eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (2) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ از دل همین استراتژی، سیاست‌های كه شامل ایده‌هایی مانند «تمرکز دولت بر اصلاحات اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد رقابتی» یا «سرمایه‌گذاری بی‌رویه‌ی کمپانی‌های خارجی» و «کاهش یارانه‌های دولتی» در شرایط پس از جنگ تحمیلی و همچنین «واردات بی‌رویه کالا» بود، چندین بحران شدید مانند «تورم بی‌سابقه‌ی 50 درصدی» و «بدهی‌های سنگین خارجی» درآمد! 2️⃣ مدیریت اصلاحات هم در دست کابینه‌ای بود که به تدریج با «فرسایش ایدئولوژیک» دست و پنجه نرم می‌کرد و به قول یهودی: 👈 رفسنجانی به محض دست گرفتن قدرت، کابینه‌ای را روی کار آورد که «رادیکال‌های کلیدی» در آن حضور نداشتند. این کابینه شامل «چهره‌های جدیدی» بود که «انجام تغییرات» در سیاست‌های ایران را وعده داده بودند و بیشتر به توانایی‌های «تکنوکراتیک» باور داشتند تا به «وفاداری و پاسداری از انقلاب اسلامی». 3️⃣ «چهره‌های جدیدی» که کنت پولاک از آنان به عنوان یاد می‌کند، همان طبقه‌ی هستند و نمایندگان این «طبقه‌ی جدید» را نیز می‌توان حلقه‌ی مدیران مشهور به مانند: محمدتقی بانکی، غلامحسین کرباسچی، عطاءالله مهاجرانی، سیدحسین مرعشی، محمدعلی نجفی، محسن نوربخش، بهزاد نبوی، محسن سازگارا و… نامید. 4️⃣ آنان در دولت، نزدیک‌ترین فراکسیون به هاشمی رفسنجانی بودند و اولین‌بار پس از انقلاب اسلامی، همان‌ها خود را ! خواندند. 5️⃣ مثالی واضح برای توضیح عملکرد آنان می‌توان آورد: ، نویسنده روزنامه لس‌آنجلس تایمز که برای نگارش کتاب «آخرین انقلاب بزرگ» ماه‌های متوالی را در ایرانِ دهه‌ی 1370 سپری کرده، می‌نویسد: 👈 آقای رفسنجانی پس از دست گرفتن قدرت، را به سمت «شهردار تهران» رساند تا این شهر را «زنده» کند و فرهنگسراهای جدیدی مانند «جایی بود که در آن ایران با غرب می‌آمیخت.» ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (3) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ روند نامحسوس این آمیزش [ایران با غرب] به‌تدریج به چشم می‌آمد؛ خصوصاً وقتی تبعات برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی بروز کرد: 2️⃣ کرباسچی به‌عنوان یک چهره‌ی و پیش از هرگونه فعالیت سیاسی به ایجاد دگرگون‌سازیِ زیرساخت‌های اجتماعی و سیاسی پرداخت. او کوشید بافتِ «سنتیِ» را به‌سوی سوق دهد. ایجاد به‌ویژه در مناطق جنوب شهر تهران سبب‌ساز آشنایی صریح مردم با شد. انتشار به جریان‌سازی این فرهنگ جدید کمک کرد. شگفت آن‌که کرباسچی در همه‌ی این اقدامات سعی آشکاری بر جلوه کردن اقدامات خود داشت! 3️⃣ ناظران خارجی با دقت ادبیات و پروژه را رصد می‌کردند و به نتیجه رسیدند که باید آنان را سیاستمدارانی «عمل‌گرا» دانست. افسران جمع‌آوری اطلاعات «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» و اعضاء ارشد «شورای روابط خارجی آمریکا»، هردو روی یک ارزیابی اتفاق‌نظر داشتند: 👈 بنا به خود چندان روی مسائل و متمرکز نیستند. جهت اصلی آنان ادامه‌ی سیاستی بود که تصور می‌کردند اجرای آن برای ایران نتایج خوب «تکنولوژیک» و «فن‌سالارانه» به بار می‌آورد و در این مسیر، توجهی به یا «خلوصِ مذهبیِ سیاست‌هایشان» نداشتند! 4️⃣ این طیف به زعم : «شامل عمل‌گرایان و محافظه‌کاران تکنوکراتی است که در کلام سکولارند و علاقه‌مند به ایالات متحده هستند»! 5️⃣ شدت این علاقه، و را در مقاله‌ی مشترکِ «همان عمل‌گراهای خوب» در مجله‌ی سیاست خارجی به این نتیجه رساند که: «محافظه‌کاران عمل‌گرا آمریکا را بی‌نیاز از دخالت نظامی برای تغییر رژیم در ایران می‌کنند»! ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (5) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ کسانی چون علی میرزایی، محمدتقی بانکی، محسن سازگارا و بهزاد نبوی یا اقتصاددانانی مانند فخرالدین عظیمی به‌سبب ضریب نفوذ و مناصبشان در شرکت‌های عظیم صنعتی مانند شرکت ملی فولاد ایران یا مراکزی مثل سازمان برنامه و بودجه، وزارت صنایع و معادن و وزارت امور اقتصادی و دارایی در مرکزیتِ سیاستگذاری‌های اصلاحی حضور داشتند. آن‌ها همزمان مجلاتِ مبلّغ را با تکیه بر آراء فلاسفه انگلیسیِ از جمله سِر و سِر نیز نشر می‌دادند و برای اشاعه‌ی این تفکر، سرمایه‌گذاری کلانی را متقبل گشتند. 2️⃣ یک لایه عمیق‌تر برویم. اسناد تاریخی به ما می‌گویند هم در کسوتِ حامی اکبر و هم تحت حمایت او زندگی‌اش را می‌گذراند. اصلاً سروش در نامه‌هایش عنوان «سردار بزرگ آزادگی» را به لقب «سردار سازندگی» افزود و از ابتدای دهه 1370 با او دیدارهای خصوصی داشت. رئیس دولت نیز در پاسخ به برخی شکوائیه‌های سروش، از (وزیر وقت اطلاعات) به‌سبب ایجاد محدودیت‌های سیاسی برای او بازخواست می‌کرد و در آخر، هاشمی رفسنجانی را به حمایت از این چهره‌ی کلیدیِ واداشت؛ چنان‌که پیوندهای سروش با از همین مقطع آغاز شد. 3️⃣ همچنین به پیشنهاد در سال 1371 و همزمان با اوج انتقاد انقلابیون نسبت به رواج دینی، رئیس‌جمهور حکم عضویت در هیات امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی را به او داد. این چنین، عبدالکریم سروش نیز نه یک «روشنفکر» یا به تعبیر خودش «قدرتمندی بدون مسند و سمت» بلکه شخصیتی حاضر در قشر صاحب‌منصبانِ به حساب می‌آید؛ هر چند مسئولیتش مانند وقتی سخنگوی ستاد انقلاب فرهنگی در آستانه‌ی دهه 1360 بود، به چشم نمی‌آمد. 4️⃣ بنابراین اغلب اینان، علیرغم ادعاهای امروز خود، هیچ‌وقت در «بیرونِ قدرت» حضور نداشتند یا «حاشیه‌نشین» نبودند، بلکه «بازی در متنِ» سیاست را تجربه کرده‌اند. آن‌ها «مغز» اصلاحات اقتصادی را به‌گونه‌ای ساختند که سرنوشت و سرشت آن پیوند ناگزیری با مرحله‌ی ظهور «سیاستمداران تجدیدنظرطلب» داشت و خودشان را هم آماده‌ی بازی در این نقش تازه می‌کردند. شکّی نیست که این یک بود و سیدحسین مرعشی (رئیس وقت دفتر هاشمی رفسنجانی) ضمن افشای پیوند پنهان با سکولارها درباره‌اش می‌گوید: 👈 ما به‌عنوان کسانی که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی حضور داشتیم، متوجه بودیم که دوره‌ی ایشان هم در حال تمام شدن است و باید بعد از خود را «مدیریت» کنیم. این مسایل مرتب در حاشیه جلسات دولت و جلسات مختلف مطرح می‌شد. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (4) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ بنا به سرشت خود برای پیشبرد سیاست‌هایش دست به ائتلاف‌های سیاسی جدیدی می‌زد و کوشید تا بخشی از منتقدانش را یا با خود همراه کند یا در حاشیه نگه دارد. 2️⃣ اولین رگه‌های پیوند نیروهایی که خیلی زود به نام‌های و شناخته شدند را می‌توان در زمان آغاز انتشار روزنامه همشهری دید؛ وقتی غلامحسین کرباسچی در سال 1371 انتشار روزنامه شهرداری تهران را به ماشاالله شمس‌الواعظین سپرد. 3️⃣ شهردار تهران، را نیز به سمت رئیس منصوب کرد و بدین‌ترتیب پس از پیوند با روشنفکران دینیِ حامی عبدالکریم سروش، این‌بار هنرمندان لائیک را به صحنه‌ی مدیریت فرهنگی پایتخت برگرداند. اغلب چهره‌های فرهنگی و مطبوعاتی مورد حمایت «کارگزاران سازندگی» (مانند غریب‌پور) در دهه‌ی 1380 به‌نحوی علنی بخش‌هایی از پروژه را پیش بردند. 4️⃣ سپس قرعه به نام منتقدان شدیدِ سابق هاشمی رفسنجانی افتاد که در پایان دهه‌ی 1360 در قامت یکی از مخالفان سرسخت سیاست‌های تعدیل اقتصادی دولت ظاهر شدند و روزگاری در نقد رئیس جدید دولت در به عنوان ارگان مبارز می‌نوشتند: ما نمی‌توانیم «گرسنگان» خود را با تکه نانی که «غرب» به ما قرض می‌دهد، «راضی» کنیم. 5️⃣ چندی نگذشت همین منتقدان که سر از «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری» یا برخی از بخش‌های درآوردند، دیگر به هزینه‌های زیان‌بار «توسعه اقتصادی لیبرالیستی» اعتراضی نمی‌کردند، بلکه برای دوره‌ی زمانیِ پس از آن هم پشبرد فاز جدیدی از را در سر داشتند!! 