معنای #ثار_الله
🌹
مرحوم میرزا ابوالفضل طهرانی در شرح عمیقی که بر زیارت شریف عاشورا دارد، دو معنا برای #ثار ذکر میکند:
«استعمال ثار به معنی #دم1️⃣ و #طلب_دم مسلم است و معنی ثانی معنی مصدری است.»2️⃣
همچنین دو استعمال لغوی زیر را نقل میکند (که در کتب لغت نیز آمده است):
▫️ ثأَرتُ حمیمی: خونخواهی کردم قریب خود را (یعنی به خونخواهی دوستم اقدام کردم)؛
▫️ ثأرت فلانًا بحمیمی: خونخواهی کردم به واسطه قریب خود (یعنی با کمک دوستم به خونخواهی کسی برخاستم).
در ادامه، پنج وجه برای #ثار_الله آورده و در نهایت، وجه پنجم را پذیرفته است:
«خامس اینکه ثار به معنی همان دمِ مطلوب باشد و اضافه به الله به جهت آن باشد که مخصوص به مطالبه او و ولی حقیقی او است. و این اوجَهِ معانی است و اضافه، بنابراین، به معنی لام است بر وجه متعارف. و عجب است که هیچ کس را متعرض این وجه ندیدم با کمال استقامت و انطباق بر قواعد و مناسبت با اذواق سلیمه.» (همان، ص 164)
🔍 بررسی:
اولا هیچ منبع لغوی نیافتم که «ثأر» را به معنای خونی بداند که میخواهیم انتقامش را بگیریم (الدم المطلوب)، بر خلاف نظر میرزای طهرانی.
ثانیا استعمال «ثأر» به معنای مطلق خون هم مشکوک است3️⃣ هر چند بعید نیست دست کم معنای مجازی آن باشد، شهادت ادیبی حاذق، همچون صاحب شفاء الصدور نیز سند قابل تأملی است. اما بیشتر چنین به نظر میرسد که ماجرا برعکس باشد؛ یعنی گویا «دم» به معنای «ثأر» و انتقام به کار میرود، نه ثار به معنای خون.4️⃣
حاصل اینکه با توجه به اینکه معنای مصدری ثار (خونخواهی و انتقام) قطعی است، دو وجه در معنای #ثار_الله روشن است:
1. اضافه مصدر به فاعل: کسی که خدا خونخواه او است5️⃣
2. اضافه مصدر به مفعولبه: کسی که دنبال خونخواهی خدا است (یعنی می خواهد از دشمنان خدا انتقام بگیرد)6️⃣
با توجه به برخی از مباحث تاریخی (درباره ماجرای کربلا) و مبانی دینی، معنای اول آشکارتر است، ولی معنای دوم هم نادرست نیست.
البته اگر اثبات شود «ثار» به معنای «خون» یا «خونی که به دنبال انتقامش هستیم» نیز به کار رفته است، در این صورت معنای مختارِ شفاء الصدور هم درست خواهد بود، بدون اینکه دو معنای ذکر شده را رد کند. اما شاید علت اینکه دیگران این وجه را نگفتهاند، همین باشد که دیگران، ثار را به این معنا ندانستهاند.
🔻🔻🔻
ادامه در بعد
هدایت شده از مطالبِ طلبگی (وافی)
PTT-20210419-WA0055.opus
1.94M
کتاب التصریف
جلسه دوم
و أمّا الرّباعيّ المجرّد، فهو فعلل كدحرج دحرجة و دحراجا.
و أمّا الثّلاثيّ المزيد فيه، فهو على ثلاثة أقسام:
الأوّل: ما كان ماضيه على أربعة أحرف: كأفعل، نحو: أكرم يكرم إكراما، و فعّل نحو: فرّح يفرّح تفريحا، و فاعل، نحو: قاتل يقاتل مقاتلة و قتالا و قيتالا.
الثّاني: ما كان ماضيه على خمسة أحرف: إمّا أوّله التّاء، مثل تفعّل، نحو: تكسّر يتكسّر تكسّرا، و تفاعل، نحو: تباعد يتباعد تباعدا، و إمّا اوّله الهمزة، مثل انفعل، نحو: انقطع ينقطع انقطاعا، و افتعل، نحو: اجتمع يجتمع اجتماعا، و افعلّ، نحو: احمرّ يحمرّ احمرارا.
