🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_41 درگیر درس و کارام شده بودم هر روز دانشگاه خونه و بعضی مواقع بیرون،کلا کارم همین شده بود تا
#پارت_42
علی هم جواب داد:
_اینجا رو آوردم نشونت بدم که بدونی اشتباه داری قضاوت میکنی درمورد بچه مذهبی ها و آخوندا
از یه طرف دلم براش سوخت و از یه طرف تعجب کردم از این وضع
تو دلم میگفتم:
واقعا شاید اینطور نباشه که من فکر میکنم،شاید دارم اشتباه میکنم...
تو همین فکرا بودم که رسیدیم خونه و رفتم داخل،تو فکر بودم و زیاد حرف نمیزدم.
زهرا اومد کنارم نشست و گفت چیه که اینطور ذهنتو مشغول کرده؟بهم بگو نگرانم
بعد از کمی سکوت لب باز کردم:
نه چیز مهمی نیست،فقط یه چیزی ذهنمو درگیر کرده
_چیه؟
_(آروم شروع به صحبت کردم)امروز رفتیم خونه یه پیرزنی که همسرش آخوند بود و فوت کرده بود،خیلی خونه فقیری بودن و هیچی نداشتن،دلم براش سوخت و از اونطرف هم تعجب کردم که یه آخوند مگه میشه این اندازه فقیر باشه
این مسئله ذهنمو درگیر کرده
زهرا که به حرفام خوب گوش داده بود:
_نمیدونم چی از آخوندا دیدی که اینجور فکر میکنی پول دارن که حالا وقتی یکیشونو دیدی اینقدر فقیره این اندازه تعجب کردی ولی برات بگم که شاید تعدادی باشن خیلی پول دار باشن از طریق مسولیت هاشون ولی آخوندا قسمت غالبشون از نظر مالی خیلی ضعیفن
_شاید تو راست بگی، منم قبلا همین فکر رو میکردم تا وقتی که اون مسئول فرهنگی دانشگاه رو گرفتن به جرم اختلاس یه میلیاردی،از اون موقع تنفر پیدا کردم به همه شون به همه بچه مذهبی ها.
_(لبخندی نثارم کرد)خب داداشم مشکلت همین جاست که یه دونه رو دیدی حالا فکر میکنی همه شون همینجورین
اتفاقا من که باهاشونم میبینم خیلی مشکل مالی دارن،حالا تک و توکی هم شاید این کارایی که میگی بکنن
_شاید تو درست بگی ولی دل من نسبت بهشون صاف نمیشه،هر جا نشستم بدیشونو شنیدم پس نمیتونم قبول کنم که شماها درست میگید
_(جدی اما آروم)چون جای بد نشستی چون جایی نشستی که مثل خودت فکر میکنن،یه نفرو میبینن و میگن همه شون بدن تو حداقل چند روز باهاشون باش بعد بگو،همش حرفات از دیگرانه،خودت چی داری؟چی میدونی؟
ادامه دارد....
✍ط،تقوی
@andaki_tamol