6️⃣ هفته‌نامه بیان و روزنامه سلام نیز مواضع «ضد سرمایه‌داری» و «ضد آمریکایی» خود را فراموش کردند و به تریبونی برای ترویج اندیشه‌های تغییر مسیر دادند. این تغییر موضع که جناح موسوم به مانند عبدالکریم سروش نیز آن را می‌پسندیدند، از قضاء توسط برخی از اعضاء بلندپایه‌ی حلقه‌های سیاسی سکولار و بالاخص حلقه‌ی ماهنامه کیان و فصلنامه نگاه نو مدیریت می‌شد. ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
خانه / یهود شناسی / یهود و کابالا / معناشناسی درخت در عرفان کابالا معناشناسی درخت در عرفان کابالا یهود و کابالا 1 دیدگاه 625 بازدید مفاهیم و واژگان به‌کار گرفته‌شده در منظومه‌های فکری و فرقه‌ای گوناگون، گاه شباهت‌ها و اشتراکات بسیاری با یکدیگر دارند. برای مثال در تمامی ادیان و در بسیاری از فرقه‌های نوظهور از مفاهیمی همچون «حیات پس از مرگ»، «سعادت»، «زندگی معنوی» و… استفاده می‌شود؛ ولی هریک از این مفاهیم متناسب با متن و منظومه‌ای که به آن تعلق دارند «جایگاه و معنا»یی متفاوت دارند که گاه با معنای همان مفهوم در منظومه‌ی دیگر، در تعارض است. درخت یکی از مفاهیمی که در جریان‌های دینی و شبه‌دینی مختلف جایگاه ویژه دارد، مفهوم درخت است. در قرآن کریم نیز بارها به این مفهوم اشاره شده است. درخت در لسان قرآن، گاه برای تمثیل انگاره‌ی توحید و انگاره‌ی شرک در تعابیری همچون شجره طیبه [ابراهیم : 24] و شجره خبیثه [ابراهیم : 26] و گاه در توصیف توحید عمومی خلقت با تعابیری همچون «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یسْجُدانِ» [الرحمن : 6] مورد استفاده قرار گرفته است. در روایت نبوت حضرت موسی (ع) نیز ذکر شده که خداوند از ورای درختی با این پیامبر الهی سخن گفت. [قصص : 30] در داستان هبوط آدم (ع) از بهشت نیز قرآن کریم ذکر می‌فرماید که شیطان با وسوسه‌ی «درخت جاودانگی» او را فریفت. [طه : 120] اما هیچ‌یک از توصیفاتی که در قرآن از پدیده‌هایی همچون درخت، سنگ (همچون: وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللهِ)، خوراکی‌ها (همچون: زیتون، عسل، انجیر و…)، حیوانات (همچون: سگ اصحاب کهف، هدهد و مورچه سلیمان، شتر صالح، پرندگان ابابیل و…) و سایر پدیده‌های طبیعی (همچون: آتش، کوه، دریا، بادها، ماه، ستارگان، شهاب‌ها، خورشید و…) موجود است، به‌معنای تقدس‌بخشیِ متافیزیکی به این امور نیست. بلکه همه‌ی آن‌ها از آن جهت که بخشی از خلقت شگرف خداوند و جلوه‌ای از زیبایی و حکمت و رحمت و عظمت او هستند، قابل توجه‌اند. یکی از مفاهیمی که در جریان‌های دینی و شبه‌دینی مختلف جایگاه ویژه دارد، مفهوم درخت است. هیچ‌یک از تعابیر قرآن درباره‌ی این پدیده‌ها را نمی‌توان توجیهی برای بزرگداشت و تقدّس‌بخشیِ خرافی به بخش‌های طبیعت دانست. تقدّس مکان‌ها و اشیاء مادی همواره بالعَرَض و به‌اعتبار حقیقتی متافیزیکی و متعالی بوده است که با آن شیء نسبت دارد. برای مثال تقدّس تربت کربلا بواسطه ارتباط این خاک با وجود مقدس سیدالشهداء و واقعه‌ی عاشوراست نه ویژگیِ باطنی‌ای که «زمین» واجد آن است. در خصوص عنصر طبیعیِ «آب» خداوند در قرآن کریم تعبیری به کار برده است که در خصوص هیچ عنصر مادی ذکر نشده است (و جعلنا من الماء کل شیء حی)؛ با این حال این تعبیر سبب تقدّسی خرافی برای آب در میان مسلمانان نشده است و هرچند باران و آب همواره «نشانه‌ی رحمت خداوند» دانسته شده ولی هیچ گروه و فرقه‌ای به این مطلب قائل نشده كه آب «واسطه‌ی میان زمین و آسمان» (عالم جسمانی و ملکوت) است! با این حال درخت در کابالا و فرقه‌های پاگانیستی