⁉️چرا عزاداری امام حسین(ع) از روز اول محرم شروع میشود؟
1️⃣ امام رضا(ع) میفرماید: «از اول دهۀ محرم، حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده میشد و حالت عزادار به خود میگرفت و روز دهم، روز مصیبت و گریۀ او بود»
📚امالی صدوق/۱۲۸
2️⃣ عزاداران با ده شب عزاداری، در واقع خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده میکنند. اگر عزاداری از روز عاشورا شروع میشد ذکر مصیبتها خیلی دردناکتر و غیرقابل تحملتر میشد.
3️⃣ یک دهه عزاداری قبل از عاشورا میتواند موجب کسب توجه و سوز دل در روز عاشورا باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده، ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب کنند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ عاشورا بیاحساس و بیتوجه باشند.
👤استاد پناهیان
@andaki_tamol
✅ هر کار نیکی صدقه است
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد؛
🌸 عرض شد : کسی که مال ندارد چکارکند ؟
حضرت فرمودند :
✨برداشتن چیزهای آسیب رسان
از ســر راه صـدقـه است.
✨نشان دادن راه به کسی صدقه است
✨ عیادت بیمــار صدقه است .
✨ امر به معروف صدقه است .
✨ نهی از منکر صدقـه است .
✨ و جـواب سـلام دادن صدقه است .
📚 بحارالانوار ، ج ۷۵ ، ص ۵۰
@andaki_tamol
✨🍁✨
#حکمت_خدا
🔶 گنجشک به خدا گفت، لانه ی کوچکی داشتم،
آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم،
طوفان تو آن را ازمن گرفت کجای
دنیای تو را گرفته بود؟؟
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود
تـو خـواب بـودی
باد را گفتم لانه ات را واژگون کند
آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!
چه بسیار بلاها که از تو به
واسطه ی حکمتم دور کردم
و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی
@andaki_tamol
#اندکی_تامل
🔰به جای اینکه
فقط سر راه باشیم
بیائیم سر به راه باشیم
مثل یارانخاصامیرالمومنین
اگر قدرت تبیین داری عمار باش
اگر مهارت تدبیر داری سلمان باش
اگر شجاعتبینظیرداری ابوذر باش
اگر همه اینها را با هم داری مالک باش
و اگر فقط یک شمشیر داری مقداد باش
و اگر فقط یک زبان تیز داری میثم باش
ولی لطفا باش
نه فقط سر راه علی
بلکه سر به راه علی باش
@andaki_tamol
#تــلنگـــر
از خواجه عبدالله انصـاری پرسیدند
عــــبادت چیست ؟ فـرمود: عـبـادت
خدمــت ڪـردن بــه خلـــــق اسـت
پرسیدند چگـــــونه؟ گـــــفت:
اگـر هر پیـشهای ڪه به آن اشـتغال
داری رضـــای خدا و مردم را در نظـر
داشته باشۍاین نامش عبـادتاست
پرسیدند: پس نماز و روزه و خمـس..
اینها چـه هستنـد؟؟؟ گــفت: اینها
اطاعـت هستند ڪه باید بنده برای
نزدیک شـدن به خــدا انجـام دهد تا
انوار حــق بگیرد.
@andaki_tamol
اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد (ع) شروع کردیم، این شعر را خواند:
صحنتان را میزنم بر هم جوابم را بده
این گدا را گاهی اگر دیوانه باشد، بهتر است
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها نکن
میهمان، مشغول صاحبخانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه، بابالجوادت مال من
جای من پشت در میخانه باشد بهتر است.
🌷شهید محمدحسین محمدخانی
📚 کتاب "قصه دلبری" ص ۴۸
@andaki_tamol
#زیارت_ارباب_بی_کفن
ﺳﻴﻒ ﺗﻤّﺎﺭ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻰ فرمایند :
33♦️ ﺯﺍﺋﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﮕﻰ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺁﺗﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺴﺮﻓﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.
📕ﺟﻠﺪ 2، ﺻﻔﺤﻪ 519-ترجمه کتاب نفیس القطره
@andaki_tamol
🔴📣 اطلاعیه مهم
💌 «نامه استاد حسن عباسی قبل از بازگشت به زندان»
✍️ انگیزه من از نوشتن این نامه، ابتدا تشکر و سپاسی اندک، بابت محبت برادران و خواهران گرامی جامعه انقلابی است که در این ایام، به این برادر کوچک خود لطف نمودند.
اما دلیل دوم نگارش این نامه، ...
🔹بخشی از این نامه:
ارتباط با کانالهای ضد انقلاب جرم است و جرم رئیس جمهور و وزیر اطلاعات که مدعی هستند کانال آمدنیوز از هیچ خط قرمزی عبور نکرده و ضد انقلاب فاحش نیست، اظهر من الشمس است. لذا به قاعدهی «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» با شکایت مرکز حقوقی وزارت اطلاعات در دفاع از آقای علوی، بستری فراهم آمد تا این مناسبات برملا شود.
