در ایل ما گوسفندان را داغی روی صورت یا گوش شان می گذاشتند تا اگر گم شدند یا دزدیده شدند بتوان ردی از آنها گرفت
نشانی از آهن داغ که پشم و پوست و گوشت را می سوزاند و ضجه گوسفند بیچاره را به فلک می رساند و آن نشان تا همیشه خدا پیدا بود
کاش همین داغ را روی دزدها می گذاشتند تا میان آدمها گم نمی شدند .
وگرنه گوسفند بیچاره هیچ گناهی نداشت ..
ما از ترس آدمها گوسفندان را داغ می کردیم ..
محمد بهمن بیگی
🗞 @Ancients ⏳
مولانا عبدالعلی بیرجندی
مولانا عبدالعلی بیرجندی ریاضیدان و ستارهشناس مشهور سدههای نهم و دهم هجری قمری بود.
نام کامل وی “نظام الدین عبدالعلی بن محمد بن حسین” است و او را با القاب فاضل بیرجندی و محقق بیرجندی نیز نامیدهاند.
از تاریخ تولدش اطلاع دقیقی در دست نیست و دربارهٔ مذهب او نیز بحثهایی وجود دارد.
برخی وی را حنفی و برخی شیعه دانستهاند.
عبدالعلی بیرجندی از محضر استادان بزرگی بهره برد.
علم حدیث را نزد غیاثالدین جمشید کاشانی، فنون حکمی را نزد منصوربن معین الدین کاشی، همکار غیاث الدین جمشید کاشانی، و سایر علوم را نزد کمال الدین قنوی آموخت.
🗞 @Ancients ⏳
گنبد سلطانیه که به آرامگاه اُلجایتو (سلطان محمد خدابنده) نیز معروف است، با شیوهی معماری آذری، در سال ۷۰۳ هجری قمری بین سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ میلادی به دستور الجایتو ایلخانی در شهر سلطانیه، پایتخت ایلخانیان ساخته شد و از آثار مهم معماری ایرانی و اسلامی بهشمار میرود. گنبد سلطانیه در فهرست آثار میراث جهانی نیز به ثبت رسیده است. گنبد این بنا سومین گنبد بزرگ جهان بعد از گنبد کلیسای سانتا ماریا دل فیوره، و گنبد مسجد ایاصوفیه است. کار طراحی این گنبد هشت ضلعی هم بر عهده فضلالله همدانی وزیر ایلخانیان بود.
بنا دربرگیرنده دو دوره تزئینات میباشد. دور اول تزئینات آجر و کاشی بوده که به واسطه آجر و کاشی آیاتی از قرآن و نام الله و محمد و علی و نام سلطان نوشته شده است اما پس از مدتی به دلیلی ناشناخته سلطان محمد خدابنده دستور پوشانیدن تزئینات کاشی با اندود گچ را میدهد.
الجایتو ساخت این بنا را برای انتقال پیکر حضرت علی ابن ابیطالب از نجف به سلطانیه ساخته شد. اما پس از آنکه اولجایتو موفق به انتقال پیکر حضرت علی(ع) نشد، مقداری از خاک کربلا ونجف را انتقال ودر ساختار گنبد استفاده کرد که به تربت خانه معروف شد.
🗞 @Ancients ⏳
واقعا زیباست👌🏻
پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت:
مرا به حمام ببر.
پسر، پدرش را به حمام برد.
پدر تشنه اش شد. آب خواست.
پسر قنداب خنکی سفارش داد ؛
برایش آوردند و آن را به آرامی ؛
در دهان پدر ریخت و
پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید ؛
روزی به پسرش گفت:
فرزندم مرگ من نزدیک است ؛
مرا به حمام ببر و شست وشو بده.
پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت:
پسرم تشنه هستم.
پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت:
من قنداب دادم، گنداب خوردم.
تو که گنداب می دهی ؛
ببین چه می خوری؟😔
🗞 @Ancients ⏳
اسکندر میخواست مقدونی ها کم کم با فرهنگ ايرانى خو بگیرند، سرداران وی همواره میگفتند:
آنچه با فتح از دست دادیم از آنچه به دست آوردیم بیشتر بود؛زیرا ما مغلوب اخلاق خارجی (ايرانيان) شدیم!
🗞 @Ancients ⏳
واقعا هيچ متنى نميتونه اين شاهكار هنرى رو توصيف كنه ، فقط بايد نگاه كرد و نگاه كرد.
تلفیق شگفت انگیز رنگ و نور در سقف مسجد آقا بزرگ كاشان كه در زمان اقامحمدخان قاجار ساخته شده است.
🗞 @Ancients ⏳
آدولف هيتلر از اولين رهبرانى بود كه قانون حمايت از حيوانات را وضع كرد! با سر کار آمدن حزب نازى در سال 1933، جامع ترین قانون حمایت از جانوران تا آن زمان در اروپا، در آلمان وضع و اجرا شد!
🗞 @Ancients ⏳
جالب است بدانيد همانگونه كه ديوان از دوران باستان تاكنون نزد ايرانيان مظهر پليدى بوده اند، در هندوستان مظهر نيكى و خوبى شمرده ميشدند! اين تفاوت نگرش از زمان جدايى آرياييان به وجود آمد!
🗞 @Ancients ⏳
در زمان رضاشاه، پوشیدن قبا، شال، عبا، پوستین و عمامه براى افراد مذکر ممنوع شد و جاى آن را کت و شلوار و کلاه پهلوى گرفت
روحانیون برای پوشیدن لباس خودشان باید برگه مجوز دریافت می کردند.
🗞 @Ancients ⏳
شهرزاد روایتکننده قصهها در تاریخ ایران است است.
هسته اصلی داستانهای هزار ویک شب کتابی فارسی به نام هزارافسانه بوده که امروزه در دست نیست و تنها ترجمهی عربی از آن موجود میباشد.
🗞 @Ancients ⏳
همه عیب خلق دیدن، نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
سعدی
🗞 @Ancients ⏳
یک هیئت از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بود. بعد از جلسه استالین متوجه شد که پیپ اش گم شده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجی پیپ او را برداشته یا نه. بعد از نیم ساعت، استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و فهمید که از اول اشتباه کرده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست که هیئت گرجی را آزاد کند.
رئیس «کا.گ.ب» گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیئت اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و بقیه هم موقع بازجویی مردند!!!
🗞 @Ancients ⏳