جایگاهی مقدّس و متافیزیکی دارد. تمام هستی‌شناسی آیین کابالا و اسطوره‌شناسی یهود به‌صورت سمبلیک در درخت‌واره‌ای با نام «درخت حیات» معرفی می‌شود. درخت حیات [Tree of Life]، درخت دانش [Tree of Knowledge]، درخت مرگ [Tree of Death]، درخت ارواح [Tree of Souls] و درخت کیهانی [the Cosmic Tree] از جمله استعاره‌هایی هستند که با تکیه بر مفهوم درخت، در آموزه‌های کابالیستی برای توصیفِ جهان خلقت مورد استفاده قرار گرفته‌اند. با این حال جایگاه مقدّس و حلقه‌ی آسمان و زمین بودنِ درخت در آیین کابالا تنها به معانیِ استعاره‌ایِ آن محدود نمی‌شود. در آیین کابالا درختِ زمینی نه به‌عنوان «جلوه‌ای از خلقت خداوند» بلکه به‌عنوان «واسطه‌ای میان عالم بالا و عالم جسمانی» و «حلقه‌ای میان عالم ملکوت و عالم ناسوت» مورد توجه است. این اعتقادِ عمیق عمدتاً بر اساس کشف و شهود و اظهارات بزرگان تصوف کابالا صورت‌بندی شده است و کمتر به ارائه‌ی دستمایه‌های کلامی برای توجیه آن پرداخته شده است. تمام هستی‌شناسی آیین کابالا و اسطوره‌شناسی یهود به‌صورت سمبلیک در درختواره‌ای با نام «درخت حیات» معرفی می‌شود. حاخام «اسحاق بن سلیمان لوریا» مشهور به اسحاق لوریا [Isaac Luria] که به‌عنوان پدر کابالای امروزین شناخته می‌شود (1)، از جمله کسانی بود که به «حلقه‌ی واسط» بودنِ درخت میانِ عالم ملکوت و عالم جسمانیات اعتقاد داشت. او درختان را جایگاه آرام‌گرفتنِ نفوس انسانی پس از مرگ می‌دانست. در شرح احوالات او آمده است که وی به «بهار» توجه خاص داشت و در ماه «نیسان» (2) هنگام شکوفه‌زدن درختان به انجام اعمال عبادیِ خاص در مقابل درختان اقدام می‌نمود. او اعتقاد داشت با این اعمال به روح سرگشته کسانی که در درختان هستند یاری می‌رساند تا به جای سقوط به مراتب پایین‌تر،
به سوی تعالی بالا بروند. به گفته کابالیست‌ها سنّت «لوریا» این بود که شاگردانش را به میان درختان و طبیعت ببرد و در آنجا به آنها آموزش دهد. به‌گفته شاگردانش در یکی از این روزها لوریا چشمان خود را باز می‌کند و درختان را نفوس انسانی با روح‌های بی‌شمار می‌بیند. لوریا از نفوس مردگان می‌پرسد شما چرا اینجا (در درختان) توقف کرده‌اید؟ نفوس پاسخ می‌دهند: این به دلیل آن است که در زمان حیات تبه‌کار نبودیم. ما تو را می‌شناسیم و می‌دانیم می‌توانی به ما کمک کنی. لوریا نیز قول می‌دهد کمک کند تا آن‌ها از برزخِ درخت رها شده و بالا بروند. شاگردان، لوریا را در حال گفت‌وگو می‌دیدند در حالی‌که تنها او بود که سخن می‌گفت و روحِ درختان از دید شاگردان پنهان بودند. شاگردان بعدها از او پرسیدند تو با چه کسانی سخن می‌گفتی و لوریا پاسخ داد: اگر می‌توانستید آنها را ببینید، از این‌که چه جمعیتی از ارواح در درختان هستند، حیرت‌زده می‌شدید! (3) حاخام اسحاق لوریا که به‌عنوان پدر کابالای امروزی شناخته می‌شود، از جمله کسانی بود که به حلقه‌ی واسط بودنِ درخت میان عالم ملکوت و عالم جسمانیات اعتقاد داشت. اولین اشارات در خصوص این‌چنین جایگاهی برای درخت در آثار موسی لئونی نویسنده کتاب مشهور زوهر [Zohar] به چشم می‌خورد. (4) او در کتاب نفش هاخامه (النفس الحکیمه) از این ویژگی و جایگاه درخت برای توضیح جهان کابالا در تمثیل درخت زندگی استفاده می‌نماید. در آموزه‌های کابالا درختان نه‌تنها جایگاه نفوس و ارواح انسانی هستند، بلکه خودشان نیز «نفس مجرده» دارند. این عقیده در شرح احوال حاخام ناخمن برسلاوی [Nachman of Breslov] توضیح داده شده است. (5) او روزی در سفر، برای اقامتِ شب مسافرخانه چوبی را برمی‌گزیند. حاخام ناخمن در دل شب با صدای بلند شروع به گریه می‌کند به‌نحوی که صاحب مسافرخانه و همراهان حاخام متوجه حالت غیرعادی او می‌شوند. همگی گرد او می‌آیند تا علت را جویا شوند. حاخام قبل از هر سخنی کتابی را بیرون می‌آوَرَد و با چشمان بسته آن را باز می‌کند و سپس جمله‌ی نوشته‌شده در صفحه را می‌خواند: «قطع‌کردن درخت پیش از موعد، همانند کشتن یک نفس است.» حاخام از صاحب مسافرخانه سؤال می‌کند: آیا چوب دیوارهای مسافرخانه از درختانی است که پیش از موعد قطع شده است؟ صاحب مسافرخانه تأیید می‌کند. حاخام توضیح می‌دهد: من در مکاشفه‌ام با بدن کسانی که کشته شده بودند احاطه شده بودم. بسیار ترسیده بودم. حالا می‌دانم آنها روح درختان بودند که برای من گریه می‌کردند. طبق اسطوره‌شناسی کابالا و یهود، در بهشت عدن در آسمان هفتم درختی به نام درخت زندگی وجود دارد که ارواح از آن تولید می‌شوند. اسحاق لوریا پدر عرفان کابالا، «حلقه‌ی واسط میان آسمان و زمین» بودن را با دلیل دیگری نیز توضیح می‌دهد؛ طبق اسطوره‌شناسی کابالا و یهود، در بهشت عدن در آسمان هفتم درختی به نام درخت زندگی [Tree of Life] وجود دارد که ارواح از آن تولید می‌شوند. ارواح تولیدشده در گنج‌هایی به نام گوف [Chamber of Guf] یا بدن (6) سقوط می‌کنند و در آنجا منتظر نزول به زمین و تولد می‌مانند. اسحاق لوریا توضیح می‌دهد که حلقه‌ی واسط درخت زندگی در آسمان هفتم و تولد نوزاد زمین درختان هستند. ارواح به‌تدریج از آسمان بر درختان نزول می‌کنند و درختان همانند یک گهواره واسط ارواح را تا زمان تولد نگه می‌دارند. (7) لوریا همچنین معتقد است از میان حیوانات گنجشک این نزول را به‌خوبی حس می‌کند و می‌تواند پایین‌آمدن ارواح را بر روی درختان مشاهده کند. او دلیل آواز غوغاگونه گنجشکان را همین ادراک ارواح می‌داند. (8) مقبره‌ی اسحاق لوریا، پدر عرفان کابالا، در صفد رابطه‌ی ارواح با درختان در آموزه‌های پاگانیستی اروپای کهن پیش از مسیحیت نیز وجود داشته است. پرستش درخت بلوط یکی از آموزه‌های پاگان‌های ژرمن بود. در زمان فراگیرشدن مسیحیت برخی از این آموزه‌های خرافی با شکل‌های تغییریافته به‌تدریج وارد مسیحیت شد و در مناسکی همچون برپایی درخت کریسمس در روزهای پایانی سال و زمان منتسب به تولد عیسی مسیح، خود را به‌خوبی نشان داد. [9] در مدارسِ نوین کابالا به هنرجوها گفته می‌شود کابالا یک درخت است که با بالا رفتن از شاخه‌های آن می‌توانید به مقامی نزدیک به خدا و شبیه به خدا برسید. در عرفان کابالا رسیدنِ انسان به خدا به‌معنای «فنای فی‌الله» نیست، بلکه به‌معنای «رسیدن به مقام خدایی» است. در این سیستمِ معنوی، فردِ سالک قرار نیست فانیِ در خداوند گردد و هستیِ خود را در مقابل هستیِ لایزال خداوند ناچیز و نامقدار ببیند. بلکه قرار است خود را به اندازه‌ی خداوند و در جایگاه خدایی درک کند. در واقع از منظر کابالا انسان در مقام خداوند عبد و بنده نیست، بلکه مخلوقی است که می‌تواند به خدایی برسد. از این‌رو انسان و خدا در این منظومه‌ی عجیب، در واقع دو روی یک سکه هستند. این جایگاه ویژه‌ی طبیعت‌ش
ناختی و معناگرا برای درخت و نسبت آن با آفرینش انسان در محصولات رسانه‌ای وابسته به کانون‌های کابالیستی، با گستردگی، عمق و تنوع بسیاری مورد تبلیغ و تأکید قرار گرفته است. فیلم سینمایی سرچشمه [The Fountain 2006] محصول 2006 میلادی در آمریکا، سه داستان موازی درباره خاستگاه، زندگی و فرجام انسان است که در 500 سال گذشته، زمان حال و 500 سال آینده روایت می‌شود. در این فیلم نقطه اتکای داستان «درختی کهنسال» است که منشأ خلقت انسان به‌شمار می‌آید. فیلم سینمایی سرچشمه، محصول 2006 آمریکا این درخت در هیبتی همانند «درخت دانش در بهشت عدن» در داستان اول دیده می‌شود. توماس قهرمان داستان اول، شوالیه‌ای اسپانیایی (با بازی هیو جکمن) است که قصد دارد درخت زندگی را برای ملکه خود بیابد. در داستان دوم درخت حیات درختی عجیب در آفریقاست که دکتر کرئو (با بازی همان هیو جکمن) قصد دارد از شیره‌ی آن برای درمان سرطان همسر محبوبش استفاده کند. در داستان سوم