eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
79.4هزار دنبال‌کننده
36.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان تکراری «چوب و پیاز و سکه» در ایران !👌🏻 ▪️گناهکاری را نزد حاکم بردند. حاکم گفت: یکی از این 3 مجازات را انتخاب کن: «یا یک من پیاز بخور یا 100سکه بده یا 50 چوب بخور!» مرد با خودش گفت: «وقتی می‌شود پیاز خورد کدام عاقلی چوب می‌خورد یا پول می‌دهد؟». برایش پیاز آوردند. 2 پیاز که خورد، دهانش سوخت. گفت: «درد چوب از پیاز کمتر است. چوب بزنید!» هنوز 10چوب نزده بودند که اشکش درآمد و با خودش فکر کرد: «آدم عاقل تا پول دارد چرا چوب بخورد؟». 100سکه داد و آزاد شد. حاکم گفت: «کار آخر را اگر اول انجام می‌دادی لازم نبود هم چوب را بخوری هم پیاز را و در آخر سکه هم بدهی!» + این داستان خلاصه‌ی بسیاری از تصمیم ‌گیری‌ها تو ایران، در آخر کار و بعد از صرف هزینه زیاد همون کاریو انجام میدن که باید اول انجام میدادن...🤦‍♀ 🗞 @Ancients
وقتی که او مرد... وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه‌های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی‌درد و بی‌کس. و این لقب هم چقدر به او می‌آمد نه زن داشت نه بچه و نه کس‌وکار درستی. شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمی‌شود، تنهایش گذاشته بودند. وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچه‌های محل که می‌دانستیم ثروت عظیم و بی‌کرانش بی‌صاحب می‌ماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایه‌ها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانه‌‌اش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پول‌ها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه می‌توانیم کمی هم از این پول‌ها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما... اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاری‌اش که با همت ریش سفید‌های محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچه‌ها چقدر خجالت کشیدیم. موقعی که 150 بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بی‌درد خرج سرپرستی همه آنها را می‌داده، بچه‌های یتیم را دیدیم که اشک می‌ریختند و انگار پدری مهربان را از دست داده‌اند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟ 🗞 @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این آهنگ عربی و عبای مسی ترکیب آرژانتین تکمیل شد😂 🗞 @Ancients
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری واقعی از آخرین لحظات آزادسازی خرمشهر کجایند مردان بی‌ادعا❤️ 🗞 @Ancients
دیوار نوشتۀ دبستانی در ونکوور کانادا بعضی بچه ها از شما باهوش تر هستند بعضی بچه ها لباسهای باحال تری دارند بعضی بچه ها در ورزش از شما بهتر هستند، "اهمیتی نداره" شما هم ویژگی خاص خودتون را دارید. بچه ای باشید که می تواند با دیگران کنار بیاد. بچه ای باشید که بخشنده است. بچه ای باشید که برای دیگران خوشحاله. بچه خوبه باشید. +اینجوری کرامت و عزت نفس رو باید به بچه آموزش داد، نه با صف درست کردنِ اول صبح و داد زدن مدیر و ناظم پشت میکروفن... 🗞 @Ancients
‍ از یک جراح قلب پرسیده بودن: چرا شما برای یک عمل باز قلب یه دستمزد سنگین میگیری ولی یه مکانیک برای تعمیر موتور ماشین نباید اینقدر پول بگیره؟ جراح پاسخ داده بود که: هر وقت یه مکانیک تونست یه موتور در حال کار رو تعمیر کنه، میتونه اندازه من دستمزد بگیره!! جوابش در نگاه اول قانع کننده بود ولی بعد از خودم پرسیدم: یه معلم چی؟ چقدر باید بابت کار کردن روی صدها مغز در حال کار دستمزد بگیره؟ معلمی که صدها مغز و قلب و روح در حال کار ، زیر دستش هستند؟!! 🗞 @Ancients
چارلی چاپلین هفت ساله، (از بالا ردیف سوم نفر وسط)، در جمع همکلاسی هایش در مدرسه ی بینوایان مرکز لندن ، سال 1906 میلادی 🗞 @Ancients
روستای "طاد" در بخش مرکزی شهرستان تفرش یک تنه استاندارد نامگذاری کوچه و خیابان رو چند پله بالا برد و در معرفی بزرگان و مشاهیر قدم تاثیرگذاری برداشته! زیبایی کوچه باغ‌های این روستا در کنار این نام‌ها صد چندان شد... 🗞 @Ancients
شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال است.ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر شده و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند! گفته شده کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد! 🗞 @Ancients
مقایسه هزینه‌های شب یلدا امسال نسبت به ۱۰ سال قبل 🗞 @Ancients
شب یلدا همگی فرخنده باد 🌙🍂 شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است.در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود. از رسوم در این جشن سرو تنقلات، شاهنامه‌خوانی، قصه‌گویی بزرگان خانواده برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است. شب یلدا همگی رو شادباش بر شما می‌گوییم ❤️🤍💚 🗞 @Ancients
جرایدقدیمی سال ۱۳۵۱ خیرات برای روح گربه ها! 🗞 @Ancients
توالت عمومی در پاریس، فرانسه، 1875. 🗞 @Ancients
گاما سينگ اهل پاکستان، تنها كشتى گير بدون شكست جهان در قرن بيست بود كه به مدت 50 سال هيچ كس نتوانست او را شكست دهد. بروس لى نيز يكى از هواداران او بود ! شهرت گاما از زمانی شروع شد که او در 19 سالگی و با 171 سانتی‌متر قد موفق شد «رحیم بخش سلطانی» کشتی‌گیر بی‌رقیب هند با 2متر قد را شکست دهد، آن هم در چند ثانیه ! او در یک رکورد بی‌نظیر طی سال 1910 بیش از 200 کشتی‌گیر حرفه‌ای را شکست داد و سپس اعلام کرد که هر کس بتواند پیش روی او 5 دقیقه ایستادگی کند، برنده خواهد بود... 🗞 @Ancients
دایی محمود آدم جالبی بود . هفتاد و چند سالِ پیش از دهات می‌آد تهران و میره سربازی. یه روز که قاطیِ باقی سربازا وسط پادگان به خط شده بوده، می‌شنوه که فرمانده داره از ساختن یک دیوار بزرگی دور پادگان صحبت می‌کنه. می‌پره جلو و میگه قربان من بنایی بلدم. فرمانده اول یک سیلی می‌زنه در گوشش و بعد می‌گه از امروز شروع کن. هر چی کارگر و مصالح خواستی بگو، دستور بدم برات حاضر کنند. دایی محمود آستیناشو بالا می‌زنه و شروع می‌کنه به کشیدن دیوار، ولی چون خیلی رِند و طمعکار بوده از هر دو تا کامیون آجری که سفارش می‌داده یکیشو شبونه رَد می‌کرده توی بازار و می‌فروخته. همین می‌شه که بعد از سربازی اون قدر پول داشته که می‌تونسته برا خودش توی بازار حُجره بِخره. ولی حُجره نمی‌خره. به جاش پول هاشو بر می‌داره می‌ره هند، پارچه گرون قیمت زری و ترمه و حَریر می‌خره و می‌آره این جا. یک اَنباری اجاره می‌کنه پارچه ها رو می‌ریزه اون تو . بعدش می‌ره اداره بیمه که تازه توی کشور تاسیس شده بود، همه پارچه ها رو به بالاترین قیمت بیمه می‌کنه. دو هفته بعد انبار پارچه های دایی محمود اتیش می‌گیره و همه چیز اون می‌سوزه. کارشناس‌های بیمه می‌آن آتیش سوزی رو تایید می‌کُنند و خسارت کامل می پردازند. حالا نگو که دایی محمود همه پارچه‌های گرون قیمت رو شبونه خارج کرده بوده و به جاش چیت و چلوار، اون تو چیده بوده. این جوری ثروت دایی محمود دو برابر شد. اون در ادامه زندگیش خیلی از این کارها کرد ولی هیچوقت من ندیدم هیچکس ازش بد بگه. همه دایی محمود رو دوست داشتند و توی این دنیای بزرگ حتی یک دشمن هم نداشت. به این ترتیب من از همون بچگی فهمیدم که اگه توی این دنیا حق یک نفر رو بخوری یک دشمن پیدا می‌کنی... اگه حق پنج نفر رو بخوری پنج تا دشمن پیدا می‌کنی ولی اگه حق همه رو به طور مساوی بخوری هیچ دشمنی پیدا نمی‌کنی و همه با احترام ازت یاد می‌کنند...! بخشی از کتاب " ویزای کوه قاف" نوشته علیرضا میراسدالله. 🗞 @Ancients
اولین شهر بازی تهران اواین پارک شهربازی تهران با عنوان پارک شهر در منطقه سنگلج ساخته شد که بعدها در آب بساط تاب و سرسره و الاکلنگ به وجود آمد و از آن میتوان به عنوان اولین شهربازی یاد کرد. شهربازی تا چندسالی برپا بود و درآمد خوبی داشت و همین بهانه ای شد برای عده ای تجار تا به فکر اولین شهربازی در تهران بیفتند. برخی وسایل بازی از اروپا وارد که باعث رونق بیشتر شهربازی گردید. 🗞 @Ancients
نیوزلند اولین کشوری بود که به زنان اجازه رای داد (در سال 1893)، در حالی که پادشاه عربستان سعودی در سال 2011 به زنان حق رای داد. 🗞 @Ancients
تصویری قابل تامل از جمع کردن پول‌های کشور مجارستان در سال ۶۴ از کف خیابان که به دلیل بی‌ارزشی، دور انداخته شده‌اند. 🗞 @Ancients
حکایت آن مرد را شنیده ای که نزد طبیب رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت؟ طبیب گفت به میدان شهر برو آنجا تلخكى هست که آنقدر میخنداندت تا غمت از بین برود، مرد لبخندی زد و گفت من همان تلخكم... 🗞 @Ancients
فردوسی، ده صفت را در انسان با عنوان ده ديو بر می‌شمرد : آز ننگ نياز كين خشم رشک دورویی ناسپاسی سخن‌چينی ناپاک دینی(بی‌دانشی) وقتی روان انسان در دست اينان باشد، روشنی و فروغ مي‌ميرد و انسان در ظلمات گم می‌شود! 🗞 @Ancients
سینما نقش جهان، اصفهان در دهه ۵۰ 🗞 @Ancients
‍ مقررات جالب عبور و مرور زنان در اماکن عمومی عهد درعصر رسم بر این بوده است که در خیابانهای تهران زنان از یک طرف و مردان از طرف دیگر عبور کنند. گاهی فریاد آمرانه ماموران نظمیه به گوش می رسید که می گفت «باجی روت رو بگیر»، «ضعیفه تند راه برو». همچنین سوار شدن زن و مرد به یک درشکه اگرچه زن و شوهر و برادر و خواهر بودند ممنوع بود. درشکه چی ها موظف بودند به هنگام سوار کردن زنان کروکی درشکه را بالا بکشند... : عبدالحسین ناهید، زنان در جنبش مشروطه، تبریز، نشر احیاء، 1360، ص 19 🗞 @Ancients
دلبری رو از دختر کتاب پری‌دخت که در زمان قاجار به نامزدش که توی اروپا پزشکی میخونده نامه مینوشته یاد بگیریم: می ‌گویم آقاسیدمحمود! خاک بر دهانم! زبانم لال، نکند گیس ‌بورها و چشم‌‌آبیهای فرنگی دلتان را بلرزانند، به همان امامزاده داوودی که باهم رفتیم، به همان جدّتان قسم، دق میکنم‌ ها شما انشاءالله برگردید، باهم می‌ رویم حجرهٔ وارطان، از البسه فرنگ برایم بخرید، برایتان آراگیرا می ‌کنم، دلتان غنج بزند. در خلوت، بیگم ‌باجی، کم زنانه ‌گری یادمان نداده است. دست ‌پختمان راهم که خورده اید؛ گردن گوسفندی را در غوره و بادمجان چنان عمل می ‌آورم که بیا و ببین.. تصدق شما ... 🗞 @Ancients
دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها روی زمین صلیبی گذاشته بود و دیگری یک ستاره داوود. مردمی که از آنجا رد میشدند به هر دو نگاه میکردند ولی فقط در کلاه گدائی که صلیب داشت پول مینداختند... کشیشی از آنجا میگذشت؛ مدتی ایستاد و دید که مردم به گدائی که ستاره داوود دارد کمکی نمیکنند. جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود داری به خصوص که درست نشستی بغل دست گدائی که صلیب دارد چیزی نمیدهد. در واقع از روی لجبازی هم شده به او پول میدهند نه به تو. گدائی که ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای صاحب صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن ببین کی آمده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد میده؟ (خانواده گلدشتين؛ خاندانى ثروتمند و يهودى تبار بودند) 🗞 @Ancients