الثّالث: ما كان ماضيه على ستّة أحرف: مثل استفعل، نحو:
استخرج يستخرج استخراجا، و افعالّ، نحو: احمارّ يحمارّ احميرارا، و افعوعل، نحو: اعشوشب يعشوشب اعشيشابا، و افعوّل، نحو: اجلوّز يجلوّز اجلوّازا، و افعنلل، نحو: اقعنسس [يقعنسس] اقعنساسا، و افعنلى، نحو: اسلنقى [يسلنقي] اسلنقاء.
و أمّا الرّباعيّ المزيد فيه، فأمثلته تفعلل كتدحرج [يتدحرج] تدحرجا، و افعنلل، نحو: احرنجم [يحرنجم] احرنجاما، و افعللّ، نحو:
اقشعرّ [يقشعرّ] اقشعرارا.
تنبيه: الفعل إمّا متعدّ، و هو الفعل الّذي يتعدّى من الفاعل إلى المفعول به، كقولك ضربت زيدا و يسمّى أيضا واقعا و مجاوزا، و إمّا غير متعدّ، و هو الفعل الّذي لم يتجاوز الفاعل، نحو: حسن زيد، و يسمّى لازما و غير واقع و تعديته في الثّلاثي المجرّد بتضعيف العين، أو بالهمزة كقولك: فرّحت زيدا و أجلسته، و بحرف الجرّ في الكلّ، نحو: ذهبت بزيد و انطلقت به.
#ادبیات_عرب
فاضل ارجمند آقای احمدیاسر وافی برخی از کتب ادبی را تدریس میکند که امروزه کمتر مورد توجهاند.
با توجه به تسلط علمی و بیان شیوای ایشان، دوستانی که میخواهند در ادبیات عربی (که در فهم قرآن و سنت مفید است) تقویت شوند، میتوانند از این صوتها بهرهمند شوند.
#برداشت_شخصی
🧐
اگر اهل مباحثه یا پیگیری مباحثات باشید (خصوصا در مسائل اجتماعی و سیاسی) لابد دیدهاید که بعضی از افراد، خطاب به مخالف نظر خود میگویند «این نظر شخصی شما است»، «این دیدگاه شخصی شما است»، «این تحلیل شخصی شما است» و مانند آن. گذشته از اینکه چنین تعابیری در واقع مصداق «مغالطۀ بستن راه استدلال» به حساب میآیند، گرفتار یک اشکال عمدۀ معرفتشناختی هم هستند.
این اشکال را میتوان از رهگذر شناسایی مغالطۀ #اشتراک_لفظی و مغالطۀ #عدم_تکرار_حد_وسط، با تمرکز بر کلمۀ #نظر_شخصی پیگیری کرد، که مغالطۀ اول را در کلام این دوستان توضیح میدهم:
1️⃣ اگر مراد از چنان عباراتی این است که «مطلبی را میگویی که خودت آن را باور داری [نه من]»، با چند سؤال مواجه خواهیم بود:
اگر افرادی غیر از ما باوری داشته باشند، آیا دلیل بطلان آن باور است؟
اصولا مگر اصل، غیر از این است که هر کسی باید نظری را در گفتگوها مطرح کند که خودش باور دارد؟ (اعم از اینکه آن نظر، نظر مشهور یا دیگران هم باشد یا نه.)
و مگر شما که با نظر طرف مقابل مخالفید، نظر شخصی خودتان را نمیگویید؟!
2️⃣ اما اگر مراد این است که «مطلبی را میگویی که #فقط خودت آن را باور داری، نه هیچ کس دیگری»،
اولا اشکال قبلی به نحو دیگری مطرح میشود: مگر انحصار یک باور در یک شخص، دلیل باطل بودن آن گزاره است؟
ثانیا حتی اگر بطلان چنین باوری را بپذیریم، لازم خواهد بود گویندۀ این سخن، حصر موجود در کلامش را اثبات کند. یعنی باید اثبات کند که در گسترۀ تاریخ و جغرافیا، دست کم تا کنون، هیچ کسی موافق این نظر نبوده و نیست.
❌ روشن است که توان اثبات چنین ادعایی از طاقت بشر عادی خارج است
(#مغالطه_ادعای_گزاف)
و اگر هم امکان داشته باشد، ادامۀ گفتگو به امری وابسته میشود که در زمان متعارف و معقولی تمام نمیشود و بحث درباره مسئلۀ اصلی، بینتیجه میمانَد
(#مغالطه_تعلیق).
3️⃣ اگر هم معنای دیگری از این تعبیر اراده شده، گرفتار #مغالطه_ابهامگویی است و نیاز به توضیح و شفافسازی علمی دارد.