تام (باز هم با بازی هیو جکمن) در حبابی افسانه‌ای که درخت کهنسالی در آن وجود دارد، به‌سوی سحابی دوردستی در فضا در حرکت است. روح همسر تام در درون درخت است و تام امیدوار است بتواند با رسانیدن درخت به سحابی که در سخنان همسرش از آن تعبیر به بهشت و محل آرامش ارواح انسان‌ها شده است، معشوق زندگی‌اش را به سکون و آرامش برساند. جای‌جای و بند بند سناریوی این فیلم با عقاید و آموزه‌های اساتید کابالا از اسحاق لوریا تا موسی لئونی تطبیق تام دارد. فیلم سینمایی آواتار محصول 2009 آمریکا که پرفروش‌ترین فیلم تاریخ نام گرفت نیز داستان خود را حول محور درختی مقدس به نام درخت ارواح روایت می‌کند. فیلم سینمایی آواتار [Avatar 2009] محصول 2009 میلادی در آمریکا که پرفروش‌ترین فیلم تاریخ نام گرفت نیز داستان خود را حول محور درختی مقدس به نام درخت ارواح روایت می‌کند. این درخت محل تجمع ارواح گذشتگان است و با عالم بالا و وجود مقدس الهه ایوا در ارتباط است. همین درخت سرنوشت قوم ناوی را پس از نیایش جک سالی در پای درخت، رقم می‌زند و آنها را بر دشمن مهاجم پیروز می‌گرداند. فیلم درخت زندگی [The tree of Life 2011] محصول 2011 میلادی در آمریکا و برنده نخل طلایی کن 2011 میلادی نیز از جمله آثاری است که با الهام از آموزه‌های کابالا، در قالب تمثیلِ درخت حیات سعی دارد باطن زندگی و حیات انسان را بر اساس آنچه در تورات و به‌ویژه سِفر پیدایش آمده است، تبیین نماید. فیلم درخت زندگی محصول 2011 میلادی در آمریکا جمع‌بندی: در واقع آنچه حائز اهمیت است، توجه به جریانی مرموز و شوم است که در دهه‌های اخیر سعی دارد تا با تقدس‌بخشیِ بی‌بنیان به پدیده‌های مادی و طبیعی همچون درخت، زمین، آب و یا عناصر اربعه، مبانی عرفان‌واره‌هایِ شرک‌آلود را در جوامع گوناگون نهادینه سازد. اگرچه این جریان بیشتر در آمریکای‌جنوبی و پس از آن اروپا به جنبشی معنوی با پوشش محیط‌زیست‌گرایی تبدیل شده است و افرادی همچون ال گور [10] از رهبران آن هستند، با این حال در کشور ما نیز رگه‌هایی از این اندیشه درباره‌ی تقدّس فصول یا پدیده‌های طبیعی، از سوی برخی افراد و جریان‌های خاص در حال بازنشر است. پی‌نوشت‌ها: (1) اسحاق لوریا (مرگ 1572 میلادی) از بنیان‌گذاران ابتدایی کابالای نظری به شمار می‌آید. هرچند خود او مکتوبات نادری دارد ولی کلاس‌های او در فلسطین در دوره عثمانی بعدها توسط شاگردانش نگارش یافت و به شکل‌گیری متون کلاسیک کابالا کمک شایانی کرد. برخی آموزه‌های او را تحت عنوان کابالای لوریانی معرفی می‌کنند. (2) هفتمین ماه در تقویم عبری که اولین ماه در تقویم کلیسایی است. نیسان اوج بهار و ماهی 30 روزه است که اعیاد مهمی همچون پسح در آن قرار دارد. (3) Tree of Souls: The Mythology of Judaism, 2007, Oxford Press, P 165 (4) زوهر مشهورترین و معتبرترین منبع کابالاست که در قرن سیزدهم توسط کابالیست‌های جنوب اروپا مدون شد. (5) ناخمان برسلاوی (مرگ 1810 میلادی) خاخام و کابالیست اوکراینی که جنبش حسیدی اوکراین را بنا نهاد. یهودیان حسیدی شاخه‌ای از یهودی ارتودوکس هستند که از قوانین فقهی یهود تا اندازه‌ای فاصله گرفته و گرایش‌های عرفانی کابالیستی دارند. (6) در اسطوره‌شناسی کابالیستی گنجه ارواح یا گنجینه ارواح محلی برای نگه‌داری ارواح تولید شده است. (7) Tree of Souls: The Mythology of Judaism, 2007, Oxford Press, P 166 (8) Tree of Souls: The Mythology of Judaism, 2007, Oxford Press, P 166 (9) http://www.factmonster.com/spot/christmas2.html
سیمای یهود در قرآن.pdf
903.1K