🌐 لینک متن کامل نامه استاد در سایت رسمی اندیشکده یقین ، با دقت بخوانید:
👉 andishkadeh.ir/?p=1075
#استادحسن_عباسی
@andaki_tamol
🌼 آیت الله مجتهدی :
دو کیلو قند و یک کیلو زعفران را بگذار کنار پیت نفت، صبح که شد دیگر نمیتوان از آنها استفاده کرد!
رفیق بد هم همین طور است، برای انسان ضرر دارد؛ پنبه رو بذار کنار آتش بگو نسوز، مگر میشود؟!!
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
❓بالاترین حسرت ها در قرآن چیست؟
يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً
ای کاش با فلانی همنشین و رفیق نبودم
#آیتالله_مجتهدی
@andaki_tamol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام زیباترین شنبه
🍀تابستانی دنیا راهمراه با
🌸لحظه هایی پرازشادی
🍀براتون آرزومیکنم
🌸ان شاءالله مهـرشادی
🍀ولبخند شیرین
🌸همنشین دائمی تون باشد
🍀سلام صبحتون بخیر
@andaki_tamol
#اندکی_تامل
جواني با دوچرخه اش با پيرزني برخورد کرد
و به جاي اينکه از او عذرخواهي کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛
سپس راهش را کشيد و رفت!
پيرزن صدايش زد و گفت:
چيزي از تو افتاده است.
جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت:
زياد نگرد؛
مروت و مردانگي ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهي يافت...
@andaki_tamol
🔴 صبح امروز؛ تصویری از رهبرانقلاب در مراسم غبارروبی مضجع مطهر امام رضا علیهالسلام. ۹۸/۶/۹
رهبر انقلاب: خادمی امام رضا علیهالسلام افتخار من است
🔹️ حضرت آیتالله خامنهای: حقاً و انصافاً خدمت آستان مقدس امام هشتم علیهالسّلام وقتى با شرایط و شئون ویژهى آن انجام بگیرد، از بزرگترین ارزشها و بزرگترین افتخارات است و امروز چنین چیزى میسور است و وجود دارد، بنده هم افتخار مىکنم اگر چه به نام و نه به عمل جزء شما هستم و مشرف به خدمت این آستان قدسم ... این سخن دل را با شما در میان بگذارم که دل ما آن جایى است که شما همواره در آنجا مشرفید و خوشا به حالتان و حقیقتاً شیرینترینِ لحظات براى بنده، آن لحظاتى است که به آستان قدس مشرف مىشوم. ۱۳۶۷/۹/۱۷
@andaki_tamol
🔰اگه قبل محرم نیتی داریم ازالان شروع کنیم بسم الله...
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درست میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم میخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...
بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.
تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...
اذان مغرب شد...
وایسادن نماز خوندن...
عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...
میگفت:
شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.
شال و کلا کردم برم نجف.
رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...
من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...
میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...
فقط تو کربلا یه کار دارم!
زنم گفت: چی کار؟
گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...
به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...
هرچی زنم گفت: بمون نرو...
منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم،پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم
ادامه دارد.....
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
🔰اگه قبل محرم نیتی داریم ازالان شروع کنیم بسم الله... نقل میکرد: این قدر وضع مالیم به هم خورد که به
ادامه مطلب⬇
دیدم یه حجره بازه...
(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)
خیلی تعجب کردم، گفتم: ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.
تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!
کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...(آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...)
خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو
آسید حسین سلام علیکم
جوابمو داد سلام علیکم.
گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟
بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!
اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده
آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت
گفت:
چی میخوای؟
گفتم: چیو چی میخوام؟
گفت:برای روضت چی لازمته؟
گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیاز میخوام.فلان و فلان و فلان میخوام ...
بهم گفت: بیا بردار برو
گفتم: چیو بردارم برم؟
گفت:همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،
نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...
گفتم: من پول ندارم آسید حسین
گفت: کی پول خواست از تو؟
سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار برو
همه چیو بار گاری زدیم
تموم شد
گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نزاشتی آبروم بره...
ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟
اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش
روشو کرد طرف حرم حسین صدا زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید
تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...
تا این موقعم بیدارن شاگرداش...
خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم
رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره
وقتی اومد دیدم دوتا شمعدونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن.
نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟
اینقد خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...
بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.
رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه
(یه مساله هست اینجا، اگه شاگردای آسید حسین زودتراز این بنده خدا میرسیدن خونه ،این بنده خدا باید تو راه میدیدشون. اگه بعد از این بنده خدا میومدن هم باید این بنده خدامیرسید خونه و اونا میومدن)
ادامه دارد...
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
ادامه مطلب⬇ دیدم یه حجره بازه... (قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن) خیلی تعجب کر
ادامه مطلب⬇️
رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟
کجا نسیه آوردی؟
بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.
زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟
گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.
زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست کردی دیونه شدی؟
گفتم:چرا؟
گفت:آسیدحسین20ساله مرده
گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم
باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟
رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.
به زنم گفتم تو برو خونه
خودم اومدم تو حرم حسین
چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم
"اَ لسَّلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس"
@andaki_tamol