هدایت شده از محمدتقی دشتی
این مطلب را جدی بگیریم.
*چه مشکلی دارد که همه دربارۀ همهچیز نظر بدهند؟*
🖊جراد هندرسن
*نشر:* گاهنامه مدیر
■هر کس چند وقتی در شبکههای اجتماعی پرسه زده باشد، با پدیدهای عجیب و باورنکردنی مواجه شده است: «همه دربارۀ همهچیز حرف میزنند». مسئله وقتی ترسناکتر میشود که نهتنها این کار نهی نمیشود، بلکه تحت فشار عمومی، از آنهایی که چنین کاری نمیکنند هم خواسته میشود که دربارۀ هیچ موضوعی ساکت نباشند و نظرشان را بگویند. اگر مقاومت کنند و حرفی نزنند هم با تعابیری مثل «ترسو»، «بیمسئولیت» یا «محافظهکار» تنبیه میشوند. جراد هندرسن، پژوهشگر فلسفه، میگوید باید فکری به حال این وضعیت بکنیم.
□هندرسن میگوید فقط این فشار بیرونی نیست که ما را ترغیب یا مجبور میکند که دربارۀ همهچیز حرف بزنیم، بلکه بخش مهمی از این فشار، درونی شده است: خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم که دربارۀ هر اتفاقی موضعی دارند و به خودمان میگوییم چرا ما موضع نگیریم؟
●با اینحال، نتیجۀ این فرایند واقعاً مأیوسکننده است. واقعیت این است که وقتی تلاش میکنیم دربارۀ هر چیزی نظر بدهیم، چارهای نداریم جز اینکه مزخرف ببافیم. و وقتی در سطح جمعی همه همینکار را میکنند، کل فضای عمومی پر میشود از مزخرفات. آنوقت اگر بخواهی از حقیقتِ موضوعی سر در بیاوری، تقریبا امکان ندارد بتوانی موفق شوی. هندرسن برای توصیف این وضعیت، از نظریۀ مشهور هری فرانکفورت دربارۀ «مزخرفات» استفاده میکند. مزخرف چیزی است خارج از دوگانۀ حقیقت و دروغ.
○فرانفکورت میگوید مزخرف از «عدم توجه» آب میخورد. موقعیتی که مسئله دیگر حقیقتداشتن، یا حقیقتنداشتن نیست، بلکه از اساس حقیقت بیاهمیت است. از این جهت بین مزخرفگو و دروغگو تفاوتی هست: برای دروغگو حقیقت اهمیت دارد، هرچند انکارش میکند. اما برای مزخرفگو صدق و کذب فرقی با هم ندارند.
■اگر میخواهید بهتر بفهمید سازوکارِ مزخرفات چطور است، به کلمۀ «وایب» که این روزها خیلی مد شده است توجه کنید. وقتی آدمها در شبکۀ اجتماعی حرف میزنند، دیگر به درستبودنش فکر نمیکنند؛ همهچیز فقط وایب است. وقتی آدمها چنین کاری میکنند، عملاً خودشان را در لاکی محافظ قرار میدهند که از هر انتقادی مصون است. اگر از آنها بپرسی بر چه مبنایی حرف میزنند، لبخندزنان جواب میدهند: «چرا من رو جدی میگیری؟ من خودمم خودم رو جدی نمیگیرم!».
●مزخرفگوها ظاهراً آسیبی به ما نمیزنند، صرفاً بامزه و سرگرمکنندهاند. اما در واقع هزینۀ سنگینی بابت کارشان پرداخت میکنیم: «به آنها عادت میکنیم.» و با عادتکردن به راه و رسم آنها، به آدمهای بدتری تبدیل میشویم. این خطر جدی است و ای بسا لازم باشد فعالانه در برابر آن مقاومت کنیم.
○هندرسون میگوید باید برای خودمان مقرراتی سختگیرانه بگذاریم تا از وسوسۀ فراگیر مزخرفگویی جان به در ببریم. روش پیشنهادی او «کوچکفکرکردن» است. کوچکفکرکردن یعنی تمرکز بر یک موضوع مشخص و تلاش برای سردرآوردن از حقیقتِ آن. باید مثل آدمهایی رفتار کنیم که حقیقت را جدی میگیرند، یعنی شواهد جمع میکنند، به جزئیات استدلالها توجه میکنند و تمام ارجاعات را بررسی میکنند و از همه مهمتر، دربارۀ چیزهایی که نمیدانند، حرف نمیزنند. حتی اگر این کار باعث شود برچسب بخورند و از جمعِ آدمهای باحال کنار گذاشته شوند.
https://eitaa.com/mohammadtaghidashti
هدایت شده از محمدتقی دشتی
بسمه تعالی
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی:
🔺معتقد به دستهبندیهای نسل Z، آلفا یا بتا نیستم / امسال یک میلیون نفر معتکف شدند
با تمام احترام و ارادت و حس رفاقت من نسبت به استاد گرامی جناب آقای دکتر خسروپناه، مخالف فرمایش ایشان هستم.
به عنوان یک مسئله شناس و نویسنده کتاب « شناخت و بازپرورش نسل اسپند در ایران» عرض می کنم که ؛
این فرمایشات ممکن است متولیان امر را دچار غفلت بکند و همین دغدغه نیم بند آنها را به بند بکشد.
اولین قدم برای درمان بیماری و آسیب ، شناخت دقیق آن است نه انکارش.
ویژگی های نسل اسپند(ا.س.پ.ن.د) را در کتاب مذکور عرض کرده ام و در سخنرانی ها و کارگاهها بیان کرده ام و اغلب کارشناسان میدانی و والدین آنها را تایید می کنند.
واضح عرض می کنم ؛
نسل اسپند ( بخشی از نسل جدید نه همه آنها) اولا با نسل قدیم گسست نسلی دارد. ثانیا از نظر ارزشها و هنجارهای بنیادین زاویه و تفاوت جدی دارد.
ثالثا سبک زندگی دیگرگونه ای طلب می کند( سبک پوشش، سبک رابطه، سبک تغذیه، مدیریت بدن و... )
رابعاً به یک جنبش تبدیل شده و در صورت پیدا کردن فضای لازم عصیان می کند( مثلا در سال ۱۴۰۱ که اکثر شورش کنندگان از همین نسل بودند )
خامسا مطالباتشان عمدتا فرهنگی است نه اقتصادی و اجتماعی( اگرچه از آنها بهره می برد).
سادسا هویت جهانی و سیال دارند و هویت ملی آنها تضعیف شده.
و دهها ویژگی متفاوت دیگر که در کتاب بیان شده و البته همه آنها منفی نبوده و برخی ویژگی های مثبت و قابل استفاده نیز دارند.
شاید منظور دکتر خسروپناه این باشد که همه دهه هشتادی ها ونودی ها اینگونه نیستند و درصد قابل توجهی از آنها هنوز در چارچوب فرهنگی ما هستند. من با این فرمایش مخالف نیستم اما باید اضافه کنم که
درصد قابل توجهی از آنها نیز اسپندی شده و تفاوت جدی با ما دارند.
در مورد رونق مناسک هم عرض کنم که اولا این از برکات انقلاب و زحمات نظام اسلامی است ثانیا طبق برخی پژوهش ها ، گونه دینداری ایرانیان از نوع شرع محور و احکام مدار به سمت دینداری مناسکی و عاطفی در حال حرکت است و بدون ارزش گذاری و ترجیح گونه ای بر گونه دیگر، نتیجه این تغییر ، رونق اعتکاف و پیاده روی اربعین و مراسمات شب قدر و... است .
از طرف دیگر شرکت حداکثر دو درصد از جوانان در اعتکاف نباید نهادهای فرهنگی را دچار خطای محاسباتی و آسودگی خیال کند.
خیلی بیشتر از اینها باید کار فرهنگی و دینی هنرمندانه کنیم. همین.
https://eitaa.com/mohammadtaghidashti
روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام:
داناترین مردم به «قَدَر» ساکتترین ایشانند در سخن از آن،
و نادانترین مردم به «قدر» سخنگوترین آنانند درباره آن.
﷽
نهج البلاغه
خطبه 6
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ لَمّا أُشيرَ عَلَيْهِ بِاَنْ لايَتْبَعَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ لايَرْصُدَ لَهُما الْقِتالَ
از سخنان آن حضرت است هنگامی که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند و آماده جنگ با آنان نگردد
وَاللّهِ لا اَكُونُ كَالضَّبُعِ
به خدا قسم به مانند کفتار نیستم
تَنامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ
که با آهنگ ملایم میخوابد
حَتّى يَصِلَ اِلَيْها طالِبُها
تا شکارچی در رسد
وَ يَخْتِلَها راصِدُها.
و غافلگیرش نموده شکارش کند.
وَ لكِنّى اَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ اِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ،
بلکه همیشه با یاری حقجوی، رویگردان از حق را میزنم،
وَ بِالسّامِعِ الْمُطيعِ الْعاصِىَ الْمُريبَ اَبَداً،
و با کمک شنوندۀ فرمانبر، عاصی بددل را میکوبم،
حَتّى يَأْتِىَ عَلَىَّ يَوْمى.
تا مرگم فرا رسد.
🖤
فَوَاللّهِ مازِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّى، مُسْتَأْثَراً عَلَىَّ مُنْذُ قَبَضَ اللّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتّى يَوْمِ النّاسِ هذا.
واللّه از زمان وفات پیامبر صلّی اللّه علیه وآله تا کنون مرا از حقّم کنار زدهاند
و آن را که همسانم نبوده بر من مقدم کردهاند.
(ترجمه حجت الاسلام حسین انصاریان)
#عدل_علی