📚 / 5 ✍ سیمای یهود در قرآن 🔹 نویسنده: عبدالله حاجی صادقی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (6) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ همین ایام، یک جدال پنهان و وسیع در نقطه‌ای حساس درگرفت. در کنار تبعاتِ اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی، پروژه در عرصه «فرهنگ» نشانه‌های بارزی از پیشرفت خود نشان می‌داد و به‌عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کابینه‌ی نقش مؤثری را در «پروژه استحاله» ایفا کرد. 2️⃣ روایت می‌کند وزارت 11 ساله خاتمی با تجربه‌ی حضور در 3 دولت متفاوت از زمان نخست‌وزیری میرحسین موسوی او را نه تنها در مقابل نقد رسانه‌هایی مانند ، بلکه در جلسات محرمانه شورای عالی امنیت ملی و با حضور منتقدانی کار کشته قرار داد. 3️⃣ منتقد سرسخت او این بار نیز بود که غیر از حضور فعال در کادر رهبری دفتر سیاسی سپاه پاسداران از سال‌های نخست دهه 1360 ابتدا در نشریه داخلی «رویدادها» (ویژه فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولان ارشد نظام) و سپس در نشریه «رویدادها و تحلیل» (ویژه اعضاء سپاه پاسداران) می‌نوشت. 4️⃣ همزمان با انتشار و دعوت از چهره‌های نزدیک به ، رهبر معظم انقلاب در سال 1371 به حسین شریعتمداری ماموریت دادند تا به «تحلیل محتوا» سرمقاله‌های 10 شماره از روزنامه همشهری بپردازد. شریعتمداری تحلیل خود را به محضر آیت‌الله خامنه‌ای ارائه کرد و مقام معظم رهبری پس از مطالعه آن در یادداشتی خطاب به حجةالاسلام حجازی مرقوم فرمودند: 👈 «این تحلیل، بسیار خوب، تیزبینانه و دقیقاً منطبق بر همان برداشتی است که من از مطالعه‌ی آن چند شماره داشتم. البته آنچه من مجملاً درک می‌کردم، در این نوشته به‌روشنی تبیین و برای آن اتخاذ شواهد شده است. به ایشان [حسین شریعتمداری] بگویید این نوشته را ویرایش لفظی اگر می‌خواهند بکنند، شاید لازم باشد در زمانی نزدیک به نحوی انتشار یابد». 📖 متن کامل مقاله به‌همراه منابع: 👉 yon.ir/Fb6xu ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (7) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ سال 1371 اتفاقی افتاد که شکاف میان دولت سازندگی با را آشکار می‌کرد. که به‌عنوان یکی از اعضاء کمیسیون ویژه بررسی انتخاب شده بود، در جلسات محرمانه‌ای که در شورای عالی امنیت ملی برگزار می‌گشت با (وزیرِ وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) انتقادات مستندی را از پیامدها و طبعات شیوه دولت و سیاست‌های تکنوکرات‌ها در میان گذاشت. 2️⃣ این جلسات به صحنه مباحثه دوجانبه خاتمی و شریعتمداری تبدیل شد. وزیر، هوادار بود و آن را اقتضاء سیاست‌های تکنوکراتیک دولت در دیگر حوزه‌ها می‌دانست. در مقابل، شریعتمداری خواهان اجرای بود و به‌شدت با باج دادن به مخالفت می‌کرد. 3️⃣ در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئول برگزاری این جلسات ویژه بود و گزارشِ آن را به رهبری و رئیس جمهوری می‌داد. سرانجام خاتمی پس از اعتراضات گسترده‌ای که به تریبون نماز جمعه نیز کشیده شد، روز 3 خرداد 1371 از سمتش استعفاء داد. می‌گوید خاتمی پس از خاتمه‌ی بحثی مفصل و پرالتهاب با حسین شریعتمداری گفت: 👈 مشکل آقایان من هستم. «تهاجم فرهنگی» امثال بنده‌ایم و برای همین می‌روم استعفاء می‌دهم. 4️⃣ سیدمحمد خاتمی و همچنین عبدالله نوری (وزیر کشور) و مصطفی معین (وزیر علوم) استعفاء دادند، ولی راه خودش را می‌رفت. او در مسیر تقویت خاستگاه‌های طبقه‌ی جدید سکولاری افتاد که 16 سال قوه مجریه را در سیطره‌ی خود داشتند؛ چه در عصر چه در دوره‌ی و منطقاً تعابیری مانند «حاشیه‌نشینی نخبگان سکولار» یا «رانده شدگان از درون قدرت» درباره‌شان معنا نمی‌یابد. 5️⃣ این طیف ابتدا تحت عنوان جمعی از در انتخابات مجلس پنجم وارد عرصه «رقابت سیاسی» شدند. پس نه فقط «حاشیه‌نشین» نبودند، بلکه درگیر تجربه‌ی اولین «رقابت سیاسی» فراگیر هم شدند. لیست نامزدهای آن شامل بخشی از «کابینه‌ی کار» آقای هاشمی و حتی شامل نام دخترش هاشمی رفسنجانی بود که از نظریه‌های فمینیستی سکولار هواداری می‌کرد. او روی دومین کرسی مجلس پنجم در استان تهران نشست و کارگزاران به یک فراکسیون اقلیت، اما قدرتمند در مجلس تبدیل شد. 📖 متن کامل مقاله به‌همراه منابع: 👉 yon.ir/Fb6xu ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
