eitaa logo
🌸 اندکی تامل 🌸
70 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
هدف ازتشکیل کانال بصیرت افزایی و روشنگری و شفافیت سازی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و روزجامعه میباشد. ✔ #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_154 باهم برگشتیم خونه،من هم انتخاب شدم تا به مامان بگم رسیدم داخل و با شوق و ذوق پیاده شدیم
مامان هم از تو آشپزخونه سریع بیرون اومد،روی سعید رو بوسید و قربون صدقش میرفت _مامان اینجور لوسش نکن،داره برات ناز میکنه صدای زهرا بود که با خنده مامان رو خطاب قرار داد،به دنبالش منم خندیدم ولی مامان: _چی میگی تو چرا حسودی میکنی نمیبینی داداشت میخواد سر و سامون بگیره _هووو کو تا اونجا اصلا بزار ما دختره رو تاییدش کنیم،شاید ما ازش خوشمون نیومد با این حرفم مامان چشم غره ای نثارم کرد و جوابی بهم نداد.. _اینجا چخبره همه یه دفعه سکوت کردیم و بلند شدیم: _سلام بابا،هیچی چیز خاصی نیست _ولی حالتون که خلاف این رو نشون میده _خودم میام برات میگم مامان جواب بابا رو داد و اونم رفت تو اتاقش،مامانم دنبالش رفت و ما منتظر موندیم که ببینیم چی میگه زهرا شروع کرد سر به سر گذاشتن سعید: _سعید بابا قبول نمیکنه و تو به عشقت نخواهی رسید _برو بابا،چرا قبول نکنه _نه سعید تو سختی های زیادی میکشی اما در نهایت به مراد دلت خواهی رسید _امین جان خودت ول کن ببینم مامان میاد چی میگه حال سعید خندمون رو بیشتر کرد من اینطرف گوشش آروم میگفتم: _تو به عشقت میرسی نترس.. زهرا اون طرف میگفت: _نه سعید خودتو گول نده عشقت شکست خواهد خورد _ولم کنید بابا،شما هم حال دارید ها اینو گفت بلند شد و رفت و به دنبالش خنده من و زهرا بود بعد از چند دقیقه مامان بیرون زد اما حالتش عجیب بود ادامه دارد..... ✍️ط، تقوی 🌐 @andaki_tamol