با توجه به این اشکالات، راه درست و منطقی در #مباحثه، عبارت است از #اقامه_دلیل بر مدّعا؛ چه اینکه مدّعی من باشم یا طرف مقابلم و نظر مخالفم.
#مناظره
#گفتگو
#ادب_گفتگو
#مغالطات
#مغالطه
💐
#بحث_فقهی
شرط فعل
شرط نتیجه
و الشرط إما أن نتصوره بنحو شرط النتيجة، بأن يشترط البنك على المودع في عقد ما أن يكون مالكا لحصة معينة من الربح على تقدير ظهوره ...
و إما أن نتصور الشرط بنحو شرط الفعل أي شرط التمليك لا شرط أن يكون مالكا.
(الدليل الفقهى تطبيقات فقهية لمصطلحات علم الأصول، ص: 201)
إن متعلق الوصية تارة يكون هو الملكية أو الاختصاص بنحو شرط النتيجة، و أخرى هو التمليك أو الاختصاص بنحو شرط الفعل أو تصرفا آخر غير التمليك. (دروس تمهیدیه)
در شرط نتیجه، میت وصیت کرده که «بعد از من، این شیء در ملک فلانی باشد»
اما در شرط فعل، میت شرط کرده که «بعد از مرگم، وصی من، این شیء را به ملک فلانی درآورد».
در اولی، صرفًا با وصیت و مرگ، فلانی مالک آن شیء میشود
اما در دومی بعد از وصیت و مرگ، باید وصی هم تملیک کند (یعنی فلانی را مالک آن شیء قرار دهد، به طریقی مثل هبه).
یعنی در دومی وصیت به شرط فعل وصی محقق میشود و اگر وصی تملیک نکند وصیت محقق نمیشود،
اما در اولی فعل کسی شرط نیست و به صِرف مرگ، مالکیت مطرح شده در وصیت، محقق میشود.
#شرط_فعل
#شرط_نتیجه
108 آیه 6 مائده.mp3
5.16M
#مباحث_تفسیری
ص 108
#مائده 6
🔹 معرفی منبعی مفید و نوآورانه از استاد حجت الاسلام صفوی در بحث #آیات_الاحکام
110 آیات 14-16 مائده.mp3
4.97M
#مباحث_تفسیری
ص 110
#مائده 14-16
🔹 اضلال و هدایت مجازاتی
🔹 تصویری از فضای پایان تاریخی
🔹 لزوم آشنایی با زبان قرآن به غرض استفاده گزارههای مرتبط با علوم انسانی
◀️ دو نکته تکمیلی که در فایل صوتی فرصت بیانش نبود:
🔹 نور، واحد است و ظلمات، زیادند؛ اما با راههای زیادی میتوان به همان نور واحد رسید.
🔹 سلامت هر چیزی، عبارت است از اینکه بتواند اهداف درستی را تأمین کند. هر چه راحتتر و کارآمدتر، سالمتر.
112 نکاتی دیگر از آیات 27-29 مائده.mp3
13.53M
#مباحث_تفسیری
ص 112
#مائده 27-29
🔹 قبولی و عدم قبولی قربانیها از کجا معلوم شد؟
🔹 نقش تقوا در قبولی اعمال و زیست اخلاقی
🔹 آیا هابیل نباید به قابیل میگفت «اگر تو مرا بکشی من تو را نمیکشم»؟
🔹 آیا قاتل جریمه و عذاب گناهان مقتول را به عهده میگیرد؟ (نقد نظر علامه طباطبایی در این باره)
🔹 آیا اینکه هابیل میخواهد گناهان قابیل بیشتر شود، کاری اخلاقی است؟
(جواب دیگر سؤال آخر که در فایل صوتی فراموش کردم:
این اراده میتواند شبیه #اضلال_مجازاتی خداوند باشد)
🔻 نتیجه نهایی نظرسنجی؛
۴۳ درصد از مخاطبین قصد دارند در انتخابات شرکت کنند، ۳۶ درصد به دلایل مختلف قصد مشارکت در انتخابات را ندارند و ۲۱ درصد هنوز تصمیم نگرفتهاند.
🔹برگزارکننده نظرسنجی: کانال نظرآنلاین
🔹تعداد شرکتکنندگان:۷۶۸،۱۵۰ نفر
🔹نوع نظرسنجی: #سیاسی
https://t.me/nazaronline/218