جور زمان را با ذره ذره وجود خویش به شهادت برخیزد.
🌷 #ایستاده است بر تلی از خاک یا کوهی از #درد.
🌷می نگرد، می نگرد که نه،
شاید #میستاید برادر را،
🌷در دریدن قلب های متعفن از کین قابیلیان و نشانه گرفتن گلوگاه #حماقتپیشگان.
🌷اما این کدام فاجعه است که در درون #قتلگاه رقم میخورد یا کدامین حادثه که در وجود زینب(س) شعله برخواهد کشید.
🌷او می نگرد برادر را در نبرد با #جاهطلبان دون پیشه و #سادهانگارانبیریشه.
🌷می نگرد برادر را، نه در گودال بل بر #قله ایثار.
🌷می نگرد برادر را، نه زبون بل سردار "اولئک #المقرّبون"
🌷می نگرد برادر را نه فتاده بلکه بر اوج حمیّت #ایستاده.
🌷می نگرد برادر را، نه خسته که دل از #تعلقات گسسته.
🌷می نگرد برادر را، نه نادم که تکیه بر اریکه #قیام زده.
🌷می نگرد برادر را ، نه مانده، که گوی سبقت از خیل " #السّابقون" ستانده.
🌷می نگرد برادر را، نه حیران که در #وصال دوست شتابان.
🌷می نگرد برادر را، نه خونین که #تطهیرشده با خون جبین.
🌷می نگرد برادر را، نه بر زمین که #یکهتاز آسمان ها و زمین.
🌷می نگرد برادر را، نه زیر پای ستور که آرمیده بر سریر #عزت و نور.
🌷می نگرد برادر را، #نگینی در آغوش خواهر خویش.
🌷و زینب نمی نگرد بلکه #مینگارد بوسه ای را بر #زیباترین نقش این نگین.
🌷تا مظلومیت مادر را با برادر؛ #پیوندی بخشد که گلوی بریده، تا جاودان فریاد کننده اش باشد و زینب #تجلیبخش آن.
🌷و زینب زین پس میرود تا با #صلابت خویش، #عظیمترین جور جهان را به شهادت برخیزد.
💢استاد زندهیاد خانم سوسن #کریمزاده
استاد نظام فکری بینشمطهر
فعال فرهنگی انقلاب اسلامی
نشریه دانشجویی علمی، فرهنگی، سیاسی بقچه
سال سوم، شماره۱۶، آذر ۱۳۹۲
بازنشر توسط همسر گرانقدرشان جناب آقای فلاح دوست
هدیه صلوات بر محمد و آل محمد
@Analysts
4.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟦🟧 روایت سخنگوی دولت از عکس یادگاری با رهبر معظم انقلاب
🔶 شهید #رئیسی معمولا در حاشیه جلسات #دولت چندین کار را هماهنگی یا پیگیری میکردند،
▫️برای همین سخت بود راضی شوند برای گرفتن عکس دسته جمعی؛
▫️یکبار که راضی شدند ...
▫️دکتر #امیرعبداللهیان مأموریت خارج بود،
▫️گفتند حق نیست وقتی ایشان برای کار مملکت رفتند ما بدون ایشان عکس بگیریم.
▫️حالا در عکس یادگاری دولت، جای هر دو خالیست.
🔸ما دولتِ یتیم هستیم،
▫️دولتی که موقع رفتن پدر نداشت،
▫️و ما همه با هم بغضی را قورت دادیم که ۳۰ اردیبهشت توی گلوهامان گیر کرده بود.
▫️حالا این قاب را با عکسی پر میکنیم
▫️که پدر ایتام شهدا در آن #ایستاده است.
▫️شهید #رئیسی_عزیز ما را رها نکرد
▫️و ما این قاب بینظیر را مدیون او هستیم،
▫️▫️▫️قابی که هیچ دولتی ندارد.
🆔 @ANALYSTS
🍁