جاده مانده است و من و این سر باقی مانده
رمقی نیست در این پیکر باقی مانده
نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده
توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده
منم این سردی خاکستر باقی مانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است
باز شرمنده ام از این سر باقی مانده
روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه ی پرپر باقی مانده
شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است
در همین اسب و همین خنجر باقی مانده
پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین
آخرین بیت در این دفتر باقی مانده
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با توام ای یل نام آور باقی مانده
#ماترکناک_یاابن_الحسین ✋🌹
#سعید_بیابانکی
میان خاک سر از آسمان درآوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک #مرده را کندیم
چقدر #خاطره ی نیمه جان درآوردیم
چقدر #چفیه و #پوتین و #مهر و #انگشتر
چقدر #آینه و #شمعدان درآوردیم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم #خرماپزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که #آتشفشان درآوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان درآوردیم...🌱
#سعید_بیابانکی