#اردشیر_زاهدی و #چرخشهای_سیاسی
اردشیر زاهدی یکی از دو فرزند سپهبد فضلالله زاهدی عامل اصلی کودتای 28 امرداد علیه حکومت قانونی مرحوم دکتر محمد مصدق در روز پنجشنبه 27 آبان 1400 و در 93 سالگی، در شهر «مونترو» سوئیس چشم از جهانی فروبست و به سرای باقی شتافت.
اردشیر زاهدی همانطور که در دوران پهلوی دوم به علت مناصبی که داشت و اظهاراتش در مجامع مختلف داخلی و خارجی و عملکردش در بعد از کودتا تا سال 1357از چهرههای خبرساز بود، در بعد انقلاب هم با بیان نظراتش کما فی السابق شخصیتی مطرح بود که بعضاً نظراتش متضاد بود ازآنچه از او در اذهان وجود داشت. به مناسبت درگذشتش بهاختصار نگاهی به شخصیت قبل و بعد انقلاب او انداخته میشود:
اردشیر زاهدی تا پایان عمر از کلمه «کودتا» برای سرنگونی دولت دکتر مصدق در سال 1332 خودداری کرد و آن را «قیام مردمی» قلمداد میکرد و حاضر نشد قبول کند که کودتایی با توطئه آمریکاییها و انگلیسیها و دربار و عوامل داخلی توسط پدرش به وقوع پیوسته و این در حالی است که آمریکائیها و انگلیسیها به وقوع کودتا در 28 امرداد 1332 اعتراف میکنند. البته طبیعی است زاهدی، کودتا را نپذیرد؛ زیرا اگر کودتا را قبول کند در حقیقت میپذیرد که پدرش کودتاچی بود و بهاینترتیب ننگ کودتا را برای پدرش به ثبت میرساند.
بعد از 28 امرداد بهتدریج روابط اردشیر با محمدرضا پهلوی بسیار گرم شد حتی گرمتر از روابط پدرش با شاه و از فرصت گرمی روابط با شاه نهایت استفاده را کرد و داماد شاه شد و بااینکه در سال 1343 و بعد از هفت سال زندگی مشترک با دختر شاه از او جدا شد معالوصف، سفیر شاه در لندن و واشنگتن شد و برای مدت پنج سال، سکان دستگاه دیپلماسی از طرف شاه به او سپرده شد و در تمام این سالها، ضمن حمایت شدید از شاه و دشمنی با مخالفان شاه و خصوصاً دانشجویانی ایرانی که در آمریکا به سر میبردند با سران آمریکا روابط حسنهای برقرار کرده بود و از آنها برای حمایت از حکومت شاه استفاده میکرد.
آنگونه که گفتهشده زاهدی شخصی عیاش و خوشگذران بود و سفارت ایران در واشنگتن و لندن مکانی مناسب برای خوشگذرانیهای او بود و حتی علت جدایی دختر شاه از او را به خاطر عیاشیها و خوشگذرانیهای زائدالوصف او میدانند.
در زمان جدائی بحرین از ایران بااینکه سکان دستگاه دیپلماسی ایران را بر عهده داشت کوتاهیهایی کرده بود؛ اگرچه بعدازآن، اظهار ندامت و پشیمانی کرد و گاهی اوقات خودش را ملامت میکرد ولی کار از کار گذشته بود.
در سالهای بعد از انقلاب و تا زمانی که شاه در قید حیات بود میخواست وفاداریاش را ثابت کند و در حلقه نزدیکان شاه قرار داشت.
در سالهای اخیر، در پی آن بود تا ثابت کند به ایران و ایرانی بودن خود افتخار میکند و حاضر نیست کوچکترین لطمه و آسیبی به ایران و اعتبار و حیثیت این کشور وارد شود و در اظهارات و مصاحبهها و بیانیههایی که منتشر میکرد حمایت از ایران را بروز میداد و موضعی سرسختانه در مقابل عملکرد آمریکاییها در مقابل ایران و خصوصاً دولت ترامپ و تحریمها گرفته بود و تا آنجا پیش رفته بود که از سردار «قاسم سلیمانی» شدیداً حمایت و تعریف و تمجید کرده بود بهطوریکه برخی او را از حامیان جمهوری اسلامي برشمردند و اظهاراتش خوشایند مخالفان جمهوری اسلامی نبود و بااینکه، به او چشم امید بسته بودند تا در مقام حامیان شاه به مخالفت با عملکرد ترامپ برنخیزد و از رضا پهلوی پسر محمدرضا پهلوی بهطورجدی حمایت کند، اما زیر فشار مخالفان جمهوری اسلامی نرفت و بر نظرات خودش تأکید داشت. ازآنجاییکه او در خارج از کشور زندگی میکرد و چشمداشتی از جمهوری اسلامی نداشت میتوان گفت اظهاراتش بر اساس اعتقاداتی بود که دستیافته بود و اگر علتی دیگر داشت در بستر زمان مشخص خواهد شد.
🗞 @Ancients ⏳