🎯 دولت سازندگی و طبقه متوسط جدید (8) ✡️ ارتش سرّی روشنفکران (قسمت 31) 🌐 سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری (7) 1️⃣ نقش در این جمعیت [كارگزاران] به هیچ عنوان یک «راز پنهان» به شمار نمی‌رود. اکثریت کاندیداهای این «حزب نوپا» و برخاسته از «سرمایه‌داری نوپا» را فعالان سیاسی‌ای تشکیل می‌دادند که حاضر به حمایت انتخاباتی از آنان نشد. از این رو، هاشمی رفسنجانی با حمایت غیررسمی از کارگزاران میانی و بعضاً کلان دولت خود، آنان را تشویق به ارائه لیستی جداگانه برای کاندیداتوری در پارلمان کرد. 2️⃣ با پیروزیِ نه چندان چشمگیر آنان، یک پیام سیاسی جدید هم مخابره می‌گشت و این‌که «سرمایه‌داری نوکیسه» دیگر در قامت یک «حزب سیاسی عمل‌گرا» حاضر می‌شود. نوع کنشِ همراه با «رانت‌جویی» و «سودانگاری» آنان ما را به یاد تئوری «نهادسازی لیبرال» می‌اندازد، نه به یاد یک رقابت منصفانه سیاسی. طبیعتاً از درون این طیف‌ها و قشرها دوباره ردپای همان «سیاستمداران عمل‌گرا» دیده خواهد شد. این اتفاق نیز افتاد؛ جایی که استاد ایران‌شناسی دانشگاه نتیجه گرفت: 👈 «در انتخابات مجلس پنجم اتحاد محافظه‌کاران و عمل‌گرایان پایان یافت.» 3️⃣ دیگر بوی تأسیس یک جدید به مشام می‌خورد و احتمال می‌رفت جمعیت نوپای با پشتوانه رئیسِ دولتی که سعی در «بهبود رابطه با غرب» داشت، بتواند نقش‌های مهمتری را در ساخت سیاسی کشور برعهده گیرد. عقبه‌های تئوریک و مخزن معرفتی آنان هم به حلقه‌های کیان و آئین گره خورد (كه ترجمه‌ی دست سوم آراء فلاسفه غرب است). 4️⃣ بدین‌ترتیب یک جبهه‌ی سیاسیِ به‌شدت ناهمگون خود را آماده اعلام موجودیت می‌کرد که به گفته‌ی : 👈 «در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 با پشتیبانی هاشمی، با به نحو شگفت‌انگیزی همراه یکدیگر شدند»! 📖 متن کامل مقاله به‌همراه منابع: 👉 yon.ir/Fb6xu ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter 🔸 هشتگ اصلی:
✡ نفوذ و نفوذی بدون شبکه نفوذ معنا ندارد (5) 🎯 نحوه‌ی شناخت نفوذی : سوابق، روابط، مواضع 1⃣ سرفصل چهارم، شاخص‌های است و این‌که چگونه نفوذی‌ها را بشناسیم؟ 2⃣ نحوه‌ی شناخت نفوذی، است. البته شاید سوابق شخصی بد بوده ولی توبه کرده، لذا شاخص دوم است و شاخص سوم است. اگر هر سه اینها خراب بود، دیگر نمی‌توانیم اغماض کنیم. متأسفانه الان با کسانی روبرو هستیم که سوابق‌شان خوب بوده، اما روابط امروزشان چی؟ مواضع‌شان چی؟ نمی‌شود این‌ها خراب باشد، بعد شما بگویید که ان‌شاء الله گربه است. 3⃣ حضرت آقا در لشکر 10 بحث را باز کردند، فرمودند نفاق را چگونه بشناسیم؟ از . وقتی کسی 1بار، 2بار، 10بار، 100بار حرف دشمن را تکرار می‌کند، هرچه می‌گوید دشمن کف می‌زند، یعنی مشکوک است. یا خودش است یا تصمیم‌سازانش نفوذی هستند. باید رویش زوم کنیم. چرا این فرد گاف می‌دهد؟ 4⃣ کسی که مرتب گل به خودی می‌زند، دائماً دشمن برای او کف می‌زند، حرف‌هایش آب به آسیاب دشمن می‌ریزد و هیچ کمکی به انقلاب نمی‌کند، مشکوک است ولو این‌که سابقه‌اش خوب باشد. ولو این‌که حتی روابطش هم امروز خوب باشد. مواضع مهم‌تر است. منتهی چرا باید سه تا را با هم دید؟ چون ممکن است مواضع از باشد، در این‌صورت باید رفت سراغ تصمیم‌سازان و دور و بری‌هایش را دید. 5⃣ اما اگر هم مواضع، هم روابط و هم سوابق فردی خراب بود، این دیگر خودِ است، دخالتِ تصمیم‌ساز معنا ندارد. 📖 متن کامل مقاله در سایت اندیشکده: 👉 goo.gl/GdKMR9 ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter