ماسک ناخن:
عسل نقش بسزایی در استحکام ناخنها دارد
🔹عسل
🔹روغن بادام
🔹زرده تخم مرغ
🔹ترکیب مساوی از هرکدام مخلوط و ناخنهایتان را 20دقیقه در این ترکیب نگهدارید.
🍃🌸@anche_bayad_bedanid
✅ بخور سیب
✨بخار آب سبب باز شدن منافذ پوستی و بهبود جریان خون در پوست میشود و نقش بهسزایی در طراوت و شادابی پوست، پاکیزگی و رفع مواد زاید سطح پوست دارد. حتی میتواند عاملی برای خوشبو شدن پوست باشد.
🔰در هنگام بخور هم باید با نوک انگشتان، پوست را به صورت حلقوی ماساژ داد و بعد از ۱۰ دقیقه صورت را با آب خنک شست و از کرم مرطوبکننده استفاده کرد تا منافذ دوباره بسته شوند.
🍃🌸@anche_bayad_bedanid
✅ ماسک مرطوب کننده (پوست خشک)
♨️ 20 گرم گل گاوزبان را در نیم لیتر آب جوش، به مدت 15 دقیقه بجوشانید و بعد به صورتتان بمالید
، بعد از 🕑 10 دقیقه صورت را بشویید، آب آن را به صورت بخور می توانید استفاده کنید.
🍃🌸
@anche_bayad_bedanid
هر شب؛
پنجره های ملکوت آسمان
به سوی قلبها گشوده میشود...
مهربان معبودم،
امشب،کینه را از قلبهایمان پاک کن و نور ایمانت را
در قلبهایمان جاری بفرما🙏
شبتون زیبا و در پناه خدا
@anche_bayad_bedanid
آنچه باید بدانید .......
✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق به روایت همسر(فرشته ملکی) 9⃣4⃣ #قسمت_چهل_ونهم 💞سرم را گذاشتم روی دستش. گ
﴾﷽﴿
✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق
به روایت همسر(فرشته ملکی)
0⃣5⃣ #قسمت_پنجاه
💞از غسال خانه گذاشتندش توی آمبولانس، دلم پر می زد. اگر این لحظه را از دست می دادم دیگر نمی توانستم باهاش خلوت کنم. با علی و هدی و دو سه تا از دوستانش سوار آمبولانس شدیم.
💞سال ها آرزو داشتم سرم را بگذارم روی سینه اش، روی قلبش که آرامش بگیرم؛ ولی ترکش ها مانع بود. آن روز هم نگذاشتند، چون کالبد شکافی شده بود.
💞صورتش را باز کردم. روی چشم ها و دهانش مهر کربلا گذاشته بودند.
گفتم: «این که رسمش نیست حالا بعد از این همه وقت با چشم بسته آمده ای؟ من دلم می خواهد چشم هات را ببینم. » مُهرها افتاد دو طرف صورتش و چشم هاش باز شد. هرچه دلم می خواست باهاش حرف زدم. علی و هدی هم حرف می زدند. گفتم: «راحت شدی، حالا آرام بخواب.»
💞چشم هایش را بستم و بوسیدم. مهرها را گذاشتم و کفن را بستم. دم قبر هم نمی توانستم نزدیک بروم. سفارش کردم توی قبر را ببینند، زیر تنش و زیر صورتش سنگی نباشد. بعد از مراسم خلوت که شد رفتم جلو. گل ها را زدم کنار و خوابیدم روی قبرش. همان آرامشی که منوچهر می داد، خاکش داشت. بعد از چند روز بی خوابی، دو ساعت همان جا خوابم برد. تا چهلم، هر روز می رفتم سر خاک. سنگ قبر را که انداختند، دیگر فاصله را حس کردم
💞{رفت کنار پنجره، عکس منوچهر را روی حجله دید. تنها عکسی بود که با لباس فرم انداخته بود. زمان جنگ چه قدر منتظر چنین روزی بود، اما حالا نه. گفت:«یادت باشد تنها رفتی، ویزا آماده شده، امروز باید با هم می رفتیم...»
گریه امانش نداد. دلش می خواست بدود جایی که انتها ندارد و منوچهر را صدا بزند. این چند روزه اسم منوچهر عقده شده بود توی گلویش. دوید بالای پشت بام. نشست کف زمین و از ته دل منوچهر را صدا زد؛ آن قدر که سبک شد.}
💞 تا چهلم نمی فهمیدم چه به سرم آمده. انگار توی خلا بودم. نه کسی را می دیدم، نه چیزی می شنیدم. روزهای سختر بعد از آن بود. نه بهشت زهرا و نه چیزی خواب ها تسلایم نمی دهد. یک شب بالای پشت بام نشستم و هرچه حرف روی دلم تلنبار شده بود زدم. دیدم کبوتر سفیدی آمد و کنارم نشست. عصبانی شدم. داد زدم «منوچهر خان با تو حرف می زنم، آن وقت این کبوتر را می فرستی؟»
آمدم پایین. تا چند روز نمی توانستم بروم بالا. کبوتر گوشه ی قفس مانده بود و نمی رفت. علی آوردش پایین. هرکاری کردم، نتوانستم نوازشش کنم.
می آید پیشمان.
💞 گاهی مثل یک نسیم از کنار صورتم رد می شود، بوی تنش می پیچید توی خانه، بچه ها هم حس می کنند. سلام می کند و می شنویم. می دانم آن جا هم خوش نمی گذراند. او آن جا تنها است و من این جا. تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم. حالا شادی را نمی فهمم. این همه چیز توی این دنیا اختراع شده، اما هیچ اکسیری برای دل تنگی نیست.........
#ادامه_دارد...🖊
✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق
به روایت همسر(فرشته ملکی)
1⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ویکم
💟مناجات نامه شهيد شيميايي منوچهر مدق
الهي!
دانايي ده كه در راه نيفتم بينايي ده كه در چاه نيفتم
بنماي رهي كه ره گشاينده تويي بگشاي دري كه در گشاينده تويي
الهي!
من كيستم كه تو را خواهم، چون از قسمت خود آگاهم
از نعمت خود چه بهره مندم كردي،
در شكر گزاريت زباني خواهم
الهي!
مكش اين چراغ افروخته را و مسوزان اين دل سوخته را
و مران اين بنده نو آموخته را و مدر اين پرده دوخته را
الهي !
از نفس بدم رهايي ام ده
از غير خودم رهايي ام ده
بيگانه زآشنا و خويشم گردان
يعني به خودم آشنايم گردان
#پایان
شادی روح شهید بزرگوار #صلوات
🌹🍃🌹🍃