eitaa logo
🌸 اندکی تامل 🌸
70 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
هدف ازتشکیل کانال بصیرت افزایی و روشنگری و شفافیت سازی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و روزجامعه میباشد. ✔ #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_152 نشسته بودیم که صدایی همه مون رو به سمت خودش خوند: _بیاین ناهار حاضره صدای زهرا بود که
بلند شدم و گفتم برید بیرون تا بیام لباس عوض کردم و کت و شلوار مشکلیم رو پوشیدم و بیرون رفتم سوار ماشین شدیم هنوز زهرا خبر نداشت برا همین تصمیم گرفتم بهش بگم: _زهرا آبجی میخوایم یه جا بریم اما فعلا نباید مامان و بابا خبر دار بشن _باشه ولی کجا؟ _داداشت یکی رو میخواد _وایی جدی میگی؟کیو میخوای که بهم نگفتی _منکه نمیخوام داداش کوچیکت میخواد _سعید همیشه بی سر و صدا کاراتو میکنی ها با حرف زهرا هر سه خندیدیم و به راهمون ادامه دادیم،سعید آدرس میداد و ما میرفتیم تا اینکه جلو یه مغازه بزرگ که نوشته بود نقاشی خانه ایران وایسادیم رفتیم داخل سعید با چشم دختری رو که روی صندلی نشسته بود و در حال نقاشی کشیدن بود نشون داد چادری نبود ولی شالش روی کل سر گردنش کشیده میشد و لباساش هم رنگ های ملایمی داشت اول زهرا رو فرستادم و گفتم تو برو همینجوری باهاش صحبت کن و خودم از دور حواسم به طریقه پاسخ گوییش بود خیلی قشنگ و مودبانه و با چاشنی لبخند جواب داد وقتی من رفتم و ازش درمورد نقاشی ها سوال پرسیدم معلوم بود تمایلی به صحبت نداره و فقط با حفظ احترام و ادب صحبت میکنه،در آخر هم گفت فلانی مسول اینجاست و سوالی دارید ایشون بهتر میدونه برگشتم تو ماشین و گفتم: _رفتار بیرون از خونش که خوبه ولی با دوستان و خانواده رو هم باید بدونیم که دیگه تحقیقاتش میوفته پای زهرا دیگه قرارمون همین شد و به خونه برگشتیم،از نظر ظاهر صورتش هم چیزی کم نداشت هرچند زهرا بیشتر دقت کرد و من فقط لحظه ای چشم تو چشمش شدم ادامه دارد..... ✍️ط، تقوی 🌐 @andaki_tamol