eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
برای اولین‌بار و بر اثر درگیری با یک شیر و کشتن آن، قدرت خود را کشف می‌کند. [42] در نهایت، سامسون با آن دختر ازدواج می‌کند اما در ادامه، پدر همسر سامسون به او خیانت کرده و دخترش را به ازدواج فرد دیگری درمی‌آورد و به‌دنبال آن، سامسون به انتقام‌جویی‌هایی علیه فلسطینیان دست می‌زند. سامسون علی‌رغم دستورات مکرر خداوند برای مبارزه با فلسطینی‌ها، ارتباط شخصی‌تری را با آن‌ها دنبال می‌کند. او بر یک زن فاحشه فلسطینی به‌نام «دلیله» وارد شده و عاشق او می‌شود. فلسطینیان زمانی‌که از این رابطه باخبر می‌شوند، با دادن قول پاداش به دلیله، از او درخواست می‌کنند تا «راز قدرت» سامسون و روش از بین رفتن قدرت را از او جویا شود. [43] دلیله سه‌بار به سامسون التماس می‌کند تا راز قدرتش را به او بگوید، اما سامسون، هر بار دروغ می‌گوید و در بار آخر به اصرار دلیله، به او می‌گوید که: «چون از رحم مادر، نذر خدا بوده‌ام، تا کنون تیغ بر موهای من نخورده و اگر موهای من تراشیده شود، ضعیف می‌شوم.» [44] دلیله بعد از فهمیدن این راز، سامسون را به خواب برده و مقداری از موی او را می‌بُرَد؛ سامسون بلافاصله ضعیف شده و قدرتش را از دست می‌دهد. دلیله سامسون را به فلسطینی‌ها تحویل می‌دهد و آن‌ها نیز چشمان سامسون را کور کرده و او را مجبور می‌کنند تا با یک آسیاب در زندان، مشغول آسیاب شود. بعد از آن، فلسطینیان سامسون را به غزه آورده و در معبد خود، دست‌های او را به دو ستون وصل می‌کنند تا مایه‌ی سرگرمی عابدان باشد. در اینجا سامسون از خدا می‌خواهد تا بار دیگر قدرتش را به‌دست آوَرَد. به محض برگشتن قدرت، سامسون به ستون‌ها فشار آورده و تمام معبد را پایین ریخته و باعث مرگ خود و حاضرین در معبد می‌شود. براساس مطالعات مبتنی بر سنت در مورد سیگل و شوستر به‌عنوان نویسندگان یهودی، آن‌ها بیشترین الهام را از شخصیت سامسون گرفته‌اند. [45] به این‌صورت که سوپرمن، ترکیبی از حضرت موسی (ع) و سامسون را به نمایش می‌گذارد؛ سامسون به او قدرت می‌دهد و حضرت موسی (ع) میل به نجات مردم را. [46] در ادامه، به تشابهات موجود بین داستان سوپرمن و سامسون، می‌پردازیم. اسم سامسون در عبری به‌صورت «شامشون» است که ریشه‌ی آن שמש (shemesh) به‌معنی «خورشید» بوده و معنی این اسم، «مرد خورشید» (Man of The Sun) می‌باشد. [47] در داستان سوپرمن نیز، او قدرت خود را از خورشید می‌گیرد؛ اگر موهای سامسون بریده شود، او قدرت خود را موقتاً از دست می‌دهد و سوپرمن نیز وقتی با «کریپتونایت» [48] مواجه می‌شود، قدرت خود را موقتاً از دست می‌دهد. [49] همان‌طور که گفته شد، مادر سامسون همانند بسیاری از بانوان در سِفر پیدایش، نازا بوده و نمی‌توانست فرزنددار شود؛ داستان سوپرمن و خانواده‌ی کنت، از این منظر به داستان سامسون شباهت زیادی دارد. «استفان اسکلتون» [50] اظهار می‌کند: «براساس سیمای اصلی او [مارتا کِنت، مادرخوانده کال-اِل] به‌عنوان یک خانم مسن -تصویر سنتی مارتا کنت-سایر توازی‌های «کتاب مقدس»گونه نیز برای مارتا به‌کار برده شده است.[روایت] زنان نازایی که به آن‌ها از طرف خدا بچه داده می‌شود، یک موضوع برجسته در کتاب مقدس است… در Superman: The movie، زمانی‌که مارتا و شوهرش، پسر را پیدا می‌کنند، مارتا اقرار می‌کند: “همه‌ی این سال‌ها به همان اندازه که خوشحال بودیم، دعا کردم و دعا کردم که خداوند مهربان صلاح بداند و فرزندی به ما بدهد.” او این ورود معجزه‌آساِ[ی کودک] از آسمان‌ها را به‌عنوان پاسخی در برابر دعاهایش تعبیر می‌کند.» [51] در بسیاری از شماره‌های سوپرمن، تصاویری وجود دارد که یادآور سامسون بوده و باعث می‌شود خوانندگان بین آن‌دو، به‌طور جدی ارتباط برقرار کنند: [52] 1) جلد اکشن کمیکز ، [53] سوپرمن را در حال مبارزه با یک شیر به نمایش می‌گذارد: «…اینک شیری جوان بر او (سامسون) بغرّید و روح یَهُوَه بر او مستقر شده و آن را درید به‌طوری که بزغاله‌ای دریده شود و چیزی در دستش نبود…» [54] 2) جلد سوپرمن #4، [55] سوپرمن را در حال پایین کشیدن ستون‌های یک ساختمان و فرار مردم، نشان می‌دهد: «آنگاه سامسون بر دو ستون وسطی که تمام خانه بر آن‌ها قرار داشت با دو دست خود فشار آورد و گفت: “بگذار با فلسطینیان بمیرم.” بعد با تمام قدرت، دو ستون را از جا کَند و سقف خانه بر سر بزرگان فلسطینی و همه‌ی کسانی که در آن‌جا بودند، افتاد…» [56] 3) به‌عنوان شفاف‌ترین مورد، در سوپرمن گیرل فرند، لوئیس لین ، [57] موهای سوپرمن توسط لوئیس بریده می‌شود: «لوئیس: می‌بینی سوپرمن؟ با این قیچی جادویی، من حتی می‌توانم موهای آسیب‌ناپذیر تو را بِبُرم! سوپرمن: لوئیس… نه! تو مرا فریب داده‌ای، دقیقاً همان‌طور که دلیله، سامسون را فریب داد! تو قدرت مرا دزدیدی!» [58] «و او [سامسون] را بر زانوهای خود خوابانیده، کسی را طلبید و هفت گیسوی سرش را تراشید. پس به ذلیل نمودن او شروع
کرد و قوّتش از او برفت.» [59] «نیکلاس پامفری» اشاره می‌کند: «“سوپرمن یهودی” نظریه‌ی متداولی است، اما چرا؟ این کاملاً امکان‌پذیر است که سیگل و شوسترِ [یهودی] با علاقه به داستان‌های علمی-تخیلی، شخصیت را بدون تاثیرپذیری بیش از حد از کتاب مقدس، توسعه داده باشند؛ [اما] برخی اظهار داشته‌اند که باید تاثیرگذاری کتاب مقدس وجود داشته باشد، چون چرا باید یک فرد بیگانه به زمین بیاید و به‌جای تسخیر ساکنان آن، به آن‌ها کمک کند؟ در نتیجه، متداول‌ترین تفسیر این است که سیگل و شوستر تنها به موسی فکر نکرده بودند… ما می‌دانیم آن‌ها به [سایر بخش‌های] کتاب مقدس نیز به‌دلیل تأثیری آشکار از سامسون، نگاهی داشته‌اند.» [60] علاوه بر سامسون، شخصیت‌های برجسته‌ی دیگری از عهد عتیق نیز با ابرقهرمان‌های مدرن مقایسه شده‌اند. برای مثال «جانی مایلز» [61] شخصیت «اِستِر» (Esther) همسر یهودی خشایارشا را با شخصیت «واندر وومن» [62] مقایسه کرده و در قسمتی از کتاب خود با سرفصل “The Diasporic Woman as Hero: Esther and Wonder Woman” به آن پرداخته است. [63] در همین راستا، نیکلاس پامفری، «دِبورا» (Deborah) از زنان عهد عتیق و چهارمین داور بنی‌اسرائیل پیش از پادشاهی حضرت داوود (ع) که یک فرمانده نظامی نیز بوده است [64] را با واندر وومن مقایسه کرده است. [65] نکته‌ی جالب و قابل توجه این‌جاست که نقش واندر وومن را در فیلم‌های «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» (2016)، «واندر وومن» (2017)، «لیگ عدالت» (2017)، «واندر وومن 1984» (2020) و «لیگ عدالت زک اسنایدر» (2021)، «گَل گَدوت» [66]، بازیگر و سرباز اسرائیلی بازی کرده است و به‌همین دلیل، اکران فیلم واندر وومن در لبنان و سپس قطر و تونس، ممنوع اعلام شد. [67] این بازیگر به‌دنبال تنش‌های اخیر در سرزمین‌های اشغالی که به کشتار مردم مظلوم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی انجامید، در صفحه‌ی توئیتر خود نوشت: «قلب من می‌شکند. کشورم در جنگ است. من نگران خانواده‌ام، دوستانم و مردمم هستم. این یک چرخه‌ی فاسد است که سال‌هاست در جریان است. اسرائیل شایسته‌ی زندگی به‌عنوان یک کشور آزاد و امن است؛ همسایگان‌مان نیز سزاوار چنین زندگی هستند. من برای قربانیان و خانواده‌ی آن‌ها دعا می‌کنم، من دعا می‌کنم تا این جنگ غیرقابل تصور به پایان برسد، من برای رهبران‌مان دعا می‌کنم تا راه حلی پیدا کنند؛ بنابراین ما می‌توانیم در کنار هم در صلح زندگی کنیم. من برای روزهای بهتر دعا می‌کنم.» این اظهارنظر گدوت به‌سرعت در توئیتر به یک موضوع پر بحث تبدیل شد و بسیاری از کاربران استفاده‌ی او از واژه‌ی «همسایگان» به‌جای فلسطینیان و حمایت او از رژیم اشغالگر قدس را مورد انتقاد قرار دادند. از طرف دیگر، سابقه‌ی دو سال حضور اجباری گدوت در ارتش اسرائیل نیز موضوع دیگری بود که پس از انتشار اظهارات او، در فضای مجازی مطرح شد. انتقادها و بازخوردهای منفی به توئیت گل گدوت به‌قدری زیاد شد که او ناگزیر به بستن کامنت برای توئیت خود شد. [68] 3- گولِم (Golem) «همه‌ی ابرقهرمان‌های بزرگ از حدود دهه‌ی 40 میلادی توسط یهودیان در طول یک دوره از آزار و اذیت (یهودی‌ستیزی) خلق شده اند…[بنابراین] سوپرمن یک گولم بوده است.» [69] – فرانک میلر [70]، نویسنده‌ی آمریکایی کتاب‌های مصور گولم (גולם)، موجودی افسانه‌ای در یهودیت است که داستان‌های زیادی پیرامون آن نقل شده است. برجسته‌ترین داستان در مورد گولم، پیرامون «حاخام یهودا لو بن بزالِل» [71] یا «حاخام لو» (Rabbi Loew) و گولم پراگ [72] است. حاخام لو کسی است که در اواخر قرن 16 میلادی، گولم را از گل یا رُس خارج از رودخانه «وِلتاوا» [73] -رودخانه‌ای در جمهوری چک- می‌سازد. نام عبری אמת (EMET) که از اسامی خداوند بوده و به‌معنی «حقیقت» است را روی پیشانی گولم حک کرده و حیات در آن به‌وسیله Gematria (یک روش کابالیستی برای تفسیر کتاب مقدس عبری با محاسبه‌ی ارزش عددی کلمات، بر اساس حروف تشکیل‌دهنده‌ی آن‌ها) دمیده می‌شود. حاخام لو، گولم را برای محافظت از یهودیان در برابر جنتیل[74]ها (غیریهودیان) می‌سازد. زمانی‌که یهودیان به محافظت نیاز پیدا کنند، گولم زنده می‌شود. برای کُشتن گولم، حاخام لو به‌سادگی، حرف اول نام אמת که א (حرف آلف) می‌باشد را از روی پیشانی گولم پاک کرده و نام روی پیشانی به מת (met) به‌معنی «مُرده» مبدل می‌شود و گولم از بین می‌رود! همان‌طور که می‌دانید، هر فرهنگی به قهرمان نیاز دارد. این قهرمانان، ارزش‌های اجتماعی جوامع خود را منعکس کرده و نیازهای اهالی فرهنگ خود را برآورده می‌کنند. [75] بر طبق افسانه‌ها، وظیفه‌ی گولم حفاظت از یهودیان بوده است. «الن جافی» [76]، کارتونیست یهودی-آمریکایی و دستیار ویل آیزنر، رابطه‌ی آفرینش گولم با رنجش یهودیان را این‌گونه بیان می‌کند: «[آن‌ها] به‌خاطر طاعون سرزنش شدند، به‌خاطر نژاد سرزنش شدند. پس از مدتی، وقتی
متوجه می‌شوید به هیچ‌وجه نمی‌توانید خود را در این دنیای خصمانه [دوست بدارید]… باید شروع به ایجاد نوعی موجود فانتزیِ اسطوره‌ای کنید که در آینده به‌وجود می‌آید و شما را از وحشت‌زدگی نجات می‌دهد… به‌همین دلیل آن‌ها [یهودیان] گولم را اختراع کردند.» [77] در عصر مدرن نیز گولم همین وظیفه را برعهده دارد؛ در عصری که یهودیان عادی [نه زرسالاران یهودی که خود عامل وقوع جنگ‌های جهانی و سودبرنده از آن‌ها بودند] در هنگام جنگ جهانی دوم و پس از آن، امید خود را از دست داده بودند. «دکتر بن بلیچ» [78]، مدرس ارشد گروه تاریخ و نظریه در آکادمی هنری بِزالِل، اشاره می‌کند: «خالقان کتاب‌های مصور به‌وضوح سکولار بودند، اما داستان گولم در “ژن‌های یهودی” که در جست‌وجوی نجات بودند، نقش بسته بود. برداشت‌های متعددی از سوپرمن به‌عنوان یک قهرمان اسطوره‌ای، تجسّمی مدرن از اساطیر باستان و قهرمانی با قدرت‌های فراطبیعی وجود دارد که می‌تواند تمدن را از دست نیروهای طبیعت یا اهریمنان جامعه انسانی، نجات دهد.» [79] در حقیقت، سوپرمن نسخه‌ای به‌روز شده و مدرن از گولم است که می‌توان دلیل اصلی خلق آن را، نیاز یهودیان به یک منجی معرفی کرد. در همین راستا، «ویل آیزنر» [80]، طراح یهودی-آمریکایی کتاب‌های مصور، سوپرمن را به‌عنوان بخشی از سنّت یهودی و کسی که از فرزندان گولم افسانه‌ای است، در نظر می‌گیرد. [81] یهودیان به یک قهرمان نیاز داشتند، به کسی که بتواند از آن‌ها در برابر یک نیروی تقریباً شکست‌ناپذیر محافظت کند؛ بنابراین سیگل و شوستر، یک قهرمان شکست‌ناپذیر خلق کردند. «مردخای ریچلر» [82]، نویسنده‌ی یهودی-کانادایی، در سال 1968 طیّ مقاله‌ای حتی تا آن‌جا پیش می‌رود که ادعا می‌کند عصر طلایی ابرقهرمان‌ها برای خوانندگانِ جوانِ یهودی‌شان، مانند یک گولم بوده است: «آنها [جنتیل‌ها = غیریهودیان] شکست‌ناپذیر و غالب بودند، در حالی‌که ما ضعیف، تیره‌بخت و شکست‌خورده بودیم.» [83] ویل آیزنر (راست) و آلن جافی (چپ) حاخام واینستین به یک مورد مشهود از ارتباط گولم با سوپرمن در یکی از شماره‌های سوپرمن اشاره می‌کند. [84] در Superman The Man of Steel به کلارک کنتِ (سوپرمن) خبرنگار مأموریتی برای دریافت اطلاعات واقعی در مورد اشغال لهستان توسط نازی‌ها داده می‌شود. در لهستان، او شاهد وحشی‌گری نازی‌ها است، اما نگران است تبدیل شدنش به سوپرمن برای جلوگیری از آن، موجب بدتر شدن اوضاع شود. بنابراین کلارک مجبور می‌شود به یهودیان رنجور بپیوندد. او با دو پسر جوان به نام‌های موشه (Moshe) و باروخ (Baruch) دوست می‌شود و به آن‌ها در کاری بسیار وحشتناک کمک می‌کند؛ آن‌ها مجبور می‌شوند یک گور دسته‌جمعی را با اجساد قربانیان یهودی پر کنند. موشه و باروخ، کلارک را به خانه‌ی خود دعوت می‌کنند و بعد از خوردن شامی محقر، باروخ شروع به طراحی روی یک کاغذ قهوه‌ای‌رنگ می‌کند. سپس کلارک می‌پرسد: «شما پسرا دارین چیکار می‌کنین؟» موشه: «باروخ دوباره فرشته [نجات] ما رو می‌کشه! من داستان‌ها رو می‌سازم و اون تصاویر رو»! بعد، پدربزرگ باروخ می‌گوید: «اون بیشتر شبیه یک گولمه تا یک فرشته» کلارک: «یک گولم؟» پدربزرگ: «…گولم مجسمه‌ای بود تا وقتی که نام مکتوب خدا در دهان اون قرار گرفت، زنده شد. اون به موجودی نیرومند و ترسناک تبدیل می‌شه که دشمنان رو دور کرده و مردم رو نجات می‌ده» موشه و باروخ در این شماره، به‌وضوح استعاره‌هایی برای سیگل و شوستر هستند؛ همچون سیگل، موشه داستان قهرمان را می‌نویسد و همچون شوستر، باروخ طراحی آن را انجام می‌دهد و همان‌طور که حدس می‌زنید، طرحی که روی کاغذ ترسیم شده است، بی‌شک نزدیک‌ترین طراحی به خود سوپرمن است. این بخش از داستان هم‌چنین به عامل مشترک خلقت سوپرمن و گولم اشاره‌ی مستقیم دارد؛ «نیاز به نجات»؛ چیزی که همان‌طور که اشاره شد، باعث می‌شود سوپرمن از فرزندان گولم محسوب شود. این‌گونه الهام‌گرفتن خالقان کتاب‌های مصور، در آثار دیگری نیز مشاهده شده است. برای مثال، «مایکل چابون» در رمانش به‌نام «ماجراهای شگفت‌انگیز کاوالیر و کلی» [85] که به‌خاطر برقراری ارتباط بین سنّت یهودی و ابرقهرمان‌ها و هم‌چنین تسلسل تاریخی آن که به جنگ جهانی دوم و هولوکاست می‌رسد، در سال 2001 برنده جایزه پولیتزر (Pulitzer) شده است، به این مسأله پرداخته است. دو شخصیت اصلی داستان او به نام‌های «جوزف کاوالیِر» (Josef Kavalier) و «سمی کِلِی» (Sammy Clay)، یادآور سیگل و شوستر هستند. داستان درباره‌ی این دو پسر یهودی است که در عصر طلایی کتاب‌های مصور، شروع به ساخت کتاب‌های مصور کرده و هم‌چنین داستان آن‌ها با گولم افسانه‌ای نیز گره می‌خورد. خود چابون نیز اشاره می‌کند که شباهتی بین سوپرمن سیگل و شوستر و گولم وجود دارد. در قسمتی از داستان چابون، جوزف کاوالیر جوان، با مسئولیت قاچاق گولم از اروپا مواجه می‌شود. واضح است که این روید
اد بر کارهای بعدی او به‌عنوان کاریکاتوریست ابرقهرمان، تاثیر می‌گذارد؛ بنابراین چابون می‌گوید همان‌طور که جوزف تحت تأثیر گولم قرار گرفت، در زندگی واقعی نیز، پیشگامان یهودی کتاب‌های مصور مانند سیگل و شوستر، تحت تاثیر آن بوده‌اند. [86] ادامه دارد… نویسنده: علی حامدین پی‌نوشت‌ها: 1- WNYC 2- Stan Lee 3- Brod, H. (2012) .Superman Is Jewish?: How Comic Book Superheroes Came to Serve Truth, Justice, and the Jewish-American Way. Published by FreePress.p.90 4- Jerry Siegel 5- Joseph Shuster 6- Weinstein, S. (2006). Up, Up, and Oy Vey!: How Jewish History, Culture, and Values Shaped the Comic Book Superheroes. Published by Barricade Books.p.21 7- Man of Steel 8- www.myJewishlearning.com – Jews in Comic Books – Arie Kaplan 9- Schwarts, R. (2021). Is Superman Circumcised?: The Complete Jewish History of the World’s Greatest Hero. Published by McFarland.p.129 10- Michael Chabon 11- Roy Schwartz 12- Golem 13- Weinstein, S. (2006). Up, Up, and Oy Vey!: How Jewish History, Culture, and Values Shaped the Comic Book Superheroes. Published by Barricade Books. p.25 14- Rabbi Simcha Weinstein 15- The Comic Book Rabbi 16- Weinstein, S. (2006). Up, Up, and Oy Vey!: How Jewish History, Culture, and Values Shaped the Comic Book Superheroes. Published by Barricade Books. p.25 17- Krypton 18- Kal-EL 19- Nicholaus Pumphrey 20- Pumphrey, N. (2019). Superman and the Bible: How the Idea of Superheroes Affects the Reading of Scripture. Published by McFarland.p.15 21- Temple Israel Museum 22- Pumphrey, N. (2019). Superman and the Bible: How the Idea of Superheroes Affects the Reading of Scripture. Published by McFarland.p.146 23- Grant Morrison 24- Rags Morales 25- Schwarts, R. (2021). Is Superman Circumcised?
خانه / یهود و رسانه‌ها / یهود و اسطوره‌سازی / عهد عتیق، عهد جدید، عهد مصور (2) عهد عتیق، عهد جدید، عهد مصور (2) یهود و اسطوره‌سازی ارسال دیدگاه 127 بازدید در قسمت قبل، و ذیل عنوان «سوپرمن، یک یهودی تمام عیار»، قرار شد هویّت یهودی سوپرمن را در چهار محور مورد بررسی قرار دهیم. سه محور، تحت عناوین «حضرت موسی (ع)»، «سامسون» و «گولم» در همان قسمت مورد بررسی قرار گرفت. قسمت دوم مقاله، به بررسی چهارمین محور اختصاص دارد، که شما را به مطالعه‌ی آن دعوت می‌کنیم. ********************** 4- خالقان یهودی (سیگل و شوستر) «این کریپتون نبود که سوپرمن واقعاً از آن آمده بود. این سیاره مینسک [1] یا لودز [2] یا ویلنیوس [3] یا ورشو [4] بوده است» [5]. ژول فایفر [6]،کارتونیست و فیلمنامه‌نویس یهودی در مطالعه‌ی شخصیت سوپرمن در می‌یابیم که این شخصیت علاوه بر داستان‌ها، با فرهنگ، هویت و تاریخ یهودیان، ارتباط فوق‌العاده نزدیکی دارد. با این‌که حضرت موسی و سامسون، منبع الهام بنیادین برای شخصیت سوپرمن بودند، اما تنها منابع الهام نبودند؛ جری سیگل و جو شوستر، عناصری محرمانه از قلمرو فرهنگی‌شان و داستان‌هایی را که در کنیسه می‌خواندند، به داستان خود وارد کردند. حاخام واینستین [7] معتقد است عناصر یهودی در داستان سوپرمن، از هویت یهودی خالقان او (سیگل و شوستر) نشأت گرفته است: «این‌ها همه خالقانی هستند که “بَرمیتصوا” (جشن تکلیف در دین یهود) خود را در کنیسه برگزار کرده‌اند. من فکر می‌کنم چقدر طبیعی است که سوپرمن، این توازی را با [حضرت] موسی داشته باشد. احتمالاً خالقان [سوپرمن] یک “سِدِر پِسَح” (ضیافتی مناسکی که نشانگر عید یهودی فطیر است) نیز داشته‌اند و [بدیهی است که] ما در مورد آن‌چه که می‌دانیم، می‌نویسیم…» [8] جری سیگل (ایستاده) و جو شوستر (نشسته) البته لازم به ذکر است، چون سیگل و شوستر یهودی بودند، باعث نشد که جبراً و به‌طور خودکار، سوپرمن یهودی خلق شود؛ همین امر درمورد سایر کتاب‌های مصور ایجاد شده توسط سایر یهودیان نیز صدق می‌کند. [9] جک کربی [10]، نویسنده‌ی یهودی کتاب‌های مصور که به «پادشاه کمیک‌ها» [11] نیز مشهور است، بیان می‌کند: «در فیلم‌ها، همیشه خوبی بر بدی پیروز می‌شود. در زیر همه‌ی پیچیدگی‌ها کمیک‌های مدرن، همه‌ی پیچ و تاب‌ها و درام‌های روان‌شناختی، خوبی بر بدی پیروز می‌شود. این‌ها چیزهایی هستند که من از والدینم و از کتاب مقدس آموخته‌ام. این، بخشی از میراث یهودی من است.» [12] جک کربی (jack kirby) استن لی [13] در پردازش داستان «ثور» [14] به یکی از چالش‌های فرهنگی هم‌کیشانش در آن دوره اشاره می‌کند. ثور که یکی از خدایان است، زندگی دوگانه‌ای در زمین به‌عنوان «دکتر دونالد بلیک» [15] دارد. او در زمین عاشق زنی شده و آرزوی ازدواج با او را در سر می‌پروراند. زمانی که ثور از پدر خود، «اُدین» [16]، اجازه‌ی این ازدواج را می‌خواهد، پدرش مخالفت می‌کند چون ازدواج یک فانی (انسان) با یک خدا ممنوع است. ازدواج نسل اول یا دوم یهودی-آمریکایی به‌خاطر مهاجرت و سخت‌گیری‌های آیین یهود درمورد ازدواج با غیریهودیان، تبدیل به یک مسأله‌ی چالش‌برانگیز شده بود. لی، اضطراب خود را در اولین ملاقات والدینش با همسر جنتیل (غیریهودی) خود، این‌گونه توصیف می‌کند: «بزرگ‌ترین مانع رسید: من مجبور شدم همسرم را به مادرم که یک بانوی یهودی اصیل تمام‌عیار بود، معرفی کنم. من در آستانه‌ی ملاقات مادرم با همسر جدید مسیحی‌ام بودم!» [17] این تاثیرگذاری فرهنگ یهودی حتی به شعار معروف سوپرمن نیز رسیده است: “Truth, Justice, and the American Way” جانی مایلز [18] اشاره می‌کند این شعار، انعکاس و پژواک رساله‌های میشناییِ «اندرز مشایخ» (گفتار پدران، انگلیسی: Pirkei Avot، عبری: פִּרְקֵי אָבוֹת) می‌باشد. [20] «اندرز مشایخ» مجموعه‌ای از آموزه‌ها و اصول اخلاقی از سنت یهودیان حاخامی می‌باشد که شامل 5 فصل است [21] : “Rabbi Shimon son of Gamaliel used to say: The world stands on three things: On justice, truth and peace, …” [22] حاخام شیمعون، فرزند گملیئل می‌گوید: نظام جامعه و جهان بر سه پایه استوار است: بر عدالت، حقیقت و صلح… برخی محققان اشاره می‌کنند دال‌ها و شواهدی مبنی بر به‌کار رفتن ظرایف شخصیت یهودی در پردازش شخصیت سوپرمن وجود دارد که ممکن است از نظر بیننده و یا خواننده‌ی عامی، دور مانده باشد. کلارک مانند بسیاری از پسران یهودی، عینک می‌زند، مو‌های مشکی و مرتبی دارد و برای امرار معاش می‌نویسد به‌جای آن‌که کار یدی انجام دهد؛ [23] فردی ترسو، (از نظر اجتماعی) دست و پا چلفتی، (از نظر جسمانی) ضعیف، (از نظر جنسی) بی‌بخار و در قامت یک شبه‌روشنفکر. [24] به‌عبارتی ساده، او نمایان‌گر یکی از کلیشه‌های رایج و کلاسیک یهودی است؛ «پسر خوب یهودی» (nice Jewish boy). پسر خوب یهودی (NJB)، کلیشه‌ای برای مردا
نگی یهودی است که در جامعه‌ی یهودیان آمریکا و همچنین در جریان اصلی فرهنگ آمریکایی، رایج است. مردان یهودی از نظر تاریخی، زنانه تلقی می‌شدند؛ آن‌ها بیشتر بر تحصیل و فعالیت‌های آکادمیک تاکید دارند تا توانایی و قدرت جسمانی. [25] به عنوان یک مورد جالب، روزنامه‌ی «تایمز اسرائیل» (The Times of Israel) تیتر یکی از مقالات خود که موضوع آن نیز «ریشه‌های یهودی سوپرمن» بوده است را بدین صورت قرار داده بود [26] : تیتر: «یک پسر خوب یهودی از سیاره کریپتون» هری برود [27] درمورد الگوی شصیتی «کلارک کنت – سوپرمن» بیان می‌دارد: «این ترکیب شکست‌ناپذیری سوپرمن و شخصیت‌پردازی کلارک کنت به‌صورت فردی بی‌عرضه (Nebbish-like) است که سوپرمن را تبدیل به چنین شخصیت یهودی‌ای می‌کند. این دو وجهه‌ی متضاد، عمیقاً با فرهنگ یهودی عجین شده‌اند… ظاهرِ سردِ یهودیِ کلارک و ظاهر غیریهودیِ ابرانسانیِ سوپرمن، دو روی یک سکه هستند؛ کلیشه‌ی مرد یهودی برجسته و همتای مبالغه‌آمیز آن.» [28] پیرامون لغت «Nebbish» در قسمت‌های بعدی مقاله توضیح داده خواهد شد. تعداد زیادی از مَحرمان صنعت کتاب‌های مصور در گذشته و حال، سوپرمن را به‌عنوان دوست هم‌کیش خود شمرده‌اند. ژول فایفر، یکی از اولین کسانی است که نظر خود را در خارج از حرفه بیان می‌کند. او هنگامی‌که در حال سخنرانی در کتابخانه کنگره در ایالات متحده در سال 1996 بود، اظهار می‌کند: «سوپرمن از کریپتون نیامده، بلکه از سیاره‌ی لهستان آمده.» او این بحث را یک ماه بعد در بخشی از مجله‌ی نیویورک تایمز با عنوان: «Jerry Siegel: The Minsk theory of Krypton» ادامه می‌دهد که در آن به تفصیل درباره‌ی میراث یهودی قهرمان، صحبت می‌کند. [29] ژول فایفر (Jules Feiffer) الیوت ماگین [30]، نویسنده‌ی اصلی سوپرمن برای پانزده سال و نویسنده‌ی سه رمان سوپرمن، به‌اندازه‌ی کسی که از سیگل پیروی می‌کند، بر شخصیت تأثیرگذار بوده است. به‌عنوان یک یهودی و شاگرد مکتب کابالا و مارتین بومبر [31] (فیلسوف و استاد یهودی)، فرهنگ و کیش او، نقش اساسی و مهمی در رویکرد او به سوپرمن داشته است: «من به همه‌ی شخصیت‌هایم کیشی عطا می‌کنم… من واقعاً به این موضوع اندیشیده‌ام» او همچنین بیان می‌دارد: «کنت‌ها (Kents) مِتُدیست [32] هستند (همان‌طور که کلارک نیز هست)، لوئیس کاتولیک است، پِری (Perry) [همکار کلارک]، باپتیست [33]، جیمی (Jimmy) [همکار کلارک]، لوتِری [34] است… و سوپرمن (مانند سیگل، شوستر، ماگین و…) یهودی است…» [35] الیوت اس. ماگین (Elliot S. Maggin) همه‌ی ابرقهرمان‌ها دارای دو نام و در حقیقت، دو هویّت هستند: «سوپرمن – کلارک کنت» (کال-اِل)، «مرد عنکبوتی – پیتر پارکر»، «بتمن – بروس وین»، «ثور – دونالد بلیک»، «هالک – دکتر رابرت بروس بَنِر»، «مرد آهنی – تونی استارک» و… محققین کتاب‌های مصور به‌طور ویژه این دوگانگی هویّتی را مورد توجه قرار داده و آن را با شرایط یهودیان در دوره‌ی ضدیهودی آمریکا و مهاجرت به آمریکا در دوران جنگ جهانی دوم، مقایسه کرده‌اند؛ در واقع این نوع شخصیت‌پردازی، سرچشمه‌ی مستقیم‌تری دارد، این‌که خودِ خالقان کتاب‌های مصور، چنین شرایطی را تجربه کرده‌اند: Stanley Martin Lieber (Stan Lee), Robert Kahn (Bob Kane), Jack Kurtzman (Jack Kirby), Abraham Jaffee (Allan Jaffe), Jerry Siegel (Joe Carter), Will Eisner (William Maxwell) … همانند این نویسندگان و هنرمندان یهودی، «کال-اِل» نام خود را به کلارک کنت تغییر می‌دهد تا با جامعه وفق پیدا کند. تعداد بالایی از نویسندگان و هنرمندان که نام خود را تغییر دادند، در کسب شغل در آن دوره‌ی آمریکا، موفق‌تر از سایرین بودند. برود باور دارد که تغییر نام، منعکس‌کننده‌ی داستان خانواده‌ی سیگل و حرکت از یک شهر کوچک به یک شهر بزرگ به‌دنبال کار، سَمبلی فوق‌العاده برای تجربه‌ی مهاجرت یهودیان است. سوپرمن آشفتگی و ناپایداری را از اروپا احساس می‌کند، اما از طرفی کاملاً آماده هم نیست تا با سرزمین جدید (آمریکا) تطابق پیدا کند؛ چون بر اساس پس‌زمینه‌ی یهودی پنهان خود، با هویّتی دوگانه زندگی می‌کند. [36] ماگین توضیح می‌دهد نه به‌عنوان یک موجود خارق‌العاده مثبت اما به‌عنوان یک بیگانه: «این [داشتنِ نام مستعار]، او [سوپرمن] را کمی بیشتر به مردمی که با آن‌ها در ارتباط است، شبیه می‌کند». [37] مایلز نیز پیرامون این تغییر نام اشاره می‌کند، این عناصر به‌صورت استعاری، تلاش‌های حقیقی یهودیان برای ردیابی تمایز یهودی‌شان در میان ادغام و یکسان‌شدگی جمعیت آمریکایی و موقعیت یهودیان در اروپا را منعکس می‌کند. [38] روی شوارتز [39] در مورد «تجربه‌ی مهاجرت» می‌نویسد: «این یک تجربه‌ی متداول برای بسیاری از آمریکایی‌تبارها بوده است، اما این یهودیان بودند که داستان مخصوص به خود را حکایت کردند و این یهودیان بودند که شخصیت را بر اساس خود خلق کردند؛ ح
تی خودِ این نوعِ روایت نیز یهودی است: این موسی است، کسی که “غریبه‌ای در یک سرزمین غریب” (سِفرخروج، فصل2، آیه‌ی22) بود.» [40] آریه کاپلان [41] نیز همین گواه را آورده و در ادامه، ضمن اشاره به تشابه بین جمله‌ی معرفی‌کننده‌ی سوپرمن و بخشی از «سِفر خروج»، سوپرمن را بهترین استعاره برای «تجربه یهودی» معرفی می‌کند [42] : “Strange Visitor from Another Planet” Exodus2:22: “A stranger in a strange land” از سوی دیگر، سوپرمن برای یهودیان تنها یک شرح حال نیست، بلکه خوش‌آمدگویی گرم به کال-اِلِ مهاجر از سوی خانواده‌ی کنت، یک فانتزیِ برآورده‌شدنِ آرزوی برخلاف واقعیت بوده است. کال-اِل در حقیقت یک مهاجر بیگانه بود که پناهندگی ایالات متحده را در زمانی به‌دست آورد که بسیاری از یهودیان، یا از ورود به این کشور منع شده بودند و یا قطع‌امید کرده بودند و در عوض انتظار مرگ به‌وسیله‌ی بیماری یا قتل‌عام [!!] در اردوگاه‌های کار اجباری را می‌کشیدند. از این نگاه، به‌نظرِ پژوهشگران، سوپرمن، امید و معنیِ بقاء را در میان تعصبات ضدیهودی، فراهم آورد. [43] آرزوی دنیای از دست رفته‌ای که دیگر قابل بازگشت نیست، آشکارا اشاره به هجرت یهودیان از اروپای‌شرقی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 دارد. [44] جریان «انتقال کودکان» یا «Kindertransport»، جریانی است که محققینی چون برود [45]، واینستین [46]، کاپلان [47]، پامفری [48] و شوارتز [49] اشاره دارند که در داستان سوپرمن، به‌طور مشخص مشهود است. اصطلاح «Kindertransport»، که واژه‌ای آلمانی بوده و به‌معنی انتقال کودکان (Children’s transport) می‌باشد، برنامه‌ی نجاتی سازمان‌یافته بود که 9 ماه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم به اجرا در آمد و به‌دنبال آن بریتانیا، میزبان حدود 10000 کودک یهودی از آلمان، اتریش، چکسلواکی، لهستان و شهر آزاد دانتسیگ شد. این کودکان در پرورشگاه‌ها، مسافرخانه‌ها، مدارس و مزارع، اسکان داده شدند. ادعا می‌شود که اغلب آن‌ها، تنها بازمانده‌های خانواده‌هایشان پس از واقعه‌ی هولوکاست بودند. [50] (درباره‌ی اسطوره‌ی هولوکاست، بنگرید به: این مقاله) ورود کودکان پناهنده یهودی به بندر لندن، فوریه 1939 مجسمه یادبود «انتقال کودکان» در لندن برخی از کتاب‌های نوشته شده با موضوع انتقال کودکان! نمونه‌ای از پروپاگاندای بی‌امان و پایان‌ناپذیر یهود! در داستان سوپرمن نیز والدین او برای نجات‌دادنش از یک نسل‌کُشی، او را درون یک فضاپیمای کوچک قرار داده و به سرزمینی غریبه می‌فرستند. برود این دو رویداد را مستقیماً به هم ارتباط می‌دهد، البته به‌شرطی که سیگل و شوستر جوان، جزئیات این رویدادِ در حال وقوع در اروپا را می‌دانستند. ایده‌ی یتیم‌هایی که برای تربیت‌شدن و رشدیافتن به یک سرزمین خارجی فرستاده می‌شوند، نمی‌تواند تنها یک تصادف باشد. برود اضافه می‌کند اگر پایه‌ی این بخش از داستان، واقعه‌ی انتقال کودکان نبود، سیگل و شوستر باید نسبت به اخبار هولوکاست، واکنش نشان می‌داند. [51] گرچه برخی محققین همچون مارتین لوند [52] به تطابق زمانی و تقدم و تأخر این واقعه نسبت به خلق داستان، ایراد وارد می‌کنند [53] اما اجماع اکثر محققین به راستی این الگوبرداری می‌باشد. کاپلان همچنین بیان می‌کند که سیگل ضمن اشاره به انتقال کودکان، بعداً به خود واقعه‌ی هولوکاست نیز به‌صورت استعاری اشاره می‌کند. در داستان سوپرمن «یک دقیقه عذاب» (One Minute of Doom) که در سال 1962 منتشر شده بود، بازماندگان سیاره‌ی کریپتون در روز یادبود این سیاره‌ی نابود شده، یک لحظه سکوت می‌کنند. کاپلان اضافه می‌کند: «روز یادبود کریپتون، قطعاً می‌تواند استعاره‌ای برای «Yom Ha-Shoah»، روز یادبود هولوکاست [54] باشد.» [55] کریپتونیان یا عبرانیان «سوپرمن می‌تواند به‌عنوان بازمانده‌ی سیاره‌ی کریپتون دیده شود؛ مردم (قوم) او، نژادی هستند از دانشمندان درخشان که در یک فاجعه‌ی هولوکاست‌گونه، نابود شده‌اند» [56]. آریه کاپلان، نویسنده و کمدین آمریکایی بنا بر نظر محققان و همچنین نویسندگان کتاب‌های مصور، کریپتون در طول زمان کوشیده است تا خود را به جامعه‌ی آرمانی یهودی، نزدیک کرده و نمودی از آن باشد. کریپتون، منزوی است، سیاره‌ای است ممنوع‌السفر (به‌همین دلیل کال-اِل تنها بازمانده‌ی آن است) و این چیزی است که آن را تبدیل به یک کشور فضایی می‌کند. یهودیانِ اشکنازی از جوامعی آمده بودند که از جهان مسیحیت، جدا شده بود. [به‌ادعای آن‌ها] جوامع‌شان توسط قتل‌عام، جنگ و در نهایت، هولوکاست [!!]، نابود شده بود و آن‌ها خود را مانند سوپرمن، پناهندگانی بی‌خانمان در دنیایی غریبه یافتند که به آن‌ها تعلق نداشت؛ خانه نابود شده بود و تمدن عظیم از دست رفته بود. [57] حال این سوال مطرح می‌شود که آیا اهالی کریپتون، «یهودیان فضایی» (Space Jews) هستند؟ ماگین علناً آن‌ها را همین‌گونه می‌داند. [58] او اظهار می‌دا
رد: «گرچه آن‌ها فرزندان بدون واسطه‌ی یهودیان خاورمیانه که اصطلاح “یهودی” از آن‌ها نشات گرفته نیستند، [اما] من همیشه آموزه و آیین یهودی را به‌طور مؤثر به سنّت کریپتونی نسبت می‌دهم.» [59] به‌نظر می‌رسد همکاران او «پل کوپربرگ» [60] و «هوارد چایکین» [61] که هردو نیز یهودی هستند، در «World of Krypton #1» متعلق به سال 1979، با تعریف عمومی تعلیم و تربیت مقرر و علم‌جویی، به‌عنوان ارزش‌های اصلی فرهنگ کریپتونی، آن‌را به‌صورت نمادین تبدیل به ایده‌ی یهودیِ آرمانشهر کردند. [62] در این راستا، بی‌شک نقش آفرینی آیلت زورر [63]، بازیگر اسرائیلی‌تبار در نقش مادر کال-اِل (لارا) در فیلم «مرد پولادین» (2013)، نمی‌تواند اتفاقی باشد. «آیلت زورر» اسرائیلی (Ayelet Zurer) گرچه کریپتون یک تمدّن مترقّی است، اما اغلب، نشانه‌هایی از کتاب مقدس را در خود دارد؛ مانند تصویر صفحه‌ی اول رمان «The Adventures of Superman»، متعلق به سال 1942 که شوستر کریپتونیان را در جامه‌هایی به‌شکل ردا و خلعت در میان ستون‌هایی از سنگ، نشان می‌داد. نکته‌ای که بیشتر قابل توجه است این است که اهالی کریپتون تا زمان ویرایش سوپرمن در دهه 1980 و به‌طور متناوب، لباسی کوتاه (tunic) به تن داشته و سربند می‌بستند. در یک تصویر دقیق‌تر از اهالی کریپتون در کتاب‌های مصور، آن‌ها حتی از عرقچین (skullcaps) نیز استفاده می‌کردند. [64] The Adventures of Superman World of Krypton #1 نازی‌های باهوش گفته می‌شود سوپرمن از سال 1941 تا 1945 چنان به مأموران نازی تاخته بود که طبق افسانه‌ها، «جوزف گوبلز» [65] –وزیر تبلیغات نازی- در میانه‌ی جلسه‌ی ریشتاگ (Reichstag) از جا می‌پرد، یک کتاب مصور سوپرمن را در دست گرفته و سوپرمن را به‌عنوان یک «یهودی»، محکوم می‌کند. [66] در جهان واقعی نیز این افسانه محقق شده و نازی‌ها، سوپرمن را یک یهودی به‌شمار می‌آورند. جوزف گوبلز در آوریل سال 1940، «Das Schwarze Korps»، روزنامه‌ی رسمی «اس‌اس» (SS)، یک سخنرانی تند دو صفحه‌ای با عنوان «حملات جری سیگل» (Jerry Siegel Attacks) منتشر کرده و به کتاب سوپرمن و نویسندگان یهودی آن، یورش می‌برد [67] : «جری سیگل، یک جوانک ختنه‌شده‌ی فکری و جسمی، کسی است که مرکز فرماندهی خود را در نیویورک دارد، مخترع پیکر رنگارنگِ [سوپرمن] با ظاهری چشم‌گیر، بدنی قدرتمند با یک مایوی قرمز [برای تمسخر!] که تواناییِ پرواز به‌وسیله‌ی عناصر سماوی را داراست، می‌باشد. نام خلاقانه‌ی اسرائیلیِ این فرد خوش‌آیند با بدنی فوق توسعه‌یافته و ذهنی عقب‌افتاده، “سوپرمن” است. او مفهوم عدالت را به‌طور گسترده و مناسب برای الگوبرداری جوانان آمریکایی، انتشار داد. همان‌طور که می‌توانید ببینید، کاری وجود ندارد که صدوقیان [68] (گروهی از یهودیان که از 200 سال پیش از میلاد، تا سال 70 میلادی، فعالیت داشتند) برای پول انجام ندهند. جری [سیگل] به دنیا نگاه کرد و چیز‌هایی را که در دوردست در حال رخ دادن بود، دید؛ بخشی از آن‌چه که او را نگران کرده بود. او متوجه بیداری مجدد آلمان، احیای ایتالیا، به‌طور خلاصه، بازخیزیِ فضایل مردانه‌ی روم و یونان شد. جری با خود گفت: “این خوب است” و تصمیم گرفت ایده‌ی فضیلت مردانه را وارد کرده و آن را میان جوانان آمریکایی، گسترش دهد؛ بنابراین، “سوپرمن” متولد شد…» [69] حاخام سیمچا واینستین در کتاب خود و سخنرانی‌های گوناگون، از این حادثه، یک نکته را استنتاج کرده و مکرراً روی آن تاکید می‌کند: «اهمیت میراث یهودی سیگل و شوستر» و در ادامه به بیان مولفه‌های یهودی شخصیت سوپرمن می‌پردازد. [70] نگاهی گذرا به فیلم مرد پولادین (2013) اریک والبرگ [71]، نویسنده و ژورنالیست کانادایی، در مورد ایدئولوژی نهادینه‌شده در شخصیت سوپرمن و بتمن بیان می‌کند که این دو شخصیت در اصل، شخصیت‌هایی با جهان‌بینی سوسیالیستی بوده و برای عدالت اجتماعی و حتی در مواردی نادر، برای برابری نژادی مبارزه می‌کردند. در ادامه با شکل‌گیری رژیم صهیونیستی و شروع جنگ سرد، هالیوود و همین‌طور فرهنگ ایالات متحده، بخش اعظم شعارهای ضدسرمایه‌داری و گاه، سوسیالیستی خود را از دست می‌دهند؛ اگرچه همچنان حقوق اقلیت‌ها از موضوعات مهم هالیوود است، تتمه‌ی عدالت اجتماعی که تبدیل به «سیاست‌های هویتیِ» [72] امروزی شده است، توسط صهیونیست‌ها تغذیه می‌شود. [73] اما آن‌چه که در حال حاضر موجود است، سوپرمنی لیبرال است که این مسأله از نوع شخصیت‌پردازی دشمنان او نیز مشهود است. آن‌چه که لزوم مطالعه‌ی این فیلم را ایجاب می‌کند، نحوه‌ی پردازش شخصیتِ مقابل شخصیت سوپرمن، یعنی «ژنرال زاد» (General Zod) است که این شخصیت را به نماینده‌ی سه دشمن اصلی تفکر لیبرال در طی 100 سال اخیر مبدّل کرده است که هرکدام را به‌طور مختصر توضیح می‌دهیم. بر طبق روایت کلاسیک و اصیل داستان سوپرمن، که بدان اشاره شد، سوپرمن در حقیقت از یک نس
ل‌کشیِ هولوکاست‌گونه فراری داده شد، که یادآور واقعه‌ی «انتقال کودکان» (kindertransport) می‌باشد و ژنرال زاد در این قسمت از داستان، در حقیقت استعاره‌ای از آلمان نازی است. جالب است بدانید که طبق برخی از منابع، نام «Zod» دارای ریشه‌ی عبری بوده و به معنی «سلاح» (Weapon) می‌باشد. [74] از سویی دیگر، زاد و تفکرات او همچنین مشخصه‌هایی را دارد که او را به سران کمونیسم شبیه کرده است. آن‌چه که پدر کال-اِل در سفینه برای او روایت می‌کند، مرزبندی‌هایی ایدئولوژیک است که علت اصلی جنگ ژنرال زاد و پدر کال-اِل می‌باشد. مکالمه حول چند واژه‌ی کلیدی و طلایی است و یک دوقطبی تمام‌عیار را تبیین می‌کند؛ چپ در برابر راست، «انتخاب جامعه برای فرد» در برابر «آزادی انتخاب سرنوشت». به صحبت‌های پدر کال-اِل در سفینه در این‌باره توجه کنید: «…هر کودکی برای ایفای نقشِ از پیش تعیین‌شده‌ای در جامعه‌ی ما (کریپتون) طراحی شده بود. به‌عنوان یک کارگر، جنگجو، رهبر و غیره. من و مادرت معتقد بودیم که کریپتون، چیز گران‌بهایی را از دست داده بود: عنصرِ انتخاب و شانس. خب اگر کودک، رویایِ چیزی غیر از آن‌چه که جامعه برایش در نظر گرفته را در سر می‌پروراند، چی؟ اگر کودک به‌دنبال چیزی عظیم‌تر باشد چی؟ تو تجسّم این باور بودی کال، اولین تولد طبیعی کریپتون بعد از قرن‌ها.» همچنین تصاویری که برای روایت داستان گذشته پدر کال-اِل در کشتی به نمایش درمی‌آید، بیننده را به شمایل‌نگاری‌های شوروی ارجاع می‌دهد. چهره‌ی ژنرال زاد مجسمه‌ای از لنین لازم به ذکر است که در کنار داستان سوپرمن، داستانی تحت عنوان «سوپرمن: پسر سرخ» (Superman: Red Son) در کتاب‌های مصور وجود دارد که داستان سوپرمن شوروی را روایت می‌کند. با توجه شباهت پوشش ژنرال زاد و سوپرمن شوروی، مخصوصاً علامت داسی‌شکل روی سینه‌ی زاد، می‌توان گفت که زاد در این فیلم، همان سوپرمن شوروی است و گویا دو داستان در این فیلم ادغام شده‌اند. شباهت ژنرال زاد با سوپرمن شوروی همچنین با توجه به تِم آپوکالیپتیک (آخرالزمانی) زاد و فعالیت‌های او مانند «پخش شدن ندای زاد در تمامی تلوزیون‌ها و رسانه‌ها در کره زمین» [مانند فیلم مردان ایکس: آخرالزمان (2016)] و همچنین ماهیت بیگانه و غیرزمینی او که به موجب آن با آثاری همچون «جنگ دنیاها» (2005)، گره می‌خورد، زاد شخصیتی تروریست (و مرتبط با کلیشه‌ی منجی مسلمانان در هالیوود) نیز پیدا کرده است. ادامه دارد… نویسنده: علی حامدین پی‌نوشت‌ها: [1] (Minsk) پایتخت کشور بلاروس. [2] (Lodz) از شهرهای لهستان. [3] (Vilna) پایتخت کشور لیتوانی. [4] (Warsaw) پایتخت کشور لهستان. 5- Brod, H. (2012).Superman Is Jewish?: How Comic Book Superheroes Came to Serve Truth, Justice, and the Jewish-American Way. Published by FreePress. p.9 6- Jules Feiffer 7- Rabbi Simcha Weinstein 8- “Supermen Sches Comic Books Jewish History”, Haaretz, January 24, 2016 9- Schwarts, R. (2021).Is Superman Circumcised?: The Complete Jewish History of the World’s Greatest Hero. Published by McFarland. p.107 10- Jack Kirby 11- The King of Comics 12- Weinstein, S. (2006).Up ,Up, and Oy Vey!:How Jewish History, Culture, and Values Shaped the Comic Book Superheroes. Published by Barricade Books. p.18 13- Stan Lee 14- Thor 15- Dr. Donald Blake 16- Odin 17- Klotz, B, Secret Identities: Graphic Literature and the Jewish-American Experience, Rhode Island, in “Senior Honors Projects”, 127, 2009, pp.1-38: p.28. 18- Johnny E. Miles 19- Chapters of The Fathers/Ethics of The Fathers 20- Miles, J. (2018).Superheroes and Their Ancient Jewish Parallels: A Comparative Study. Published by McFarland. p.8 21- Wikipedia 22- Prike Avot-1.18 23- Packer, S.(2009). Superheroes and Superegos: Analyzing the Minds Behind the Masks. Published by Praeger. p.142 24- Brod, H. (2012). Superman Is Jewish?: How Comic Book Superheroes Came to Serve Truth, Justice, and the Jewish-American Way. Published by FreePress. p.7 25- Wikipedia 26- “A nice Jewish boy from planet Krypton”, The Times of Israel, July 25, 2012 27- Harry Brod 28- Lund, M.(2016). Re-Constructing the Man of Steel: Superman 1938–1941, Jewish American History, and the Invention of the Jewish–Comics Connection (Contemporary Religion and Popular Culture).Published by ‎ Palgrave Macmillan. p.166 29- Schwarts, R. (2021).Is Superman Circumcised?: The Complete Jewish History of the World’s Greatest Hero. Published by McFarland. p.129 3
هدایت شده از خبر آنلاین📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 چهره بهت زده کارشناس صهیونیست شبکه سعودی اینترنشنال در برنامه زنده؛ نفوذ اطلاعاتی ایران به درون اسرائیل بی سابقه است! 🔹حتی تلاش های مجری برنامه برای عوض کردن بحث و کمرنگ کردن قدرت اطلاعاتی ایران با القای این شبهه که "آن ها نمی دانستند جاسوسی می کنند" جواب نداد و کارشناس صهیونیست اینگونه واکنش نشان داد: 🔹"یهودیانی که از داخل اسرائیل برای ایران جاسوسی می‌کردند کاملا می دانستند که برای کجا کار می کنند؛ آن ها مستقیم با ایران ارتباط داشتند!" 🇮🇷قرارگاه سایبری ↙️ https://eitaa.com/joinchat/3604348939C1433b6e45c
خانه / یهود و فرقه‌ها / یهود و وهابیت / آل سعود یا آل یهود ؟ آل سعود یا آل یهود ؟ یهود و وهابیت ارسال دیدگاه 1,218 بازدید نسب آل سعود آل یهود کتاب «تاریخ البلاد العربیة السعودیة»، الجزء الأول، الدولة السعودیة الاولی، القسم الأول، سیرة محمد بن عبدالوهاب و دعوته و سیرة محمد بن سعود و حروبه، نوشته‌ی «الاستاذ الدکتور منیر العَجَلانی» از کتب بسیار معتبر است و خود وهابی‌ها وقتی مطلبی می‌نویسند به این کتاب استدلال می‌کنند. در صفحه‌ی ۶۷ که نسب آل سعود را بیان می‌کند، می‌نویسد: محمد بن سعود بن محمد بن مقرن بن مرخان بن ابراهیم بن موسی بن ربیعة بن مانع … ولکن المؤلفین یجمعون علی أن «مانع» یتحدر من ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان. یعنی: تمام مؤلفین وهابی اجماع دارند بر این که نسل «محمد بن سعود» در نهایت به «ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان» می‌رسد که ما هم همین را می‌خواهیم ثابت کنیم. (برای مشاهده‌ی عکس‌ها در اندازه‌ی بزرگ‌تر، آن‌ها را در صفحه‌ای دیگر باز کرده و یا ذخیره کنید.) در صفحه‌ی 71 همین کتاب می‌نویسد: جاء فی «لسان العرب»: عنزة قبیلة من العرب ینسب إلیها، فیقال: العنزی و القبیلة اسمها «عنزة». و عنزة أبو حی من ربیعة، و هو: «عنزة بن أسد بن ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان». بحث ما در باره‌ی همین «عنزة» است که «محمد بن سعود» از همین «قبیله عنزة» است. باز در همین صفحه از قائلین به این که «آل سعود» به «عنزة بن أسد» می‌رسد صحبت می‌کند: و من القائلین بنسبة آل سعود الی عنزة بن أسد: (ا) حمد بن ابراهیم الحقیل، مؤلف کتاب «زهر الآداب فی معرفة الأنساب و مفاخر العرب» الذی یقول: «و من ربیعة: الهازم: و هم عنزة بن أسد بن ربیعة … و من عنزة: بعض العشائر المحتضرة أهمها الأبطال المجالدون و الأئمة المجاهدون الملوک العظام و السادة الکرام: آل سعود …» جزء قبیله عنزة بعض از عشائری که مهمترین آن‌ها، مجاهدین آن‌ها و بزرگان آن‌ها آل سعود هستند. در این‌جا تصریح می‌کند که آل سعود از قبیله‌ی عنزة بن أسد بن ربیعة است و این مطلب خیلی مهم است. (ب) أمین سعید الذی یقول، فی کتابه «تاریخ الدولة السعودیة»: یعد الشیخ مانع المریدی العنیزی، المؤسس الأول للبیت السعودی، و هو فی الأصل من شیوخ قبیلة عنزة بن أسد. «امین سعید» نویسنده‌ی کتاب «تاریخ دولت سعودی» از وهابی‌ها است. ایشان هم تصریح می‌کند که شیخ مانع المریدی العنیزی مؤسس خاندان سعود از بزرگان قبیله‌ی عنزة بن أسد می‌باشد. (ج) مؤلف «تاریخ الإحساء» الذی یقول: إن نسب آل سعود یتصل إلی عنزة بن أسد. مؤلف کتاب «تاریخ احساء» هم می‌گوید که نسب آل سعود به عنزة بن أسد می‌رسد. جالب است که در ادامه از انگلیسی‌ها هم نقل می‌کند که آن‌ها هم می‌گفتند که شما از قبیله‌ی عنزة هستید و ما شما را دوست داریم. انگلیسی‌ها در کتاب‌های خود تصریح دارند که آل سعود از نسل عنزة است. باز در صفحه‌ی 78 مطلب جالبی را می‌گوید: و کثیر من أمراء آل سعود، إذا سألتهم عن نسبهم القبلی، أجابوک أنهم من عنزة. و ربما ذکروا لک کلمة حفظوها عن مؤسس المملکة العربیة السعودیة الحدیثة، المغفور له الملک عبدالعزیز، تؤکد هذه النسبة! بسیاری از بزرگان آل سعود اگر از آن‌ها سؤال شود که نسب شما از چه قبیله‌ای است، جواب می‌دهند که از قبیله‌ی عنزة هستیم. چه بسا آن‌ها همان سخنی را حفظ کرده‌اند که مؤسس دولت عربستان سعودی آقای ملک عبدالعزیز می‌گفته و ایشان تأکید می‌کرده که ما از قبیله‌ی عنزة هستیم. بعد از آن سخن أمین الریحانی را از کتاب «ملوک العرب» نقل می‌کند: أما العمارات و الرولا، فهما فخذان من أفخاذ عنزة، و کانوا یسکنون نجداً، خصوصاً القصیم، و مشایخهم بنو الهذال و بنو الشعلان. و بنو الشعلان: هم أبناء عم آل سعود و من رعایاهم… کثیراً ما سمعت السلطان یقول: هم رعایا آبائنا و أجدادنا، بل هم أبناء عمنا. عمارات و رولا دو طائفه از قبیله‌ی عنزه هستند که در نجد زندگی می‌کنند و خصوصاً در قصیم می‌نشینند و بزرگان آن‌ها بنی‌هذال و بنی‌شعلان هستند. این بنی‌شعلان پسرعموهای آل سعود و از رعایای آن‌ها می‌باشند. ما از ملک عبدالعزیز می‌شنیدیم که این بنی‌شعلان پسرعموهای ما هستند. اما دلیل این‌که اصرار دارند که ما از «عنزة» هستیم، چیست؟ به‌خاطر این‌که بسیاری از علمای اهل سنت تلاش می‌کردند که ثابت کنند که آل سعود از قبیله‌ی بنی‌حنیفة هستند، یعنی قبیله‌ی مسیلمه کذّاب. و تلاش می‌کردند ثابت کنند که این‌ها از سرزمین مسیلمه کذّاب ظهور کردند و از نسل مسیلمه کذّاب هستند و می‌خواهند اسلام را از بین ببرند. آل سعود برای ردّ کردن این قضیه، اعتراف کردند که ما از آن قبیله نیستیم بلکه از قبیله‌ی عنزة هستیم! در کتاب «ملوک العرب»، نوشته‌ی «امین الریحانی»، چاپ دار الجیل بیروت که یک کتاب تاریخی بسیار معتبر در تاریخ عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس می‌باشد، این مطلب ذکر شده است. کتاب «عنوان ا
لمجد فی تاریخ نجد»، یکی از کتاب‌های تاریخی است که خود وهابی‌ها نوشته‌اند و از معتبرترین کتاب‌های آن‌ها است. نویسنده‌ی این کتاب «شیخ عثمان بن عبدالله بن بشر»، و محقق آن «عبدالرحمن بن عبداللطیف بن عبدالله آل الشیخ» که از نوادگان «محمد بن عبدالوهاب» است. در جلد اول این کتاب، صفحه‌ی ۹۹ که پیرامون وفات محمد بن سعود صحبت می‌کند، در پاورقی این صفحه می‌خوانیم: هو الامام محمد بن سعود بن محمد بن مقرن ابن مرخان بن ابراهیم بن موسی بن ربیعة بن مانع بن ربیعة بن مرید من رؤساء قبیلة عنزة بن أسد بن ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان. نویسنده با این مطلب فاتحه‌ی آن‌ها را می‌خواند. کسی که خودش از نوادگان محمد بن عبدالوهاب است می‌گوید این‌ها از قبیله‌ی عنزة بن أسد بن ربیعة از قبیله‌ی نزار هستند که در عدنان به نسل پیامبر متصل می‌شود. باز در کتاب «تاریخ نجد»، نوشته آقای «سید محمود شکری الآلوسی» پسر این آلوسی معروف، تصریح می‌کند که آل سعود از قبیله‌ی عنزة هستند. در قسمت شرح حال آقای عبدالله بن فیصل بن ترکی صفحه‌ی 90 و 91 می‌نویسد: عبدالله بن فیصل بن ترکی بن عبدالله بن سعود بن عبدالعزیز ابن محمد بن سعود بن مقرن بن مرخان بن ابراهیم بن موسی بن ربیعة بن مانع المریدی العنیزی، و هو من مشایخ عنیزة. کتاب «تاریخ الملک سعود: الوثیقة و الحقیقة»، الجزء الاول هم که به بحث ملک سعود می‌رسد، می‌گوید که این‌ها از قبیله‌ی عنزة هستند. پس تا این‌جا ثابت شد که آل سعود به قبیله‌ی عنزة بن أسد می‌رسند. قبیله‌ی عنزة بن أسد چه قبیله‌ای است؟ کتاب «المختصر فی اخبار البشر» معروف به «تاریخ أبی الفداء»، از مشهورترین کتاب‌های تاریخی اهل سنت است، نویسنده «عمادالدین اسماعیل ابن علی» معروف به أبی الفداء، در جلد اول، چاپ دار المعارف، صفحه‌ی 134 و 135 می‌نویسد: و اما عنزة بن أسد بن ربیعة المذکور، فمنه بنو عنزة، و هم أهل خیبر. عنزة بن أسد بن ربیعة که ذکر کردیم فرزندان عنزة هستند و آن‌ها همان یهود خیبر هستند. یعنی همان‌ها که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع) با شمشیر خود آن‌ها را از پا درآورد. مدرک بعدی که ثابت می‌کند بنی‌عنزة همان یهودیان خیبر هستند، کتاب «صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء»، الجزء الرابع، است که در صفحه‌ی ۲۹۰ که در مورد خیبر بحث می‌کند و توضیح می‌دهد که در کجا است و فاصله‌ی آن تا مدینه چقدر است، می‌گوید که ساکنان خیبر چه کسانی بودند: و هی بلدة بنی عنزة من الیهود. و این شهر بنی عنزة از قبایل یهودیان است. در کتاب «عمدة القاری فی شرح صحیح بخاری»، نوشته‌ی «الإمام العلامة بدرالدین أبی محمد محمود بن احمد العینی»، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، جلد ۱۱، صفحه ۳۳۰ می‌خوانیم: قوله: «بخیبر»، و هو بلدة عنزة فی جهة الشمال و الشروق عن المدینة علی نحو ست مراحل، و خیبر بلغة الیهود حصن. یعنی: خیبر همان شهر بنی‌عنزة است. سپس موقعیت جغرافیایی آن را بیان می‌کند و می‌گوید: خیبر قلعه‌ی یهودیان بود. مدارک زیاد است ولی ما تا این‌جا ثابت کردیم که آل سعود همان آل یهود هستند. چون این‌ها نسل اندر نسل به یهودیان ساکن خیبر می‌رسند که با پیامبر در جنگ‌های مختلف شدیداً دشمنی کردند و بالاخره این قلعه توسط امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع) فتح شد. اگر این‌ها تا این اندازه با امیرالمؤمنین (ع) دشمنی و جسارت می‌کنند، دلیلش همان است که قلعه خیبر به‌دست آن حضرت فتح شد و این‌ها ناراحت هستند و کینه‌ی ایشان را به دل دارند. به‌کوشش: اندیشکده مطالعات یهود (برگرفته از مباحث حجةالاسلام سیدمحمد یزدانی در شبکه ولایت).