🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_۱۰ حالا دیگه عقربه کوچک ساعت روی عدد ۹ توقف کرده بود و وقت شام رسید،وسایلم رو از تو ماشین آو
#پارت_۱۱
چهرش برام آشنا بود،از توی ذهنم
داده هامو بررسی کردم دیدم همون پسریه که دیروز دم دانشگاه برخورد کردیم،بیخیال شدم و رفتم وارد خونه شدم،صبحونه خوردم طبق برنامه درسی که ریخته بودم برای مرور درسام قبل دانشگاه نشستم پای کتاب و دفترم.
یکی دو روز گذشت و حالا وقت رفتن به دانشگاه شد،کت و شلوار سیاه رنگم رو تنم کردم،موهامو سشوار کشیدم و یه تیپ شخصیتی مثل همیشه زدم،سوار بر رخش به سمت دانشگاه به حرکت در اومدم،یه نیم ساعتی فاصله داشت تا رسیدم،از چند روز پیش شلوغ تر بود و حالا همه به صورت دسته دسته وارد دانشگاه میشدن ، فقط من بودم که تنها قدم بر میداشتم ، یه باره نگاهم خورد به پسری که اونم تنها بود ، همون پسر جوونه بود،همون راهی رو میرفت که من میرفتم تا اینکه وارد اون کلاسی شد که قرار بود من بشم.
روی صندلی نشستم و همه منتظر استاد بودن که بعد از چند دقیقه وارد شد و دانشجو ها به اتفاق همه به احترامش بلند شدن ، بعد از سلام و احوالپرسی رسیدیم به معرفی کردن ، تک تک بچه ها خودشون رو معرفی میکردن هر یکی از شهری اومده بود،اهواز،دهلران،قم.... تا رسید به همون پسر ریشی که گفت:
_به نام خدا سید علی سیدی هستم از شیراز
صداش تیر نگاه تعجب آمیز من رو به دنبال داشت،با خودم میگفتم:
_یعنی میشه خودش باشه؟واقعا ممکنه علی باشه
دیگه توی فضا کلاس نبودم و درگیر کنکاش خودم بودم که صدایی رشته افکارم رو پاره کرد
_خوش تیپ ، آقا ، جناب کجایی؟
استاد بود که من رو خطاب قرار داد،مقداری دست پاچه شدم اما خودمو کنترل کردم.
_ببخشید حواسم نبود،امین عزیزی هستم از چالوس
متوجه شدم علی داره نگام میکنه،تمام وقت کلاس رو به این مشغول بودم که این واقعا میشه علی باشه؟؟
استاد هم فقط یه مقدمه ای گفت و رفت،بعد از اینکه کلاس تموم شد سریع به سمتش رفتم و با ذوقی که سعی در قایم کردنش داشتم لب زدم:
_سلام آقا علی من فکر کنم شما رو میشناسم
_علیک سلام،منم همینطور
_شما اهل کجای شیرازید؟
_محله بالا کفد
_اسم باباتونم حسینه؟و کارشون دکتریه؟
_بله!
همین که آواز صداش به گوشم پیچید محکم بغلش کردم،و بهش گفتم:
_علی منم امین،داداش دوران بچگیت
از هم جدا شدیم،با چشمانی پر از ذوق روبرو شدم،چند لحظه فقط نگاه هم کردیم که علی لب باز کرد:
_داداش نامرد،بی مرام،این همه سال کجا بودی؟
ادامه دارد.....
✍ط،تقوی
@andaki_tamol
📌پرسش از حجت الاسلام محسن #قرائتی و پاسخ های ایشان
⁉️چرا در اسلام، #ارزش_عمل به #نیت آن است و #قبولی عمل به #قصد_قربت و #اخلاص وابسته است؛؟
✅پاسخ : در کارهای دنیوی نیز ارزش کارها، به #نیت آنها بستگی دارد. به این مثالها توجه کنید:
جراح و چاقوکش هر دو شکم پاره میکنند، اما کار جراح، خدمت است و کار چاقوکش جنایت.
همین جراح میتواند برای پول کار کند و میتواند برای نجات یک انسان کار کند، هر کدام از این هدفها نیز ارزش مخصوص به خود دارد.
⚡️مثالی دیگر:
یک لیوان آب را به سه نفر عرضه میکنیم؛ یکی نمیخورد، چون میل ندارد، دیگری نمیخورد چون قهر کرده است، سومی نمیخورد و میگوید: نفر چهارم از من تشنه تر است، آب را به او بدهید! این سه نفر، در ننوشیدن آب یکسانند ولی به خاطر آن که هدفهای آنها متفاوت است، ارزش کارشان نیز تفاوت دارد.
⚡️در اسکناسها نخی است که نشانه اصالت اسکناس و وسیله جدایی اسکناس اصلی از قلابی است، در #عبادات نیز باید ریسمانی محکم میان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد یا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست.
@andaki_tamol
🔹 روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا
کی شود با رطب وصل تو افطار کنم.
🌸🍃 جز در خانهی تو در نزنم جای دگر
نروم جز در کوی تو به مأوای دگر
من که بیمار غم هجر توأم
میدانم
جز وصال تو مرا نیست
مداوای دگر...
🍃🌼
یاحضرٺ #صاحب_الزمان ادرڪنی 👇
تســـریع درفرج مولا صلواتــــــ
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ_و_جعلنا_من_خیر_أعوانه_و_أنصاره
@andaki_tamol
🔸توییت یک کاربر درباره راه اندازی مدرسه #غیرانتفاعی حجه الاسلام #پناهیان و فرزندش و پاسخ #رضاپناهیان به این توییت:
💬۱۲میلیون تومان #اشتباه است و ۱۰ میلیون #درست است. همین شهریه هم کفاف نمی دهد و باقی هزینه ها را باید از خیرین تامین کنیم. انشالله به ما اجازه دهند که مدرسه دولتی تاسیس کنیم..
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
⭕️ هرچند #بازیگر_هتاک بابت جریحهدار کردن احساسات مردم عذرخواهی کرده است اما اولاً عذرخواهیاش بنحوی
توییت #دبیر_ستاد_امربهمعروف و نهی از منکر درباره پستهای اینستاگرام صبا کمالی
@andaki_tamol
#تمثیل
🔸مثل سبزه زار☘🌿🍃🍀
خاک تا دانه ها را سبز نکند خود سبزه زار نمی شود.❎
این یعنی سبز کن تا سبز شوی.✅
واین یک قاعده است ؛💯
🔆پیامبر فرمود می خواهی شاد بشوی
باید کسی را شاد کنی.✔️
[" من اراد ان تکشف کربته فلیفرج عن معسر"]
هر کس می خواهد دلشاد شود باید دلی را شاد کند.✅
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#تحریفات_عاشورا 🕌 بخش چهارم ✒تحریف تعداد کشته شدگان در روز عاشورا 📚در کتاب اسرار الشهاده نوشته شد
#تحریفات_عاشورا
🕌 بخش پنجم و پایانی
✍ تحریف دیگری که مخصوص ما ایرانی ها است این است که به امام چهارم علیه السلام می گوییم امام زین العابدین بیمار! غیر از زبان فارسی در جای دیگر این کلمه بیمار را به دنبال اسم امام زین العابدین نمی بینیم.
✍ در زبان عربی چنین کلمه ای نیست. ایشان القاب زیادی دارند، السجاد و ذوالثفنات، از القاب ایشان است. آیا شما در دنیا کتابی پیدا می کنید که لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم بیمار را برساند؟!
✍ #امام_زین_العابدین تنها در ایام حادثه #عاشورا (بگویم #تقدیر الهی بود برای این که باید این امام زنده می ماند و نسل امام حسین از این طریق محفوظ می ماند) بیمار بودند و همان بیماری سبب نجات ایشان شد.
✍ چند بار تصمیم گرفتند امام را بکشند اما چون بیماری ایشان شدید بود، گفتند: چرا او را بکشیم؟ او دارد می میرد.
✍ در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد؟ در غیر این چند روز ببینید؟ آیا یک جا نوشته اند که امام زین العابدین بیمار بود؟! ولی ما امام زینالعابدین را به صورت یک بیمار مریض زرد رنگ تب داری که همیشه عصا به دستش است و کمر خم کرده و راه می رود و آه می کشد، ترسیم کرده ایم!!
✍ همین #دروغ، همین تحریم سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند، ناله بکنند، خودشان را به موش مردگی بزنند تا مردم آنها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زین العابدین بیمار است، این تحریف است.
✍ امام زین العابدین(ع) با امام #حسین(ع) هیچ فرقی نداشته است. با امام #باقر(ع) و امام #صادق (ع)از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشت.
✍ امام بعد از حادثه کربلا #چهل_سال زنده بودند. مانند همه سالم بودند، چرا بگوییم امام زین العابدین بیمار؟!
✍ پس اجمالا دانستیم که خطر تحریف چقدر زیاد است. تحریف ضربه غیرمستقیم است، از پشت خنجر زدن است. نسل #یهودیان در جهان قهرمان تحریفند.( سوره نسا آیه 46) هیچ کس به اندازه اینها در تاریخ جهان تحریف، نکرده است، و به همین دلیل هیچ کس به اندازه اینها به بشریت ضربه نزده است، و حقایق را قلب و #بدعتها ایجاد نکرده است.
📚منبع : #حماسه حسینی،شهید مطهری،صدرا،77-93
@andaki_tamol