خانه / یهود و اسلام / یهود در قرآن و روایات / جایگاه هارون (ع) در قرآن و تورات
جایگاه هارون (ع) در قرآن و تورات
یهود در قرآن و روایات ارسال دیدگاه 22 بازدید
ویژگیها و فضایل هارون (ع) در قرآن و تورات
خداوند در سوره صافات، حضرت هارون (ع) را در تفضلِ منتهایش، و در دادن کتاب و هدایت بهسوی صراط مستقیم و داشتن تسلیم و جزو محسنین بودن و از بندگان مؤمن به خدا یاد کرده است. خداوند میفرماید، هارون با موسی (ع) شریک و از مرسلان و در زمرهی انبیا است و او را از کسانی است که بر آنان انعام شد و خداوند او را با سایر انبیا در صفات جمیل آنان از قبیل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدایت شریک قرار داد و یکجا ذکر کرد.
رحمت ویژهی الهی
قرآن در وصف هارون (ع) او را مصداق هبه و رحمت خاص خدا میشمرد:
«وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً [مریم/۵۰] و از رحمت خویش به آنان ارزانى داشتیم، و ذکر خیر بلندى برایشان قرار دادیم.»
همانطورکه اوصاف کمالی درونی، رحمت است، انسانهای کامل نیز نسبت به امتهای اسلامی و انسانی رحمتهای الهی هستند، تنها آمرزش گناه و بخشش ظاهری رحمت نیست خدا چون وهّاب است، هبهای مانند هارون به موسی میدهد و چون رحمان و رحیم است، رحمتی مانند هارون دارد، پس هارون هم «رحمةالله» است و هم «هبةالله» و موسی کلیم با هماهنگی این رحمةالله و هبةالله، رسالت عظمای خود را به مقصد رساند.
فصاحت، بلاغت، محبوبیت و مقام ولایت
یکی از برجستهترین ویژگیهایی که میتوان برای هارون نبی ذکر کرد، فصاحت و بلاغت در تکلم و امر تبلیغ است که در قرآن و عهد قدیم به چشم میخورد. آنگاه که خداوند، حضرت موسی (ع) را برای رسالت و انجام مأموریت فرامیخواند وی در توصیف هارون (ع) به درگاه الهی عرضه میدارد که: برادرم هارون را که از من فصیحتر است به همراه من بفرست تا اگر بنیاسرائیل نتوانستند سخن مرا بفهمند، برادرم هارون از من دفاع کرده حجت مرا به آنان تلقین کند و با آنان به احتجاج بپردازد، او زبان وحی را مییابد، میفهمد و میفهماند:
«وَ أخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ [قصص/۳۴] و برادرم هارون از من زبانآورتر است، پس او را با من به دستیارى گسیل دار تا مرا تصدیق کند، زیرا مىترسم مرا تکذیب کنند.»
در سِفر خروج در اینباره آمده است:
«پس موسی به خدا گفت: نه در گذشته و نه در حال، صاحب فصاحت نیستم؛ بلکه بطیءالکلام و کُندزبانم… ای خداوند! تمنا اینکه بهواسطهی هرکس که میخواهی بفرستی بفرست و خداوند به موسی گفت: آیا هارون برادر تو نیست؟ من میدانم که فصیحالکلام است و نیز اینک به استقبال تو بیرون میآید و هنگامی که تو را ببیند در دلش شاد خواهد شد.» [خروج ۴: ۱۱-۱۵]
آری! هارون نبی، مؤمن به خدا، یکتاپرست، دارای عقیدهای راسخ، هوشی سرشار و شجاع بود و در میان قومش وجاهت خاصی داشت. دربارهی ویژگیهای ظاهری هارون در حدیثی به سند حسن از حضرت صادق (ع) منقول است که حضرت رسول (ص) فرمود:
چون شب معراج مرا به آسمان پنجم بردند، مردی دیدم در سن کهولت، نه جوان و نه بسیار پیر، در نهایت عظمت بود، چشمهای بزرگ داشت، و در دور او گروه بسیاری از امت بودند پس از جبرئیل پرسیدم که این کیست؟ گفت: آن است که در میان قوم خود محبوب بود، هارون پسر عمران! پس من بر او سلام کردم و او بر من سلام کرد و من از برای او استغفار کردم و او از برای من استغفار کرد. [1]
دربارهی امر ولایت هارون، باید به نسبتش با امر جانشینی موسی اشاره کنیم. پیامبر اکرم (ص) در یومالعشیره و یومالأُحد و یومالتبوک و برخی مواقع دیگر، فرمود که ای علی (ع) تو نسبت به من همانند هارون به موسی هستی، پس ایمانآورندگان علی را دوست دارند؛ همانطور که اصحاب هارون او را دوست داشتند و نزد موسی کسی همچون هارون دارای ارزش و مقام نبود همانطور که نزد من کسی همچون علی دارای مقام و منزلت نیست و هارون جانشین موسی بود و علی (ع)، جانشین محمد (ص).
نسل نبوت در بنیاسرائیل
یکی دیگر از ویژگیهای که میتوان برای ایشان ذکر نمود، این است که نبوت در بنیاسرائیل از نسل هارون (ع) است. فضل بن عمر میگوید از امام صادق (ع) در رابطه با این آیه که خداوند فرموده است:
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [بقره/۱۲۴] و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمىرسد.»
پرسیدم این کلمات چیست ؟ فرمود: …همانا موسی و هارون هردو پ
یامبران مُرسل و دو برادر بودند و خداوند نبوت را در صلب هارون قرار داد نه موسی، و جایز نیست که کسی بگوید چرا خداوند چنین کرد و همانا امامت نیز خلافت خداوند در روی زمین است و شایسته نیست که کسی بگوید چرا خداوند امامت را در صلب امام حسین (ع) قرار داد نه امام حسن (ع)؛ چراکه خداوند در کارهایش حکیم است. [2]
نبوت و بعثت هارون (ع)
قرآن کریم به پیامبری هارون (ع) تصریح نموده و میفرماید:
«وَ وَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیّاً [مریم/۵۳] و از رحمت خود برادرش هارون پیامبر را به او بخشیدیم.»
این آیه اشاره است به استجابت دعایی که موسی در اولینبار که در طور به او وحی شد گفته بود:
«وَاجْعَل لی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی [طه/۲۹-۳۲] و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن، و او را شریک کارم گردان.»
در آیهای دیگر بعد از ذکر داستانهای انبیا و امتهای پیشین بهعنوان الگو و نمونههای زنده، نخست سخن از نوح (ع) و سپس پیامبران بعد از نوح به میان میآورد و سپس نوبت به موسی و هارون و مبارزات پیگیرشان با فرعون میرسد و میفرماید:
«ثمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَ هَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُواْ وَ کَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ [یونس/۷۵] سپس، بعد از آنان موسى و هارون را با آیات خود، به سوى فرعون و سران [قوم] وى فرستادیم، و[لى آنان] گردنکشى کردند و گروهى تبهکار بودند.»
لذا حضرت هارون نیز همانند حضرت موسی بر قوم بنیاسرائیل مبعوث گردید؛ زیرا روزی که از جانب خداوند خطاب رسید که: ای موسی مردم بنیاسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور، موسی گفت: برایم شریکی مقدور فرما و او برادرم هارون باشد و خداوند نیز اینچنین کرد.
در سِفر خروج در این موضوع چنین آمده است:
«و خداوند به هارون گفت: که به خصوص استقبال موسی به بیابان برود که او روانه شده، او را در کوه استقبال نموده و او را بوسید، موسی تمامی سخنان خداوند که به او فرستاده بود را به هارون بیان کرد و هم تمامی علاماتی را که او را امر فرموده بود پس موسی و هارون روانه شده تمامی مشایخ بنیاسرائیل را جمع کرده و هارون تمامی کلماتی را که خداوند به موسی فرموده بود بیان کرد و هم آیات را در حضور قوم بهجا آورد.» [خروج، ۴: ۲۸-۳۱]
بنابر گزارش تورات دربارهی همکاری موسی و هارون در کار پیامبری، باید گفت که موسی (ع) چون به پیامبری برگزیده شد، فرمان یافت نزد فرعون برود. او ابتدا بهانه آورد که کُندزبان است و بهدرستی نمیتواند سخن بگوید پس خداوند بر او خشم گرفت و گفت: مگر نمیدانم که برادرت هارون گشادهزبان است! اکنون او را به یاری تو خواهم فرستاد و تو با زبان او سخن خواهی گفت و او زبان تو خواهد بود. [خروج، ۴: ۱۱-۱۶]
در جایی دیگر از سِفر خروج میخوانیم که:
«اینک بنیاسرائیل سخنم را نمیشنوند، پس چگونه فرعون مرا بشنود، حال آنکه من مردی کُندزبانم.» [خروج، ۶: ۱۲]
اما داستان در قرآن محترمانه و بهگونهای دیگر است و این موسی است که چون به پیامبری برگزیده میشود از خدا میخواهد تا هارون را همراه او سازد:
«وَ اجْعَل لِّی وَزِیراً مِّنْ أَهْلِی هَارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیراً قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى [طه/۲۹-۳۶] و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن، و او را شریک کارم گردان، تا تو را فراوان تسبیح گوییم، و بسیار به یاد تو باشیم، زیرا تو همواره به [حال] ما بینایى. فرمود: اى موسى، خواستهات به تو داده شد.»
و اینچنین است که خداوند نیز درخواست او را میپذیرد و میفرماید: به آنچه خواستی رسیدی:
«وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ. قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ [قصص/۳۴-۳۵] و برادرم هارون از من زبانآورتر است، پس او را با من به دستیارى گسیل دار تا مرا تصدیق کند؛ زیرا مىترسم مرا تکذیب کنند. فرمود: به زودى بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و براى شما هردو، تسلّطى قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما، به شما دست نخواهند یافت شما و هرکه شما را پیروى کند چیره خواهید بود.»
بدینترتیب آشکار است که در تورات، این پروردگار است که از موسی میخواهد تا به برادرش هارون پناه برد؛ حال آنکه در قرآن کریم موسی برای انجامدادن آن عمل مهم از خداوند درخواست میکند تا برادرش را
یار و همراه او گرداند. به عبارت دیگر، در قرآن کریم موسی از آنرو که برادرش بیانی شیوا و کلامی رسا داشته، از خداوند برای وی طلب نبوت میکند.
همچنانکه در گذشته نیز آمد، در روایات متعدد اسلامی ازجمله «حدیث منزلت»، نسبت حضرت علی (ع) به پیامبر اسلام (ص) مانند نسبت هارون به موسی تشبیه شده با این تفاوت که هارون پیامبر بود اما حضرت علی (ع) نه. اما یهود ادعا میکند که هارون پیامبر نبوده؛ بلکه کاهن اعظم قومش و نگهبان مقدسات (کفیل و هیکل مقدس) بوده است. آنها همچنین ادعا میکنند که عصایی که به مار تبدیل شد از موسی نبود؛ بلکه به هارون برمیگردد و گمان میکنند که خداوند هنگام وفات هارون به موسی امر کرد که لباس کاهن اعظم را از تن او بیرون آورده و به فرزندش الیعاز بن هارون بپوشاند.
معجزات هارون (ع)
در آیات قرآن کریم ظاهراً برای حضرت هارون (ع) معجزهای ذکر نشده؛ درحالیکه در تورات آمده که هارون نیز مانند موسی (ع) معجزه میکند. مثلاً در گزارش تورات، عصایی که به معجزه ازدها میشود عصای هارون است نه موسی. چنانکه در سِفر خروج میخوانیم:
«و خداوند به موسی و هارون متکلم شده و گفت هنگامی که فرعون به شما بدین مضمون میگوید که به جهت ادعای خود معجزه را بنمائید. آنگاه به هارون بگو که عصایت را بگیر و به حضور فرعون انداز که ماری شود. پس موسی و هارون نزد فرعون آمدند و آنطورکه خدا فرمود عمل نمودند و هارون عصای خود را در حضور فرعون و هم بندگانش انداخت که ماری شد.» [خروج، ۷:۸-۱۰]
اما در گزارش قرآن کریم این موسی (ع) است که عصا را بر زمین میاندازد و مار اژدها میشود. علاوه بر این معجزات دیگری نیز برای هارون ذکر شده، همچنانکه آمده است:
«خداوند به موسی (ع) گفت که به هارون (ع) بگو که عصای خود را گرفته، دستت را بر آبهای مصر بالای نهرها و رودها و حوضها و تمامی مجمع آبها دراز کن تا خون شود و در تمامی زمین مصر هم در ظرف چوبین و ظروف سنگی خون خواهد شد و موسی و هارون چنین کردند.» [خروج، ۸: ۱۹-۲۱]
قرآن از خون بدون هیچ تفصیل تکمیلی یاد میکند و در مورد این خون فروض زیادی مطرح است. [3] در قسمت دیگر از سفر خروج آمده است:
«و خداوند به موسی فرمود که به هارون بگو که با عصایت، دست خود بر نهرها و رودها دراز کن و غوکها را به زمین مصر بیرون آور و هارون دست خود را بر آبهای مصر بلند کرد و غوکها بیرون آمدند و موسی و هارون این همه معجزات را در نظر فرعون بجا آوردند.» [خروج، ۱۱: ۱۰]
البته به این نکته نیز باید اذعان نمود که در جریان حضرت موسی و هارون گرچه در آیات قرآنی آنکه در ابتدا مورد خطاب قرار داده شده و نیز نامش مقدم ذکر شده حضرت موسی (ع) است؛ اما این بدان معنا نیست که اختصاص به آن حضرت داشته باشد؛ چراکه در بسیاری از آیات مشاهده میشود، خداوند نام ایشان را توأمان ذکر نموده و در رابطه با آنها ضمایر مثنی به کار برده است. مثل آیهی ۱۵ سورهی شعرا که میفرماید:
«قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُم مُّسْتَمِعُونَ : فرمود: چنین نیست شما هر دو با آیات ما (برای هدایت آنها) بروید ما با شما هستیم و سخنانتان را میشنویم.»
از این آیه بدست میآید که موسی و هارون (ع) هردو دارای آیه (معجزه) از طرف خداوند بودند که با آن به سوی فرعونیان فرا خوانده شدهاند. خداوند میفرماید:
«قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآیَاتِنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأوَّلِینَ [قصص/۳۵-۳۶] فرمود: به زودى بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و براى شما هردو، تسلّطى قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما، به شما دست نخواهند یافت شما و هرکه شما را پیروى کند چیره خواهید بود. پس چون موسى آیات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: این جز سحرى ساختگى نیست و از پدران پیشین خود چنین [چیزى] نشنیدهایم.»
با دقت در این دو آیه نیز به خوبی روشن است که خطاب خداوند در رابطه با آیات و معجزات الهی شامل هردو پیامبر یعنی موسی و هارون است؛ هرچند در آیه بعد چه بسا جهت اختصار یا قرینه از موسی (ع) به تنهایی نام برده میشود.
به هر صورت گرچه در آیات قرآنی بهطور مشخص معجزهای به هارون نسبت داده نشده؛ اما نمیتوان ادعا کرد که آن حضرت دارای معجزه نبوده است و بعید نیست، همانطور که در بیشتر بخشهای عهد قدیم نیز اینگونه آمده است حضرت هارون به درخواست موسی و به امر الهی معجزاتی را ارائه کرده باشد.
مأموریت هارون (ع)
در حیات تبلیغی این پیامبر گرامی نخستین مطلبی که اذهان را به طرف خود معطوف میسازد حضور چشمگیر هارون (ع) در روند دعوت موسی (ع) ا
ست. هماهنگی و همراهی این دو رسول الهی به آن اندازه است که قرآن در موارد متعدد گفتارشان را با صیغهی جمع بیان نموده و خطاب مردم با آنها را بهصورت مثنی ذکر میفرماید. [4]
موسی (ع) چون مأموریت و دعوت فرعون را بر خود گران یافت از خداوند پشتیبانی و همراهی و مشارکت هارون نبی (ع) را خواستار شد و پروردگار نیز دعای پیامبر بزرگوار خود را برای تحکیم دعوت و تکریم رسالت او پاسخ داد و به هارون که در مصر بود الهام کرد که به اقامتگاه برادر خود موسی رهسپار گردد تا در کار رسالت با وی شریک شود و مشکلات این مأموریت بزرگ را با وی تحمل نماید.
هارون (ع) امر خدا را پذیرفت و بهسوی برادر خویش حرکت کرد و در جانب راست کوه طور خود را به برادرش رساند، خدا به موسی و برادرش وحی کرد که بسوی فرعون بروید و با بیانی نرم و لحنی ملایم با او سخن گویید تا پذیرش آن برای فرعون آسانتر باشد.
اصل مأموریت هارون در همراهی موسی (ع) برای دعوت فرعون به یکتاپرستی و هدایت قوم بنیاسرائیل مورد تأیید قرآن است و در گزارشات تورات نیز البته با تفاوتهایی در اجمال و تفصیل، مسایل و جزئیات آن بیان شده است. این مسئله از طریق روایات نیز قابل تأیید است. مثلاً عیاشی از یونس بن ظبیان روایت میکند:
هنگامیکه موسی و هارون (ع) برای ابلاغ مأموریت الهی خویش به نزد فرعون آمدند آنها میتوانستند پیامبر خدا و برادرش را براحتی از میان ببرند؛ اما به توصیه اطرافیان، فرعون به آنها مهلت داد تا ادعای خویش را در جمع ساحران مصر به اثبات رسانند. [5]
جانشینی حضرت هارون (ع)
در قرآن کریم هیچ مسئلهای که مختص به آن حضرت باشد، بهطور مستقل و جداگانه نیامده مگر همان جانشینی او برای برادرش در چهل روزی که حضرت موسی به میقات رفته بود و قرآن رفتن و بازگشت موسی (ع) را به خوبی بیان کرده است.
تورات در بخش نوزدهم تا سیویکم سِفر خروج از دین موسی سخن میگوید و در سفر سیودوم داستان دینگردانی اسرائیلیان و روگردانی آنان از خداپرستی به گوسالهپرستی را _آنگاه که هنوز نوشتههای خدایشان خشک نشده بود_ یاد میکند.
چون فرعون نابود میشود، موسی آن کتاب را از خدا درخواست میکند. خدا به امر میکند که سیروز، روزه بگیرد و چون روزهها را به پایان میبرد، خداوند امر میکند، دهروز دیگر نیز آنجا باشد [اعراف/۱۴۲] و در همین دهروز است که بنیاسرائیل فریفته میشوند و فتنه میکنند و به این بهانه که سیروز گذشت و موسی نزد آنان بازنگشت، از دین روی برمیتابند، و ستمکار میشوند. [بقره/۵۱]
اما قوم موسی در نبود او از زر و زیورشان تندیس گوسالهای را که بانگی (چون صدای گاو) داشت ساختند (و به پرستش گرفتند) و خداوند میگوید که آنان ستمپیشه بودند:
«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ یُکَلِّمُهُمْ وَ لاَ یَهْدِیهِمْ سَبِیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کَانُواْ ظَالِمِینَ [اعراف/۱۴۸] و قوم موسى پس از [عزیمت] او، از زیورهاى خود مجسّمه گوسالهاى براى خود ساختند که صداى گاو داشت. آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمىگوید و راهى بدانها نمىنماید؟ آن را [به پرستش] گرفتند و ستمکار بودند.»
(سامری) برای آنان تندیس گوساله ساخت که بانگی داشت و میگفت این خدای شما و خدای موسی است:
«فَکَذلِکَ اَلْقَى السَّامِرِىُّ فَاَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسى فَنَسِىَ : و بدینگونه سامرى [زیورآلات قوم را در آتش] افکند. و [آنگاه آن بد سگال، پس از ذوبشدن زیورآلات، از آنها] گوسالهاى براى آنان پدید آورد، پیکرهاى [بىجان] که آهنگى [بسان صداى گاو] داشت. و [او و رهروان راه احمقانهاش به مردم] گفتند که: این خداى شما و خداى موسى است؛ و [بدینسان او پیمانش را] از یاد برد.»
قرآن میفرماید:
«و هارون از پیش به آنان گفت: ای قوم شما به این آزموده میشوید و پروردگار شما خدای رحمان است، پس مرا پیروی کنید و فرمان مرا به کار بندید. اما آنان که شوق گوسالهپرستی کور و کرشان ساخته بود در پاسخ گفتند: هرگز از پرستش آن دست برنمیداریم تا موسی نزد ما بازگردد.» [طه/۹۰-۹۱]
«و چون موسی خشمگین و اندوهگین نزد قوم خود بازگشت گفت در نبود من چه بدجانشینی بودید! چرا شتاب کردید و بر فرمان خدایتان پیشی گرفتید و الواح را انداخت و سر برادر را گرفت و بسوی خود کشید (هارون گفت) ای پسر مادرم، قوم مرا خوار و زبون کردند و نزدیک بود مرا بکشند پس مرا دشمنشاد مکن و از این گروه ستمکار مشمار.» [اعراف/۱۵۰]
گفتنی است که تورات در این بخش از داستان هارون سخت لغزیده و به بیراهه رفته است؛ چراکه سازنده گوساله و گمراهکننده اسرائیلیان در نبود موسی (ع) را نه سامری، بلکه هارون (ع) گفته است! در اینباره در سِفر خروج میخوانیم:
«و چون قوم دیدند که موسی (ع) در فرو
د آمدن از کوه تأخیر نمود نزد هارون جمع شدند و او را گفتند: برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند؛ زیرا این مرد (موسی) که ما را از زمین مصر بیرون آورد نمیدانیم او را چه شده است. هارون پریشان گفت: گوشوارههای طلا که در گوش زنان و پسران و دختران شما است بیرون کرده و نزد من بیاورید؛ پس تمام قوم گوشوارههای زرین را که در گوشهای ایشان بود بیرون کرده و نزد هارون آوردند، او آنها را از دست ایشان گرفت و آن را با قلم نقش کرد و از آن گوسالهای ریختهشده ساخت و ایشان گفتند ای اسرائیل! این خدایان تو میباشند که تو را از زمین مصر بیرون آوردند.» [خروج، ۳۲: ۱-۸]
و در همین سِفر میخوانیم:
«موسی (ع) به هارون گفت: این قوم به تو چه کرده بودند که گناه عظیمی بر ایشان آوردی؟ هارون گفت: خشم آقایم افروخته نشود تو این قوم را میشناسی که مایل به بدی میباشند و به من گفتند: برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند و بدیشان گفتم که هرکه طلا دارد نزد من آورد و آن را در آتش انداختم و این گوساله بیرون آمد.» [خروج، ۳۲: ۲۱-۲۴]
و جای تعجب است که نویسندگان تورات چگونه فراموش کردند که هارون برادر موسی (ع) خود پیامبر و فرستادهی خدا است و یاور و همکار موسی و نماینده و جانشین اوست و چنین برگزیده بزرگواری به هیچروی نمیتواند گوسالهای بسازد و مردمی را که خود و برادرش با هزار دشواری و سختی به خدا خواندهاند به بتپرستی دعوت کند!
و اما در رابطه با اینکه چرا موسی (ع) با خشم سر و ریش هارون را گرفت، در روایتی امام صادق (ع) در پاسخ به سؤالی میفرمایند:
«موسی برای این موی او را گرفت چراکه بنیاسرائیل گوساله پرستیدند هارون از آنها جدا نشده و به موسی ملحق نگردیده که اگر هارون از آنها جدا میشد عذاب بر بنیاسرائیل نازل میشد. نمیبینی که موسی گفت: ای هارون تو را چه مانع شد هنگامیکه آنها را دیدی که منحرف شدند به دنبال من نیامدی؟ و هارون در پاسخ میگوید: اگر چنین میکردم بنیاسرائیل پراکنده میشدند و ترسیدم که به من بگویی در میان آنها تفرقه انداختی و سخن مرا دربارهی هدایت آنها رعایت نکردی.» [6]
نتیجه
با توجه به مطالعهی تطبیقی آنچه گذشت، مواردی از تفاوتهای قرآن و تورات را در رابطه با حضرت هارون (ع) دیدیم که بهطور خلاصه در زیر میآید:
1. در تورات این پروردگار است که از موسی میخواهد تا به برادرش هارون پناه ببرد؛ حال آنکه در قرآن کریم موسی (ع) از آنرو که برادرش بیانی شیوا و کلامی رسا داشته، از خدا برای وی طلب نبوت نموده و خدا نیز دعای او را مستجاب میکند.
2. فقط در قرآن آمده که فرعون خود را خدا میپنداشت و همین امر، سدّی بزرگ در راه ایمان آوردن او به موسی و خدای موسی بود و جای تعجب است که در تورات، داستان وارونه است و موسی را خدای فرعون و هارون را پیامبر موسی میگوید. (خروج ۷: ۱-۲)
3. در قرآن، موسی و هارون بهسوی فرعون و ملأش میروند؛ ولی در تورات، فقط گفته که بسوی فرعون روانه میشوند.
4. در قرآن، اطلاعاتی در مورد سنّ هارون هنگام مراجعه به فرعون ذکر نشده؛ اما در تورات آمده است که سن او در آن هنگام ۸۳ سال بوده است.
5. در قرآن برای هارون (ع) معجزهای ذکر نشده؛ درحالیکه در تورات، هارون مثل موسی معجزه میکند.
6. در تورات، این هارون است که عصا را میاندازد و تبدیل به مار میگردد؛ اما در قرآن موسی (ع) است.
7. در جریان هلاکت فرعون و لشکریانش در تورات، سخن از سرود مریم نبی (خواهر هارون) و دف زدن و رقصیدن او و به تبع او رقصیدن دیگر زنان است؛ اما در قرآن سخنی از آن به میان نیامده است. (خروج ۱۵: ۱-۲۱)
8. در تورات، سخن از جنگ با عمالیقیها که هارون نیز در آن نقش داشته، به تفصیل بیان شده؛ ولی در قرآن نیامده است. (خروج ۱۷: ۸-۱۶)
9. هر دو کتاب در گوسالهپرستی قوم در جریان کوه طور مشترکند، با این تفاوت که تورات، این کار را به هارون نسبت میدهد؛ اما در قرآن، هارون را در این جریان، نصیحتگر قوم معرفی نموده و کار را به سامری نسبت میدهد.
نویسنده: سکینه جمشیدی /با تلخیص
پینوشتها:
[1] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، دارالکتاب، قم، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۸
[2] شیخ صدوق، کمال الدین، دارالکتب الاسلامیه، قم، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۳۸۵
[3] موریس بوکای، مقایسهای میان تورات انجیل قرآن و علم، ترجمه مهندس دبیر، نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ص۳۰۷
[4] رک: طه/۴۷، مؤمنون/۴۵، انبیاء/۴۸ و…
[5] سیدنعمتالله جزایری، قصص الانبیاء یا سرگذشت پیامبران از آدم تا خاتم، ترجمه یوسف عزیزی، ص۳۷۹، هاد، تهران، ۱۳۷۵ش، به نقل از تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۴
[6] شیخ صدوق، علل الشرایع، مکتبة الداوری، قم، بیتا، ص۶۸ و جابر رضوانی، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، جهانآرا، تهران، ۱۳۸۵ش، ص۴۲۴
…..
هدایت شده از عابد خادملو
خانه / یهود و اسلام / یهود در قرآن و روایات / امام کاظم (ع) و یهود امت مسلمان!
امام کاظم (ع) و یهود امت مسلمان!
یهود در قرآن و روایات ارسال دیدگاه 309 بازدید
عدهاى از اصحاب امام کاظم علیهالسلام بعد از ایشان، امامت امام رضا علیهالسلام را نپذیرفتند! انگیزهی آنان از این رفتار دنیاطلبى بود. اینان بهخاطر وکالتى که از امام کاظم علیهالسلام داشتند، اموال زیادى نزدشان جمع شده بود، لذا به طمع آن اموال، امام بعدى را برنتابیدند. رفتار اینان باعث پدیدار شدن مذهب انحرافى واقفیه شد.
على بن ابىحمزه بطائنى یکى از سران این فرقه است. دربارهی وى گفته میشود: کذّابٌ و ملعونٌ. همچنین در مورد وى از امام کاظم علیهالسلام اینگونه روایت شده است:
یا علی أنت و أصحابک أشباه الحمیر. (1)
ای على (على بن ابیحمزه) تو و یارانت همانند الاغ هستید!
علت اینکه امام کاظم علیهالسلام اینگونه على بن ابیحمزه را نکوهش مىکند چیست؟ آیا امام به وى فحش مىدهد که امثال تو مانند الاغ مىباشید؟!! دامن اهلبیت از این رذائل پاک است.
این نکوهش، فحش نیست، بلكه بیان حقیقت است. این سخن بازشناسىِ روحیهی پلید اینگونه افراد است که بر زبان عترت جارى مىشود.
نظیر این سخن را قرآن در مورد یهودیان عنود دارد. در مورد آنان مىفرماید: یهودیان که وحى الهى (توارت) بر آنان ارزانى شد، لیکن وحى را برنتابیدند و برابر وحى ایستادند و به تحریف وحى الهى پرداختند! اینان همانند الاغى مىمانند که بارش کتاب باشد:
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها کمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً. (2)
یهود از چه روحیهای برخوردار است؟
یهود بسیار عنود و لجوج و منکر واقعیات است. خداى سبحان بیشترین پیامبران را بهسوى قوم بنىاسرائیل و یهود بسیج نمود تا شاید به راه خدا بازگردند؛ لیکن آنان وحى را به حقیقت برنتابیدند و انکار کردند و تمرّد نمودند و با وحى به چالش برخاستند.
یهودیان قومى دنیاطلب مىباشند و بهخاطر دنیاطلبى حقایق را انکار مىنماید. در مورد دنیاطلبى یهود قرآن مىفرماید: حریصترین مردم به دنیا یهود مىباشند، هر کدام از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند:
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ. (3)
همین دنیاطلبى باعث طغیان یهود بر دیگران است. و همین دنیامحورى باعث شده که آنان خویش را قوم برتر پندارند.
برترى قوم یهود!
یهود خود را برترین مىپندارد. حتى برخى از آنان کلام وحى مانند: وَ هُوَ فَضَّلَکمْ عَلَى الْعالَمِینَ (4) را دلیل بر این برترى خود مىپندارند! لیکن معناى این آیه به هیچوجه برترى یهود نیست، بلکه برترى قوم موسى علیهالسلام در زمان خودش است. (5) و نجات آنان از گرفتارىهاى فرعون که هیچ قومى به مانند آنان گرفتار نشده بود. خدا آنان را برترى داد، یعنى آنان را از چنگال فرعون نجات عنایت فرمود؛ (6) نه اینکه برترى نسبت به همگان باشد. برترى آنان، یعنى بازگرداندن به وطن و نجات از قوم فرعون.
اما ارزانی داشتنِ وحى آسمانى و معارف الهى و برانگیخته شدن پیامبرانِ بسیار از این قوم نیز دلیلی بر برترى آنان نمىباشد، بلکه چه بسا نشان نکوهش آنان است. زیرا که آنان بسیار قوم نادان و ضعیف الفکرى بودند. به تعبیر برخى مفسّران این بیان قرآن دلیل بر ضعف فکرى قوم یهود [در امور اُخروی] است. (7) آنان از دیگران از فکر و فرهنگ ضعیفترى برخوردارند.
گواه بر این ادعا این نکته است: هنگامى که موسى علیهالسلام آنان را از دریا به اعجاز عبور داد! آنگاه که به خشکى رسیدند و بتپرستان را دیدند، به موسى علیهالسلام گفتند: براى ما هم همانند اینها خدایی بیاور: اِجْعَلْ لَنَا إِلَهًا کمَا لَهُمْ آلِهَةٌ. در همینجا قرآن این قوم را به جهل و نادانى نکوهش نمود: قالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ. (8)
از جانب دیگر قرآن این قوم را لجوج و عنود و چالشگرِ حق و قاتل پیامبران معرفى مىکند و آنان را در صف بتپرستان قرار مىدهد:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکوا. (9)
دشمنترین افراد نسبت به مؤمنان، یهود و مشرکان مىباشند.
وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ. (10)
آنان پیامبران را به ناحق مىکشند.
لجاجت و جهل و نادانى و پیامبرکشى، از صفات بارز یهود است. در واقع این سخنان نکوهش این قوم است نه برترى نژادى آنان، که پندار یهود قرار گرفته و دستآویزى براى هجوم بر اقوام و ملیّتهای دیگر شده است.
قوم یهود خود را برتر از دیگران مىپندارد و این نکته را (برانگیخته شدن پیامبران زیاد از بین آنان) دلیل بر فضیلت و برترى خود دانستهاند. در صورتى که این نکته خود موجب نکوهش آنان است که چون ملّتى عنود و لجوج در برابر حق بودند، پیامبرانِ زیادی
براى هدایت آنان مبعوث شدند. در حالیکه اگر همانند امت اسلامى حقباور و حق محور بودند، یک پیامبر براى آنان کفایت مىنمود.
اینک امام کاظم علیهالسلام على بن ابىحمزه و همراهانش را اینگونه نکوهش مىکند؛ زیرا همانند یهود که تورات را برنتابیدند، اینان نیز عترت را نپذیرفتند و بهخاطر دنیاطلبى، همانند یهود، در برابر عترت ایستادند و مذهبتراشى کردند.
دنیاطلبى آنان را مقابل حق قرار داد و به موضعگیرى در برابر عترت وادار نمود؛ همانند یهودیان دنیاطلب. امام همام هم تعبیری اینگونه (اشباه حمیر) همانند تعبیر قرآن از یهود نموده است. امام رضا علیهالسلام نیز رفتار اینان را همانند رفتار یهود مىداند، که بر این پندار بودند که: یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ. (11)
منبع: حبیبالله احمدی، امام کاظم علیهالسلام الگوی زندگی، انتشارات فاطیما، قم 1394، صص121-124، انتخاب و ویرایش از: اندیشکده مطالعات یهود
پینوشتها:
(1) رجال کشى، ص404.
(2) جمعه، 5.
(3) بقره، 96.
(4) اعراف، 140.
(5) مجمع البیان، ج2، ص72.
(6) همان.
(7) المیزان، ج9، ص235.
(8) اعراف، 138.
(9) مائده، 82.
(10) بقره، 61.
(11) مائده، 64، رجال کشى، ص456.
….
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡️ گروه نجات و پروندههای نافرجام (1)
1️⃣ #ارتش_سری (Secret Army) نام یک سریال تلویزیونی معروف از محصولات شبکه بی.بی.سی. است که بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ ساخته شد. این سریال در ابتدای دهه ۱۳۷۰به فارسی دوبله و در سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
2️⃣ داستان «ارتش سرّی» مربوط به دوران جنگ جهانی دوم و فعالیتهای یک #شبکه پنهان همکار با متفقین در بلژیک است که #گروه_نجات خوانده میشد.
3️⃣ یکی از وظایف مهم گروه، نجات خلبانهایی بود که هواپیمای آنان توسط آلمانیها ساقط شده و یک شکار بالقوه برای #گشتاپو بودند.
4️⃣ اعضای این گروه در بروكسل رستورانی داشتند و با افسران گشتاپو كه آن شهر را اشغال كرده بودند، رفتار خوبی داشتند؛ نكتهای كه پس از جنگ برای آنها دردسرساز میشود، چون مردم شهر فكر میكنند آنها با افسران گشتاپو دوست بودهاند.
5️⃣ پس از جنگ، مردم خشمگین بروکسل به این رستوران حمله کرده و آن را تخريب کردند و موی زنان شاغل در آن را به این گمان که با #نازیها همدست بودند تراشیدند.
6️⃣ ارتش سرّی اقدامات دیگری مانند خرابکاری، انفجار در تأسیسات، جمعآوری اطلاعات و... نیز انجام میداد.
✍️ حسین قاسمی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡️ گروه نجات و پروندههای نافرجام (2)
1️⃣ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد یک #گروه_نجات هستیم، البته با دایرهی اقدامات بسیار وسیعتر از گروه نجات متفقین!
2️⃣ وظیفهی گروه نجات ایرانی که در مراکز مهم لانه کردهاند، ایجاد یک لایهی حفاظتی برای «تزریق نفوذیها به دستگاههای حساس نظام»، «حفظ نفوذیها» و در مواقع لزوم «نجات و فراری دادن نفوذیهای لو رفته» بوده است.
3️⃣ این گروه با حضور و جاگیری مناسب در جایگاههای مهم، اقدامات چند وجهی علیه نظام انجام داده است. این تشکیلات پنهان، بارها و بارها عناصر لو رفته و سوخته شده را نجات داده و حتی سفید نموده!
4️⃣ گروه نجات که در بخشهای حساس و مختلف نظام حضور دارند، هرگاه بخشی از #شبکه_نفوذ در این سالها شناسایی یا دستگیر شده، با عناوین گوناگون برای نجات آنها به صحنه آمده است.
5️⃣ گروه نجات توانسته با سوءاستفاده و توسل به قانون و یا شرع و... مانع رسیدن مسئولین به اعماق شده و در بزنگاهها با اقدامات خود موفق به رهایی سوژههای به دام افتاده شود.
6️⃣ این گروه تا كنون برای نجات #نفوذی ها از شیوههای مختلفی بهره گرفته است:
👈 ایجاد کیسهای قلابی، هو کردن پروندههای مرتبط با نفوذیها، فضاسازی و گزارشات دروغ، بررسی سطحی و غیرعمیق پروندهها و اتفاقات حساس برای حفظ شبکه نفوذی، تهدید به التهاب و بحران و تضعیف امنیت ملی درصورت پیگیری، اقدام به ترور و بمبگذاری و خمپارهزنی و...
✍️ حسین قاسمی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡️ گروه نجات و پرونده های نافرجام (3)
🌐 بخشی از اقدامات معروف این خط نجات عبارتند از:
🔸 حفظ و ارتقاء بخشی از منابع ویژه #ساواک در اهداف حساس و برکشیدن برخی چهرههای خاص ساواک مانند لباف و امیدیان و...
🔹 حضور برخی پشتیبانان و حامیان #فرقان در تیم برخورد با آنها و عدم ریشهیابی و تخلیه اطلاعاتی لازم و رخنه برخی از عناصر این گروهک در دستگاهها.
🔸 جذب و تزریق #مسعود_کشمیری و حلقه اطلاعاتی دوستان کشمیری که بعضاً دارای سوابق مشکوک فردی و خانوادگی بوده یا دارای سابقه همکاری با ساواک بودند.
🔹 بهکارگیری عناصر مشکوک و فاقد صلاحیت در دستگاههای حساس نظام و ارتقاء آنان تا سطوح عالی.
🔸 نجات و ارتباط وسیع با #محمدباقر_عالیخانی مسئول سیاسی شاخه سیاسی و #منوچهر_قربانیفر مسئول شاخه تدارکات و پشتیبانی #کودتای_نوژه، آنهم در حالیکه دارای ارتباطات وسیع #صهیونیستی بودند!
🔹 فراری دادن مسعود کشمیری از عوامل تیم انفجار نخستوزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰ و نجات متهمین پرونده مذکور.
🔸 حمایت از متهمین پرونده ۸ شهریور تا آنجا که میداندار تشکیل دستگاههای حساس نظام میشوند! حلقهی یاران کشمیری بهجای مجازات، با حمایت همین حلقهی حفاظتی و #گروه_نجات، در مرکزیت این دستگاههای حساس قرار میگیرند!
🔹 رشد دوستان و عوامل رشد و تزریق #محمود_فخارزاده_کرمانی (از عوامل شهادت شهید قدوسی در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰) به دادستانی!
🔸 نجات #سعید_شاهسوندی از مسئولین ستاد فرماندهی انفجار ۷ تیر و شهادت شهید بهشتی و جمعی از مسئولین نظام و از مسئولین اصلی #شبکه_نفوذ که تا آخرین گلوله در #مرصاد علیه نظام جنگیده بود.
🔹 تقلیل فتنهی #کوی_دانشگاه و آشوبهای ۱۸ تا ۲۳ تیر ۱۳۷۸، به «ملوس رادنیا» معروف به «مریم شانسی» و «منوچهر محمدی» معروف به «منوچ» و خارج کردن عوامل اصلی این بحران از زیر ضربهی نظام و در آخر هم خارج کردن «ملوس» و «منوچ» از ایران.
🔸 دادن اطلاعات غلط دربارهی دستگیری عوامل ترور شهید #صیاد_شیرازی و برخی #دانشمندان_هستهای.
🔹 ابهامات جدّی در بحث عوامل و آمرین ترور شهید #اسدالله_لاجوردی.
🔸 ایجاد جنجال و نهایتاً آزاد کردن قبای دزد و شبکه نفوذی دخیل در دهها عملیات بدنامساز نظام در داخل و خارج.
🔹 ناتمام ماندن پرونده #قتلهای_زنجیرهای.
🔸 جازدن یک #جاسوس بهعنوان «الماس»! و نجات او از مجازات.
🔹 عدم ریشهیابی حمله به سفارت انگلیس، عربستان و...
✍️ حسین قاسمی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡️ کابالا چیست؟
1️⃣ #کابالا نامی است که بر #تصوف_یهودی اطلاق میشود و تلفظ اروپاییِ «کبّاله» عبری است به معنی «قدیمی» و «کهن». پیروان آئین کابالا یا #کابالیستها این مکتب را «دانش سرّی و پنهان» حاخامهای یهودی میخوانند و برای آن پیشینهای کهن قائلاند. برای نمونه، #مادام_بلاواتسکی رهبر فرقه #تئوسوفی مدعی بود که کابالا در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی، نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم #بنیاسرائیل بود!
2️⃣ به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمام شخصیتهای مهم تاریخ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و... دانش خود را از این کتاب گرفتهاند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون، را از پیروان آئین کابالا میداند. این ادعا پذیرفتنی نیست و برای تصوف یهودی، بهعنوان یک مکتب مستقل فکری، پیشینه جدّی نمیتوان یافت.
3️⃣ مشارکت یهودیان در نحلههای فکری رازآمیز و عرفانی به #فیلو_اسکندرانی در اوایل سده اوّل میلادی میرسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه اندیشههای دینی #یهود در قالب #فلسفه_یونانی و #فرهنگ_هلنی محدود دانست. بهعبارت دیگر، فیلو بیشتر یک متفکر هلنی است تا یهودی.
4️⃣ در دوران اسلامی نیز چنین است. نحلههای فکری گسترده عرفانی که در فضای #فرهنگ_اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تأثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان یعقوب قرقسانی (سده 4 هجری/ 10 میلادی) است. قرقسانی، ساکن بغداد، از #قرائیون است و به #یهودیت_تلمودی تعلق ندارد. دو کتاب اصلی او نیز به زبان عربی است.
5️⃣ اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله سِفر یصیرا (آفرینشنامه) و سِفر بهیرا (روشنایی نامه) است كه تلاشی بودند برای ارائه عقاید دینی – سیاسی یهود در قالب مفاهیم عرفانی رایج در دنیای اسلام. بدینسان، مفاهیمی چون «نور»، «سلوک»، «تجلّی» و... به یهودیت راه یافت؛ نخستین تجلّی نور در کوه طور بر موسی (ع) است و سپس داوود، نماد نور الهی، به حامل آن در دنیای زمینی، و #شخینا تجلی روحانی داوود، به حامل آن در دنیای ماوراء زمینی بدل میشود. این همان اسطوره سیاسی #خاندان_داوود است که جامه رازآمیز پوشیده است.
6️⃣ این میراثِ نه چندان غنی، که قباله (کابالا) خوانده میشد، در سده 13 میلادی به پیدایش تصوف یهودی انجامید. تا زمان فوق، قباله (کابالا) واژهای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدّی از عرفان یهودی. از زمان تدوین #کتاب_زوهر در اواخر سده 13 میلادی، واژه قباله (کابالا) بهطور عمده به این کتاب اطلاق شد و پیروان این مکتب جدید #کابالیست نام گرفتند.
7️⃣ کابالا بهشدت متأثر از فرهنگ اسلامی است و بسیاری از مفاهیم آن شکلِ عبریِ مفاهیم رایج در فلسفه و عرفان اسلامی است. اندیشهپردازان مکتب کابالا، بهدلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی، به اقتباس از متون #عرفان_اسلامی دست زدند و با تأویلهای خود به آن روح و صبغه #یهودی دادند. این کاری است که یهودیان در شاخههای متنوع علم و دانش انجام دادند.
8️⃣ آنچه از زاویه #تحلیل_سیاسی حائز اهمیت است، #شیطانشناسی و #پیام_مسیحایی این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را بهعنوان یک #ایدئولوژی_سیاسی معنادار میکند.
✍️ عبدالله شهبازی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
هدایت شده از اندیشکده مطالعات یهود
✡️ پیدایش کابالا
1️⃣ سرآغاز طریقت #کابالا به اوایل سده 13 میلادی و به #اسحاق_کور (1160-1235) میرسد. او در جنوب فرانسه میزیست. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزشهای عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائلاند و سیری را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد میکنند. مفهوم #عین_صوف ساخته اوست. این مفهوم را، که به معنی «لایتناهی» است، اسحاق به معنی خداوند به کار برد ولی بعدها به معنی نظام هستی بهطور عام به کار گرفته شد.
2️⃣ دوران شهرت اسحاق کور مصادف است با سلطنت جیمز اوّل، شاه آراگون (1213-1276). جیمز اوّل از سال 627 ق./ 1229 م. به #اندلس هجوم برد و موجی از #جنگهای_صلیبی را برانگیخت. در حوالی نیمه سده 13میلادی جیمز اوّل، که اینک به «جیمز فاتح شهرت داشت، از قدرتهای سیاسی و نظامی درجه اوّل اروپا و از سرکردگان جنگهای صلیبی بهشمار میرفت.
3️⃣ #جیمز_فاتح با #الیگارشی_یهودی رابطه نزدیک داشت؛ وزیر مالیهاش یهودا لاوی بود و در دربارش یهودیان ثروتمند دیگر نیز حضور داشتند. در تهاجم جیمز به سرزمینهای اسلامی، این #یهودیان نقش مهمی ایفا کردند و حکومتِ شهرهایی که به اشغال در میآمد عموماً به ایشان واگذار میشد.
4️⃣ در این زمان یک حاخام یهودی به نام #موسی_بن_نهمان معروف به نهمانیدس (1194-1270)، در دربار جیمز حضور داشت که بزرگترین مقام دینی یهودیان عصر خود در اسپانیا بهشمار میرفت. نهمانیدس مورد علاقه فراوان و مشاور جیمز اوّل بود.
5️⃣ #نهمانیدس با الهام از نظرات اسحاق کور یک مرکز فعال #تصوف_یهودی ایجاد کرد. مرکز فوق در پیدایش فرقه کابالا، اشاعه آن در سراسر شبهجزیره ایبری و تولید انبوهی از رسالههای کابالی نقش اصلی را ایفا نمود. تألیفات نهمانیدس در سه زمینه تفسیر تورات، فقه تلمودی و کابالاست. رسالههای نهمانیدس تا سالها منبع اصلی تغذیه فکری #کابالیستها بود.
6️⃣ اندیشهپردازان و گردانندگان فرقه کابالا مدعی بودند که این طریقت، مکمل #تورات و اسراری است که خداوند بهطور شفاهی و خصوصی به موسی ابلاغ کرد تا تنها در اختیار مَحرمانِ #قوم_برگزیده قرار گیرد. #دین_یهود پوستهای است آشکار و همهفهم از مفاهیم رازآمیز هستی که قلبِ ناشناختهی آن کابالاست. این اسرار از زمان موسی، نسل به نسل، در خواص یهودیان ماند تا به امروز رسید. این ادعا در فضای آن روز اروپا، که #ساحری و #کیمیاگری بازار گرم داشت، جاذبهای شگرف یافت و تأثیری چنان عمیق برجای نهاد که تا به امروز پابرجاست.
7️⃣ مکتب کابالا کارکرد احیاء و ترویج #آرمانهای_مسیحایی را بهدست گرفت. این آرمانها در بنیادِ تحریکات جنگافروزانه صلیبی سده 13 و تکاپوهای شِبهصلیبی و نوصلیبی سدههای پسین جای داشت. در سده 14 میلادی، هستههای فرقه کابالا در جوامع یهودی سراسر جهان، بهویژه در بنادر ایتالیا، گسترده شد. از طریق ایتالیا، که قلب جهان مسیحیت به شمار میرفت، پیشگوییهای اسرارآمیز درباره #ظهور قریبالوقوع مسیح و استقرار سلطنت جهانی او، به مرکزیت #بیتالمقدس، رواج یافت و دربار پاپ در رم و سایر کانونهای فکری و سیاسیِ دنیای مسیحی را بهشدت متأثر ساخت.
✍️ عبدالله شهبازی
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter