#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و چهارم
❇️ نقطه پایانی جنگ جمل
🔸صدور فرمان کشتن شتر عایشه
🔻[ با کشته شدن طلحه و زبیر، فقط شتری که عایشه بر آن سوار بود، مرکز میدان جنگ شده بود و لشکریان جمل دور آن حلقه زده بودند و در مقابل حملات سپاهیان من مقاومت میکردند. افراد زیادی در کنار این شتر کشته شدند و دستهای فراوانی قطع شد. مالک اشتر و عمار یاسر را فراخواندم و به آنها گفتم: ]
این جماعت، مادامی که شتر در مقابل دیدگانشان قرار دارد، به جنگ ادامه خواهند داد؛ اما اگر شتر از پای درآید و سقوط کند، کسی در کنار آن مقاومت نخواهد کرد.
[ سپس دستور دادم: ]
🔻 بروید و این شتر را از پای درآورید که با زندهماندن آن شعلههای جنگ فروکش نخواهد کرد؛ زیرا این شتر قبله آنها شده است!
[ آن دو با یارانشان حمله کردند و در نهایت شتر را از پای درآوردند و مَحمِلی که عایشه در آن بود، از روی شتر بر زمین افتاد، بلافاصله دستور دادم: ]
طناب های مّحمِل را قطع کنید.
[ و به محمدبنابیبکر، برادر عایشه، دستور دادم که از خواهرش مراقبت کند. ]
❇️ گفتوگویی با عایشه پس از شکست اصحاب جمل
🔻[ پس از سقوط مَحمِل عایشه از روی شتر، به سراغ وی رفتم و از او پرسیدم: ]
هان ای حمیرا، میخواستی مرا به قتل برسانی؛ همانگونه که عثمان را کشتی! آیا خداوند چنین دستوری به تو داده بود؟! آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین تعهدی از تو گرفته بود؟!
🔻مردم را دعوت کردی و به میدان آوردی؛ اما همگی پا به فرار گذاشتند. چنان تفرقه در میان مردم پدید آوردی که به جان هم افتادند و یکدیگر را کشتند!
ای حمیرا، آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین دستوری به تو داده بود؟ آیا به تو امر نکرده بود که در خانهات بمانی؟ به خدا سوگند، کسانی که تو را از خانهات بیرون آوردند و به میدان جنگ کشاندند، با تو منصفانه رفتار نکردند؛ زیرا همسران خویش را در خانههایشان باقی گذاشتند و تو را به همراه خود آوردند!
🔻آری، سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و خلق را آفرید، هنوز طنین صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوش تو باقی است که اصحاب جمل و اصحاب نهروان را لعن میکرد. افرادی از آنها در جنگ کشته میشوند و باقیمانده آنها بر آیین یهود میمیرند و روانه آتش جهنم میشوند.
🔻[ عایشه پاسخی نداشت، جز اینکه گفت: فرزند ابوطالب، اکنون که پیروز شدی کرامت خود را نشان بده.
به برادرش محمد بن ابی بکر دستور دادم: ]
وظیفه تو مراقبت از خواهرت است. مراقب باش کسی جز تو به او نزدیک نشود. او را از میدان جنگ خارج ساز و در خانه فرزندان خلف خزاعی مستقر کن.
📚منابع:
۱. الأخبار الطوال، ص۱۶۰
۲. الکامل، ج۳، ص۲۵۴
۳. شیخ مفید، الأمالی، مجلس۳، ح۸، ص۲۴
۴. مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶
۵.الجمل، ص۳۶۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و پنجم
❇️ پایان پیروزمندانه جنگ جمل
🔸گذشت از مجازات شکستخوردگان
🔻[ جنگ به پایان رسید: ]
خداوند گروهی از آنان را کشت و گروهی هم فرار کردند و به شهرهای خود گریختند و در پایان، همان چیزی را تقاضا کردند که من از قبل آرزو داشتم؛ یعنی دست برداشتن از جنگ. من نیز پذیرفتم و شمشیر را از آنان برداشتم. سپس همگان را عفو کردم و در مورد آنان حق و سنت را به کار بستم.
🔻[ و دستور دادم: ]
اسیران را نکشید، افراد مجروح کشته نشوند، فراریان را تعقیب نکنید، هر که سلاح خود را بر زمین گذاشت، در امان است و هر کس به خانهاش رفت و درِ آن را بست، در امان است.
توجه داشته باشید کسانی را که در حال فرار هستند تعقیب نکنید و افراد زخمی را نکشید و وارد خانههای مردم نشوید!
❇️ اجازه عمومی برای دفن کشتگان
🔻[ ابتدا دستور کلی دادم: ]
هرکس دوست دارد کشتگان خویش را دفن کند، مجاز است که دفن کند.
[ و درباره شهدای سپاه خود به طور ویژه دستور دادم: ]
کشته های ما را با همان لباسی دفن کنید که در آن به قتل رسیدهاند، که آنان با مقام شهادت محشور میشوند و من خود شاهد بر وفاداری ایشان خواهم بود.
❇️ تجلیل از یاران باوفا و فداکار
[ برای قدردانی از اصحابم، به آنان گفتم: ]
🔻شما یاران حق و برادران ایمانی و دینی من هستید. در روز جنگ همچون سپر محافظ، دور کننده ضربتهایید و در خلوتها محرم اسرار من هستید. با کمک شما، پشت کنندگان به حق را درهم میکوبم و به راه میآورم و دوستانی را که به ما روی آوردهاند امیدوار میکنم. پس با خیرخواهی خالصانه و سالم از هرگونه فریب و دورویی و تردید، مرا یاری کنید. به خدا سوگند، من به مردم از خودشان سزاوارترم.
❇️ بشارتی بزرگ به دوستداران اهل بیت در طول تاریخ
🔻[ یکی از یارانم با حسرت آرزو کرد: دوست داشتم برادرم نیز در این صحنهها حاضر بود و این پیروزی بزرگ را میدید. از وی پرسیدم: آیا دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری. به وی بشارت دادم: ]
آری، او هم در این جنگ با ما بود. بلکه باید بگویم افراد زیادی در این جنگ با ما شریک خواهند بود که هنوز به دنیا نیامده اند و در پشت پدران و رحم مادران هستند؛ ولی با ما همعقیده و همآرماناند. آنان به زودی متولد میشوند و دین و ایمان به یاری آنان تقویت میشود.
📚منابع:
۱. الجمل، ص۳۹۸
۲. تاریخ طبری، ج۳ ص۵۴۵
۳. نعمانی، الغیبة، ص۳۰۷
۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۸
۵. نهج البلاغه، کلام ۱۲
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و ششم
❇️ پس از پیروزی در جنگ جمل
🔸سخنی با کشتگان لشکر جمل
🔻[ پس از پایان جنگ، به همراه عمار و تنی چند از یارانم در میدان جنگ قدم میزدم و از کنار کشتههای لشکر جمل عبور میکردم. تعداد زیادی از قریش در میان کشتهها بودند، خطاب به آنها گفتم: ]
گویی عضوی از بدن خود را بریدهام! به خدا سوگند، کشته شدن شما بر من گران و ناگوار است. من قبلا به شما هشدار دادم و شما را از تیزی شمشیرها برحذر داشتم؛ ولی شما جوان بودید و جاهلانه گام برداشتید و به چنین روزی گرفتار شدید. وای از مرگ بد! به خداوند پناه میبریم از کشته شدن ناپسند.
🔻[ درباره تعدادی از کشتگان جنگ جمل به یارانم توضیحاتی دادم. وقتی به جنازه طلحه رسیدم، به آنان گفتم: ]
ابومحمد در این مکان، غریب افتاده است. به خدا سوگند، خوش نداشتم قریش را زیر تابش ستارگان، کشته و افتاده ببینم. برای خونخواهی یارانم، بر فرزندان "عبدمناف" دست یافتم؛ ولی سرکردگان "بنی جمح" از دستم گریختند. آنان برای کاری گردن برافراشتند که در شأنشان نبود و پیش از رسیدن به آن سرکوب شدند.
🔻[ سپس خطاب به طلحه گفتم:]
ای طلحه، من آنچه خدایم وعده فرموده بود، حق یافتم. آیا تو هم آنچه خدایت وعده داده بود، راست یافتی؟!
آری، به خدا سوگند، تو با رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه بودی، شاهد بودی و شنیدی و دیدی؛ اما شیطان تو را از راه به در کرد و بر تو مسلط شد و در نهایت تو را روانه جهنم ساخت.
🔻همینطور بر سر تعدادی دیگر از کشتگان جنگ جمل رفتیم و توضیحاتی را در مورد آنها به یارانم دادم.
❇️ گفتوگو با قاتل زبیر
🔻[ قاتل زبیر به همراه سر و شمشیر زبیر نزد من آمد و انتظار پاداش داشت. به او گفتم: ]
به خدا سوگند، پسر صفیه ضعیف و ترسو نبود و فرومایه هم نبود؛ اما امروز به چنین روزی افتاد و بد مرگی نصیبش شد.
🔻[ و شمشیر زبیر را در دست گرفتم و با حسرت گفتم: ]
این شمشیری است که چه بسیار غبارهای غم از رخسار رسول خدا صلی الله علیه و آله زدوده بود.
[ و به سر زبیر نگاه کردم و خطاب به او گفتم: ]
تو افتخار همنشینی با رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشتی و از نزدیکان ایشان بودی؛ ولی افسوس که شیطان بر تو مسلط شد و تو را به چنین روز و جایگاهی انداخت.
🔻[ و سپس رو به حاضران در مجلس کردم و گفتم: ]
به خدا سوگند، زبیر از طلحه به من نزدیکتر بود و همواره در شمار ما اهل بیت بود، تا آنکه پسرش بزرگ شد و میان ما فاصله انداخت.
📚منابع:
۱. الجمل، ص۳۹۱
۲. نهج البلاغه، کلام ۲۱۹
۳. الإحتجاج، ج۱، ص۱۶۳
۴. الکامل، ج۳، ص۲۴۴
۵. مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و هفتم
✳️ رفتار با اسیران و تقسیم غنائم جنگی
🔹عفو عمومی و کریمانه
🔻[ دو تن از فرزندان عثمان اسیر شده بودند. آنان را نزد من آوردند و با توجه به نقش آنان در جنگ جمل، برخی یاران از من خواستند که آن دو را اعدام کنم؛ ولی من در پاسخ آنان گفتم: ]
درخواست ناشایستی به زبان آوردید! من که به همه مردم امان دادهام، چگونه به قتل این دو فرمان دهم؟!
🔻[ فرزندان عثمان را از مرگ دور نگه داشتم؛ اما به آنان تذکر دادم: ]
از راه غلط خویش برگردید و مسیر گمراهی را ادامه ندهید. به هر جا که میخواهید بروید و اگر دوست دارید، نزد من اقامت کنید که من به شما نیکی خواهم کرد و حق خویشاوندی را به جا خواهم آورد!
✳️ خبر غيبی از حكومت چهار فرمانروای فاسد، از پسران مروان
🔻[ مروانبنحکم یکی دیگر از اسیران بود. وی را نیز عفو کردم. او اعلام آمادگی کرد که با من دوباره بیعت کند؛ ولی من از پذیرش بیعت او خودداری کردم و گفتم: ]
مگر او پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟! مرا به بیعت او نیازی نیست. دست او دست یهودی است که بیعت شکن و نیرنگباز است. اگر آشکارا با دست خود بیعت کند، به یقین در نهان، بیعت خود را میشکند! آگاه باشید! او در آینده حکومت کوتاهمدتی خواهد داشت؛ مانند فرصت کوتاه سگی که با زبانش بینی خود را پاک کند. او پدر چهار فرمانرواست و امت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونینی خواهند داشت.
🔻[ گروهی از جوانان قریش که در لشکر جمل حضور داشتند، برای ملاقات با من، عبداللهابنعباس را واسطه قرار دادند. آنها تقاضای عفو و بیعت مجدد با من را داشتند. به آنها گفتم: ]
ای جماعت قریش، بهراستی چرا با من جنگیدید؟ آیا در حکومت، عادلانه رفتار نکردم یا در تقسیم بیت المال تبعیض قائل شدم و مساوات را رعایت نکردم یا اینکه امتیازات خاصی برای خودم در نظر گرفتم؟ آیا رابطه من با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ضعیف و دور بود یا اینکه در اسلام کم زحمت کشیده بودم؟!
🔻[ آنان گفتند: ما همانند برادران یوسف هستیم. ما را ببخش و برای ما استغفار کن. به آنان گفتم: ]
از شما گذشتم؛ اما به خدا سوگند، در میان شما کسی هست که برای من مهم نیست با دستش بیعت کند یا با پشتش! زیرا او به یقین بیعت خود را خواهد شکست! (مقصود حضرت، مروان بود)
✳️ مشکل تقسیم غنائم جنگی
🔻[ هنگام تقسیم غنائم مشکلی پدید آمد. جمعی از لشکریان من قصد داشتند زنان و فرزندان و اموال کشتگان لشکر جمل را به غنیمت گیرند و استدلالشان این بود که وقتی ریختن خون آنها حلال شد، به طریق أولی گرفتن اموال و بردگی زنان و فرزندانشان مجاز خواهد بود؛ ولی من در پاسخ به آنها گفتم: ]
🔻هیچ راهی برای غنیمتگرفتن این زنان و فرزندان نیست. آنان در سرزمین اسلام بودهاند و مسلمان هستند. ما فقط با کسانی جنگ کردیم که به جنگ با ما اقدام کردند و بر ما ستم روا داشتند؛ ولی اموال ایشان به فرزندان و خویشاوندان آنها که حق دارند، به ارث میرسد.
🔻به اسارت بردن این زنان و کودکان که در قلمرو اسلام بودهاند و مسلمان هستند، برای شما حلال نیست. بلی، امکانات و اموالی که برای جنگ و مقابله با شما به میدان آوردهاند، برای شما حلال است و میتوانید به غنیمت بگیرید؛ ولی اموالی که در خانهها باقی مانده و درهای آن خانهها نیز بسته بوده و دشمن از آنها استفاده نکرده است، متعلق به اهل آن خانههاست و شما بهره ای از آنها ندارید.
🔻اسیر گرفتن اهل توحید جایز نیست و نباید اموال آنها را نیز غنیمت برد، مگر آن مقداری که برای جنگ، از آن استفاده کرده باشند. پس بر آنچه نمی دانید پافشاری نکنید و به فرمان هایی که به شما داده می شود، ملتزم باشید.
🔻[ برخی از لشکریانم بر خواسته خود اصرار می ورزیدند و من برای اینکه آنها را متوجه اشتباهشان کنم، گفتم: ]
پس اول بر سر عایشه قرعه کشی کنید تا قرعه به اسم هر کس درآمد، او را به کنیزی ببرد!
[ آنها متوجه خطای خود شدند و استغفار کردند. ]
📚منابع:
۱. الجمل، ص۳۸۲
۲. نهج البلاغه، کلام ۷۳
۳. أعلام الوری، ص۱۷۲
۴. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۵۰
۵. دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و هشتم
✳️ میهمانی در منزل دوستان
🔸در خانهٔ احنف
🔻[ احنفبنقیس غذایی تدارک دیده بود. من و همراهانم را به منزلش دعوت کرد. به همراه یارانم وارد منزل او شدم. احنف با دیدن چهره اصحابم متحیر شد و پرسید: ای امیرالمومنین، چه بلایی بر سر یاران تو آمده است که به چنین حال و وضعی افتادهاند؟ آیا از کمبود غذاست یا از نگرانیها و سختیهای جنگ چنین حالی پیدا کردهاند؟ به وی پاسخ دادم: ]
🔻چنین نیست احنف. خداوند سبحان دوست دارد جماعتی که در این دنیا بندگی او را می کنند، همانند بندگانی باشند که قبل از مشاهده قیامت به آن علم و آگاهی پیدا کردهاند و به یقین میدانند که آن روز نزدیک است و نهایت کوشش را به کار گیرند! آنان وقتی صبح قیامت را تصور میکنند که روز عرضه شدن اعمال به پیشگاه خداوند است، به یاد میآورند که شعله بزرگی از آتش جهنم بیرون میآید!
🔻همه مردم نزد خداوند متعال، یکجا گرد هم میآیند. در آنجا کتابی در برابر دیدگان همه مردم و شاهدان اعمال قرار دارد که تمام زشتیهای گناهان در آن آشکار است. در این حال، نزدیک است که جانهایشان ذوب و همچون سیلاب روان شود یا دلهایشان با بالهای ترس و هراس به پرواز درآید! آنها خود را در پیشگاه خداوند، تنها میبینند و همانند دیگ جوشانی به جوشوخروش درمیآیند و عقل از سر آنها میپرد! آنها ناله و فریاد میزنند، مانند کسی که در قعر تاریکیها سرگردان مانده است! از ترس آنچه فهمیده و بر آن آگاهی یافتهاند، درد و رنج میکشند و زندگی خود را در این حال سپری میکنند: جسمشان لاغر و خشکیده، دلهایشان اندوهگین، چهره هایشان دگرگون، لبهایشان خشکیده و شکم هایشان خالی است.
🔻آنان را می بینی که مدهوش از وحشت مشاهدات شب هنگام هستند! از شدت غرق در خوف و خشوع، گویی همانند مشکهای پوسیدهاند. در پنهان و آشکار، اعمال خود را برای خدا خالص کردهاند و دلهایشان از ترس آن روز آرام نمیگیرد؛ بلکه همانند نگهبانان بارگاه سلاطین، پیوسته مراقب و هراساناند.
🔻اگر آنها را در نیمههای شب، هنگامی که چشمهای مردم به خواب رفته و صداها آرام گرفته و پرندگان در لانههایشان از جنبوجوش افتادهاند ببینی، خواهی دید که ترس از روز قیامت و وعده عذاب الهی خواب را از چشمانشان ربوده؛ همانگونه که خدای متعال فرموده است:
" أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ؛
آیا اهل شهرها ایمن شدند از فراگرفتن عذاب ما آنها را شب هنگام که در خواباند؟"
🔻ای احنف، شاید اگر خوب به چهره آنها بنگری، در عین دیدن تازگی و نورانیت، دردی نهان در پس آن احساس کنی.
این خانهای که تو را به خود سرگرم کرده است، با نقشهایی که در سقفهایش زده و پردههایی که بر درهای آن آویختهای، در معرض طوفان و بلاها قرار دارد و به سوی خرابی میرود. این خانه، خانه ابدی و باقی تو نیست. برای تو خانهای را امید دارم که خداوند متعال آن را از لؤلؤ سفید آفریده است. در آن، چشمههای فراوان جاری کرده، درختان بسیار پرورانده، میوههای رسیدهٔ آن سایه بر زمین انداخته، حوریان جوان را در آن خانه به خدمت گمارده و دوستان و اهل طاعتش را در آن مستقر کرده است...
🔸در خانهٔ علاءبنزیاد
🔻[ به عیادت علاء رفتم. منزل بزرگی داشت. به وی تذکر دادم: ]
با این خانهٔ وسیع در دنیا چه میکنی، وقتی در آخرت به آن نیازمندتری؟ آری، اگر بخواهی، میتوانی با همین خانه به آخرت برسی. اگر در این خانه وسیع میهمانان را پذیرایی کنی و با خویشاوندان با نیکوکاری رفتار نمایی و حقوقی که بر گردن توست به صاحبان حق برسانی، آنگاه با همین خانه وسیع به آخرت نیز میتوانی دست یابی.
🔻[ علاء از برادرش، عاصم، شکایت کرد که زندگی را رها کرده و دست از دنیا شسته و به عبادت پرداخته است. برادرش را خواستم و به وی گفتم: ]
ای دشمن جان خویش! این شیطان است که تو را سرگشته و سرگردان کرده است. آیا به همسر و فرزندان رحم نمیکنی؟ آیا چنین پنداری که خداوند نعمتهای پاکیزهاش را حلال کرده است، اما دوست ندارد تا از آنها استفاده کنی؟ تو در برابر خدا کوچکتر از آنی که اینگونه با تو رفتار کند.
🔻[ عاصم پاسخ داد: ای امیرالمومنین، پس چرا تو خود با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر میبری؟ به وی توضیح دادم: ]
وای بر تو! من مانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایان حق و عادل واجب فرموده است که خود را با مردم ضعیف و ناتوان همسان کنند تا فقر و نداری، نیازمندان تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند.
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ۹۷
۲. نهج البلاغه، کلام ۲۰۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و نهم
✳️ عبداللهبنعباس؛ استاندار بصره
🔹امیدوار به تقوای ابنعباس
🔻[ عبداللهبنعباس را به استانداری بصره منصوب کردم و به مردم اطلاع دادم: ]
ای جماعت مردم، من عبداللهبنعباس را جانشین خودم در سرزمین شما قرار دادم. به سخنانش گوش فرا دهید و مادامی که او از خداوند و رسولش اطاعت میکند، شما نیز فرمان او را گردن نهید؛ اما اگر در میان شما بدعتی پدید آورد یا از حق فاصله گرفت، به اطلاع من برسانید تا او را از استانداری عزل کنم.
من امیدوارم که او را عفیف و باتقوا و پارسا بیابم و اگر او را به این مسئولیت برگزیدم، برای این بود که درباره وی چنین گمانی دارم. خداوند ما و شما را بیامرزد!
✳️ تذکرهایی به ابنعباس
[ و به عبداللهبنعباس سفارشهایی نیز کردم: ]
🔻ای فرزند عباس، تو را سفارش میکنم به رعایت تقوای الهی و اقامه عدل درباره کسانی که بر آنان ولایت داری. با مردم با چهره گشاده برخورد کن و به آسانی زمینه حضور آنان را نزد خودت فراهم ساز و با بردباری با آنان رفتار کن. تو را برحذر میدارم از خشم، که گذرگاه شیطان است. تو را برحذر میدارم از پیروی هوای نفس که از پیمودن راه حق بازت میدارد.
و متوجه باش که هر آنچه موجب تقرب تو به خدا باشد، موجب دوری تو از آتش نیز خواهد شد و هر آنچه تو را از خدا دور کند، به یقین موجب نزدیکی تو به آتش خواهد شد. خدا را بسیار یاد کن و غافلان مباش.
✳️ خروج از بصره
🔻[ هنگامی که میخواستیم از شهر بصره خارج شده و به سمت کوفه رهسپار شویم، با اشاره به لباس خودم، به مردم بصره گفتم: ]
ای مردم بصره، چه جای انتقاد از من است؟! به خدا سوگند، این لباسی را که به تن من است، خانوادهام بافتهاند.
[ و با اشاره به کیسه غذای خودم، به آنان گفتم: ]
ای مردم بصره، چرا باید از من انتقام بگیرید؟ به خدا سوگند، این خوراک من از مزرعهای که در مدینه دارم، تهیه شده است.
اگر از نزد شما با چیزی بیشتر از همین که میبینید بیرون رفتم، در پیشگاه خداوند از خیانتکاران باشم.
✳️ رعایت انصاف با مردم و احسان به آنان
🔻[ پس از خروج از بصره، نامهای از عبداللهابنعباس دریافت کردم که نشاندهنده وجود اختلاف بین مردم بود. در پاسخ وی نامهای نوشتم: ]
از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به عبداللهابنعباس
اما بعد، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است و صلوات خدا بر سرور و سالار ما محمد که بنده و رسول خداست.
فرستاده تو نزد من آمد و آنچه درباره مردم بصره یاد کردی و چیزهایی را که پس از خروج من از بصره دیدی و شنیدی، به اطلاع من رساند.
🔻من نیز به تو خبر میدهم که مردم بصره چند گروه هستند: گروهی از آنان در اطاعت تو باقی می مانند؛ زیرا به تو امید دارند. گروهی از ترس مجازات دست به شورش نمیزنند. پس با کسانی که به تو دلبسته و امیدوارند، با رعایت عدل و انصاف و نیکی رفتار کن و با کسانی که هراسناک و نگراناند، اینگونه باش: عقده ترس را از دلهای آنان بگشای و آرامش خاطر برایشان ایجاد کن.
🔻متوجه این نکته هم باش که مردم بصره برای فرمانروایشان شأن و عظمتی معتقد نبودند و جز به اندکی از آنان، به بقیه احترامی نمیگذاشتند. به تذکرات من توجه کن و در رعایت آنها جدی باش. نیز به قبیله ربیعه نیکی کن و به همه کسانی که در نزد تو هستند، در حد توان خویش احسان کن. ان شاء الله. والسلام.
📚منابع:
۱. الجمل، ص۴۲۰
۲. مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۹۸
۳. الامامة و السیاسة، ص۱۰۵
۴. نهج البلاغه، وصیت۷۶
۵. وقعة صفین، ص۱۰۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نودم
❇️ ارسال گزارش جنگ جمل
🔸نامهای به همه کارگزاران
🔻[ پس از پایان پیروزمندانه جنگ جمل، به همه کارگزاران کشور اسلامی نامهای نوشتم که بخشی از آن چنین بود: ]
خداوند متعال طلحه و زبیر را کشت؛ زیرا ستم روا داشتند و اختلافات افکندند و بیعتشکنی کردند. خداوند لشکر آنان را با شکست مواجه ساخت و عایشه را نیز بازگرداند، در حالی که گرفتار خسران شده بود.
❇️ نامه به مردم مدینه
🔻[ به مردم مدینه نوشتم: ]
بسم الله الرحمن الرحیم
از بنده خدا علی بن ابیطالب
سلام بر شما. خدا را سپاس میگویم که جز او، خدای دیگری نیست.
اما بعد، خداوند متعال که فضل و لطف ویژه و توجه خاص به من و شما دارد، فرمانروایی عادل است. خداوندی است که گفتارش حق است و در کتاب خود چنین فرموده است:
" إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ؛
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه در خودشان است تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا درباره قومی اراده سوئی کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت".
🔻اکنون به شما خبر میدهم از سرانجام کار خودمان و کسانی از مردم بصره و قریش و دیگران که همراه طلحه و زبیر بودند. همانگونه که میدانید، آن دو بیعت مرا شکستند، با اینکه به میل خود با من بیعت کرده بودند. من از نزد شما خارج شدم و گروهی از مردم وفادار به بیعت من و پایدار در مسیر حق مرا همراهی کردند، تا اینکه به منزلگاه ذیقار رسیدم و فرود آمدم. در آنجا بود که جمعی از مردم کوفه نیز به ما پیوستند و با ما همراه شدند.
🔻طلحه و زبیر قبل از ما وارد بصره شدند و به فرماندار من، عثمانبنحنیف، ظلمها را روا داشتند. من نمایندگانی پیش آنان فرستادم و همهگونه دلیل و برهان آوردم و حجت را بر آنها تمام کردم. هنگامی که به نزدیکی بصره رسیدم، دوباره آنان را به حق فراخواندم و بار دیگر اتمام حجت کردم و قول دادم که از هر خطا و لغزشی میگذرم و بیعتشکنی و نقض عهد آنان را نادیده میگیرم؛ ولی آنان به هیچ چیز راضی نشدند، جز جنگ با من و همراهان من و پافشاری بر گمراهی. من نیز چارهای جز برخورد با ایشان نداشتم و از این روی راه جهاد را در پیش گرفتم. گروهی از آن پیمان شکنان را خداوند کشت و گروهی هم به میدان جنگ پشت کردند و گریختند.
🔻من شمشیر را از آنان برداشتم و همگان را عفو کردم و درباره آنان، حق و سنت را اجرا کردم سپس عبداللهبنعباس را استاندار آنان قرار دادم و اکنون، به خواست خداوند متعال به کوفه می روم. انشاالله.
🔻همچنین نامههایی به مردم کوفه و جریربنعبدالله، استاندار همدان و قرظةبنکعب و مسلمانان تحت امر وی در کوفه نوشتم و حوادث جنگ جمل را برای آنان شرح دادم و در این خصوص، روشنگری کردم.
❇️ نامهای به خواهرم
🔻[ نامهای نیز به خواهرم، امهانی نوشتم: ]
سلام بر تو. خدا را سپاس میگویم که جز او خدای دیگری نیست.
اما بعد، ما با سرکشان و ستمگران در بصره روبهرو شده و درگیر شدیم و خداوند با حول و قوه خود پیروزی را بر ما ارزانی داشت و به دشمنان ما مجازات ستمگران را داد. طلحه و زبیر و عبدالرحمانبنعتاب و گروهی بیشمار از آنان کشته شدند. از لشکر ما هم فرزندان مخدوع و دو پسر صوحان و علباء و هند و ثمامه و گروهی دیگر از مسلمانان به شهادت رسیدند که خدایشان رحمت کند. والسلام.
📚منابع:
۱. الفصول المختارة، ص۱۴۲
۲. قرآن کریم، سوره رعد، آیه۱۱
۳. الجمل، ص۳۹۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نود و یکم
❇️ ورود به کوفه
🔸چه شهر زیبایی!
[ هنگامی که به نزدیکی شهر کوفه رسیدیم و بر آن مُشرِف شدیم، خطاب به این شهر گفتم: ]
🔻آفرین بر تو ای کوفه! چه هوای خوش و باطراوتی داری و از چه خاک پربرکت و حاصلخیزی برخورداری! کسانی از تو روی برمیگردانند که به دنبال گناه هستند و کسانی به تو روی آورند که درپی رحمتاند. شبها و روزها خواهند رفت و روزگار سپری خواهد شد تا روزی فرارسد که همه مومنان به سوی تو آیند و بدکاران و فاسقان اقامت در تو را خوش نداشته باشند. چندان آباد خواهی شد و گسترش خواهی یافت که برخی ساکنان تو، هنگام صبح، برای شرکت در نماز جمعه حرکت کنند و به دلیل دوری راه به نماز نرسند!
❇️ رعایت اعتدال و انصاف
🔻[ نزدیکیهای شهر کوفه، قرظهبنکعب با جمعی از مردم به استقبال آمده بودند. آنها پیروزی در جنگ جمل را تبریک گفتند؛ اما عبداللهبنوهب درباره لشکر جمل به گونه دیگری سخن گفت و آنها را کافر و مشرک نامید. به وی تذکر تندی دادم: ]
🔻مادرت به عزایت بنشیند! از کجا این همه توان برای گفتن باطل به دست آوردهای و این همه جرئت برای بیان چیزی که نمیدانی به خرج میدهی؟! سخن تو غلط و باطل است و آن جماعت چنان نیستند که تو میپنداری! اگر ما آنها را مشرک میدانستیم، فرزندان و همسرانشان را به اسارت میگرفتیم و اموالشان را بهعنوان غنیمت، بین لشکریان تقسیم میکردیم و دیگر کسی اجازه ازدواج با آنها را نداشت و کسی از آنها ارث نمیبرد.
❇️ اولین خطبه پس از ورود به کوفه
🔻[ دوشنبه، ۱۲ رجب سال ۳۶، وارد کوفه شدیم و با استقبال مردم کوفه مواجه شدیم. در مسجد اعظم کوفه، پس از خواندن دو رکعت نماز، برای مردم سخن گفتم: ]
اما بعد، ای مردم کوفه، شما در اسلام و مسلمانی صاحب فضیلت و دارای مزیت هستید، مادامیکه راه کج نکنید و از درستی روی بر نتابید.
🔻من شما را به یاری حق دعوت کردم و شما دعوت مرا اجابت کردید و به مقابله با منکر برخاستید و منکر را واژگون کردید. آگاه باشید! فضیلتی که شما بین خود و خدا دارید، موجب میشود که احکام الهی را درباره شما اجرا کرده و سهم شما را از بیتالمال پرداخت کنم. شما الگوی کسانی هستید که راه شما را بپسندند و دعوت شما را پذیرا باشند و در راهی که شما وارد شدهاید، وارد شوند.
🔻بدانید که برای شما از دو چیز بیشتر از هرچیز نگرانم: هواپرستی و آرزوهای طولانی! پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز میدارد و آرزوهای طولانی آخرت را از یاد میبرد. آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت میکند و میرود و آخرت بهسرعت حرکت میکند و بهسوی ما میآید. دنیا و آخرت، هر یک فرزندانی دارند؛ پس بکوشید از فرزندان آخرت باشید. امروز هنگام عمل است، نه حسابرسی و فردا روز حسابرسی است، نه عمل.
🔻سپاس خدایی را که ولیّ خود را پیروز کرد و دشمنش را خوار و حقیر ساخت. او همان خدایی است که راستگوی صاحب حق را عزیز کرد و بیعتشکن گمراه را ذلیل. شما را سفارش میکنم به رعایت تقوای الهی و فرمانبُرداری آنکس از اهل بیت پیامبرتان که خدا را اطاعت میکنند. اهل بیت پیامبر شما برای اینکه از آنها اطاعت کنید شایستهتر هستند از مدعیان دروغگویی که در مقابل ما ایستادهاند. آنها فضیلتهای ما را بهناحق به خود نسبت میدهند، با امر ما مخالفت میکنند، حق ما را پایمال میسازند و ما را از آن دور میکنند. آنها طعم تلخ اعمال زشت خود را خواهند چشید و بهزودی جهنم را درک خواهند کرد.
📚منابع:
۱. الأخبار الطوال، ص۱۵۲
۲. خصائص الأئمة، ص۱۱۴
۳. الکافئة، ص۳۱
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نود و دوم
❇️ ادامه اولین خطبه پس از ورود به کوفه
🔻بدانید که مردانی از شما از یاری من کوتاهی کردند. آنها شایسته ملامت و مذمت هستند و من آنها را سرزنش و نکوهش میکنم. شما هم رابطه خود را با آنها قطع کنید، آنان را از خود برانید و سخنانی را که خوش ندارند به گوش آنها بخوانید تا تنبیه شوند! اینگونه اقدامات لازم است تا این که در هنگام جدایی صفها،حزب خدا شناخته شود.
🔻[ در اینجا مالکبنحبیب، رئیس نیروهای انتظامی شهر کوفه، برخاست و گفت: به خدا سوگند ملامت کردن متخلفان از جنگ مجازاتی اندک برای آنان است. اگر فرمان صادر کنی، همه آنها را از دم تیغ میگذرانیم، اما من به وی تذکر دادم: ]
🔻سبحان الله! ای مالک، از مرز گذشتی و از حد تجاوز کردی و در تندروی غرق شدی، ای مالک! خداوند چنین حکم نکرده است. قانون خدا قتل نفس در برابر قتل نفس است؛ پس چه جای انتقامگیری و بیدادگری است؟ خدا فرموده است:
"وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورًا؛
و آن کس که مظلوم کشته شده است، برای ولیاش سلطه [ و حق قصاص ] قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است".
اسراف در قتل یعنی اینکه انسان کسی را بکشد که قتلی انجام نداده است. خداوند انسان را از چنین کاری پرهیز داده است؛ زیرا ستم است.
🔻[ ابوبرده که یکی از متخلفان از جنگ بود، برخاست و پرسید: ای امیرالمومنین! کسانی که در کنار عایشه و زبیر و طلحه کشته شدند، چه جرمی مرتکب شده بودند که مستحق قتل شدند؟ به وی پاسخ دادم: ]
🔻آنان شیعیان و کارگزاران مرا کشتند و برادر ربیعه عبدی، که رحمت خدا بر او باد و گروهی از مسلمانان را کشتند. آری، جرم هواداران من این بود که گفتند: ما به خلاف شما که پیمان شکستهاید، پیمان نمیشکنیم و بهخلاف شما که خیانت ورزیدهاید، خیانت نمیکنیم.
🔻بر سر آنان ریختند و همگی را از دم تیغ گذراندند. من به این جرم آنها را کشتم. از آنان خواستم قاتلان برادرانم را تحویل ما دهند تا قصاص کنیم، سپس کتاب خدا بین من و آنها حاکم باشد؛ اما آنان نپذیرفتند و در جنگ با من اصرار ورزیدند، درحالیکه بیعت من بر گردن آنها بود و علاوهبرآن خون نزدیک به هزار نفر از شیعیان من نیز بر عهده آنان است. آیا باز هم تردید داری؟
[ او پاسخ داد: در تردید بودم؛ اما اکنون حقیقت را فهمیدم و خطای آن گروه بر من آشکار شد. به راستی که تو هدایت شده و درست کردار هستی. ]
🔻و بعد از آن، اولین خطبه نماز جمعه در کوفه را خواندم: پس از حمد و ستایش خداوند و شهادت بر یکتایی او و شهادت بر نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مردم را به تقوای الهی سفارش و پیرامون آن برای آنها سخن گفتم. همچنین آنها را به عمل خالصانه، دور از ریا و جلوه گری فرا خوانده، آنها را از عذاب الهی و فریب دنیا بر حذر داشتم با استناد به آیه قرآن:
"وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ؛
و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند".
🔻در پایان از خداوند، تشرف به مقام شهیدان و همراهی با پیامبران و زندگی اهل سعادت را خواستار شدم. که به راستی ما برای او هستیم و به سوی او رهسپاریم.
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سوره اسراء، آیه۳۳
۲. وقعة صفین، ص۳
۳. الفتوح، ج۱، ص۱۳۸
۴. الإرشاد، ج۱، ص۲۵۹
۵. شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۰۲
۶.قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه۶۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نود و سوم
❇️برنامه های تربیتی در کوفه
🔸عالمان باقی هستند تا روزگار باقیاست
🔻[ مردم کوفه را به فراگیری علم تشویق میکردم، درخطبهای به آنها گفتم: ]
ای مردم، بدانید که کمال دین طلب علم و عمل به آن است. طلب علم برای شما از کسب مال واجبتر است؛ زیرا مال را خداوند تقسیم کرده و ضمانت کرده است که به شما برساند و به این ضمانت وفا خواهد کرد؛ اما علم را از دسترس شما دور نگه داشته و در اختیار گروهی گذاشته و به شما امر کرده است که آن را از اهلش فراگیرید. پس دنبال علم بروید.
🔻بدانید که مال زیاد شما را فاسد کرده و دین شما را تباه می کند و دلها را سخت می سازد؛ اما هر چه علم فرا گیرید و به آن عمل کنید، به صلاح دین شماست و بهشت را نصیب شما خواهد کرد. مال، مردم را بخیل میکند و حتی صاحب مال به خودش هم بخل می ورزد، چه رسد که بخواهد به مردم کمک کند! مال با انفاق کردن کم میشود! در صورتی که علم با انفاق کردن فزونی مییابد و انفاق علم، نشر و گسترش آن برای افراد مستعد و شایسته است.
🔻بدانید که پیروی از عالِم و همراهی با او از نشانههای دین است و اطاعت از عالِم حسنات میآورد و گناهان را محو و برای مومنان ذخیره تهیه میکند. مقامات عالمان در دنیا و آخرت والاست و خوشنام، چشم از جهان فرو میبندند. بدانید که مال از بین میرود، همانگونه که صاحبش نیز از بین میرود؛ ولی علم و عالمان همیشه هستند. علم حکومت می کند؛ در صورتی که مال همیشه محکوم است.
❇️ آماده مرگ باشید
🔻[ شبها پس از نماز عشا، مردم را با توجه دادن به امر آخرت موعظه میکردم و میگفتم: ]
ای مردم، خداوند شما را رحمت کند! برای مرگ آماده شوید و بار خود را ببندید که آوای کوچ برخاسته است. پس این اقامت و دلبستگی به دنیا چه معنی دارد، پس از اینکه ندای کوچیدن برخاسته است؟! خداوند شما را رحمت کند! آماده شوید و بهترین زاد و توشهای را که آماده و در دسترس دارید، یعنی تقوا را به همراه خود بردارید.
🔻بدانید که راه شما به سوی قیامت و عبور شما از صراط و وحشت بزرگ در پیش رویتان است و گردنههای صعبالعبور و منازل وحشتزا و هراسناکی در پیشِ رو دارید که ناگزیر باید از آنها عبور کرده و در آن منازل توقف کنید. در این مسیر، یا رحمت خداوند متعال است که شما را از خطرهای بزرگ، منازل هراسناک، منظرههای دلخراش و آزمایشهای سخت نجات میدهد یا مهلکهای است که جبران پذیر نخواهد بود.
📚منابع:
۱. مشکاة الانوار، ص۱۳۸
۲. کافی، ج۱، ص۳٠
۳. تحف العقول، ص۱۹۹
۴. شیخ مفید، الأمالی، مجلس ۲۳، ح۳۲، ص۱۹۸
۵. روضة الواعظین، ج۲، ص۴۴۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نود و چهارم
❇️ از آیات قرآن بپرسید
🔻[ در یکی از روزها که برای مردم کوفه سخن می گفتم، به آنان چنین خطاب کردم: ]
ای مردم، از من سوال کنید و پرسش های خود را برای من مطرح کنید. به خدا سوگند، درباره هر آیهای از کتاب خدا بپرسید، به شما خواهم گفت که در شب یا روز، در بیابان یا در کوه یا در محل اقامت و نیز درباره مومن یا منافق نازل شده است. به شما خواهم گفت که مقصود از آیه چیست: آیا موضوع خاصی مدنظر آیه است یا معنای آن شامل عموم میشود؟ بدانید که اگر مرا از دست دادید، کسی را پیدا نخواهید کرد که همانند من برای شما سخن بگوید.
🔻[ ابن کوّا برای سوال کردن برخاست، به وی تذکر دادم: ]
برای اشکالتراشی و آزمایشکردن سوال نکن؛ بلکه برای فهمیدن و یادگرفتن بپرس و هنگامی که سوال کردی، در پاسخ آنچه پرسیدهای اندیشه و تدبر کن.
🔻[ او از معنی آیه ۷ سوره بیّنه( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ؛
کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات هستند) پرسید. از دادن پاسخ به وی امتناع کردم؛ ولی سه بار سؤالش را تکرار کرد، تا اینکه به او پاسخ دادم: ]
🔻توجه کن ای ابنکوّا، مقصود از آنها ماییم و پیروان ما که در روز قیامت رو سفید و نورانی و سیراب و شاداب خواهند بود و با چهرههایی درخشان و تابناک معرفی خواهند شد.
✳️ فضیلت ماه رمضان
[ در اولین روز ماه رمضان، در مسجد کوفه خطبهای چنین ایراد کردم: ]
🔻ای مردم، این ماه، ماهی است که خداوند آن را بر ماههای دیگر برتری و فضیلت داده؛ همانگونه که ما اهل بیت پیامبر را بر دیگران برتری بخشیده است. در این ماه، دروازههای آسمان گشوده و درهای لطف و رحمت الهی باز است و درهای آتش بسته است. در این ماه، نجوای بندگان به درگاه خدا، مشمول عنایت قرار میگیرد و دعاهایشان به اجابت میرسد و اشکهای چشمشان رحمت الهی را جذب میکند. در این ماه، شبی هست که در آن شب، فرشتگان از آسمان فرود میآیند و تا سحرگاهان که فجر طلوع میکند، بر مردان و زنان روزهدار سلام میفرستند. آن شب همان شب قدری است که در آن، ولایت من تقدیر شده است. آن شب، شب با عظمتی است که انجام عمل خیر در آن، برتر از اعمال خیر هزار ماه به شمار می رود و روزه گرفتن در روز آن از روزه ی هزار ماه برتر است.
🔻مردم، در ماه رمضان خورشید در حالی طلوع میکند که رحمت الهی مردان، مردان و زنان روزهدار را فراگرفتهاست و در شبهایش با طلوع ماه، نسیمهای لطف و عنایات خداوندی بر روزهداران وزیدن میگیرد. در این ماه، در همه روزها و شب ها هدایای پروردگار از آسمان بر این امت فرومیریزد و کسانی که به دریافت این هدایا موفق میشوند، در روز ملاقات با پروردگار از امتیاز ویژه و تکریم الهی برخوردار میشوند و جایگاه زیبایی در بهشت به دست میآورند.
🔻ای بندگان خدا، این ماه همانند ماههای دیگر نیست! روزهایش برترین روزها و شبهایش عالیترین شبها و لحظهلحظههایش زیباترین لحظات است. در این ماه، شیاطین در حبس بوده و دستوپایشان زنجیر شده است. در این ماه، خداوند بر روزیها و عمرها میافزاید، میهمانان خانه خدا تعیین میشوند، اهل ایمان طعم شیرین مغفرت الهی و خشنودی خداوند را میچشند و از روح و ریحان و رضای پروردگار بهرهمند میشوند.
🔻ای روزهدار، در برنامه خویش خوب بیندیش و تامل کن، که در این ماه تو میهمان خدای خویش هستی. بنگر که شب و روز تو چگونه سپری میشود و چگونه اعضا و جوارح خود را از نافرمانی پروردگارت حفظ میکنی. نیک بنگر! مبادا شبهای این ماه را در خواب و روزهایش را در غفلت سپری کنی! مبادا ماه به پایان رسد و هنوز بارهای گناه بر دوش تو سنگینی کند! آنگاه هنگامی که روزهداران جوایز خود را دریافت میکنند، انگشت حسرت به دندان بگزی و هنگامی که آنان به کرامتهای بی پایان الهی دست مییابند، تو دستاوردی جز تاسف نداشته باشی و در مقابل سعادتی که نصیب روزهداران شده است و توفیق همجواری با خداوند را کسب کردهاند، تو از رانده شدگان درگاه الهی باشی.
📚منابع:
۱. سیدبنطاووس، سعد السعود، ص۱۰۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نود و پنجم
✳️ ادامه خطبه فضیلت ماه مبارک رمضان
🔻ای روزهدار، اگر از درگاه خدایت که مالک توست رانده شوی، به کدام در پناه خواهی برد؟! و اگر خداوند تو را از عنایات خویش محروم کند، کیست که تو را روزی دهد و بینیازت سازد؟! اگر خدایت برای تو حرمتی قائل نشود، کیست که بتواند تو را گرامی بدارد؟! اگر خداوند تو را خوار و رسوا سازد، کیست که برای تو عزت و سرفرازی فراهم آورد؟! اگر دست یاری خداوند از پشت تو برداشته شود، پشتیبانی چه کسی برای تو کارساز خواهد بود؟! به راستی اگر خداوند تو را در زمره بندگانش نپذیرد، طوق بندگی چه کسی را به گردن خویش خواهی افکند؟! اگر لغزشها و خطاهای تو را نادیده نگیرد، به چه کسی دلبستهای که گناهانت را ببخشد؟! اگر خداوند حق خویش را از تو مطالبه کند، چه پاسخی خواهی داد؟!
🔻ای روزه دار، با تلاوت کتاب خدا در شبانهروز، به خداوند نزدیک شو. کتاب خدا در روز قیامت، اهل تلاوت آن را شفاعت میکند و شفاعت آن پذیرفته میشود. آنگاه اهل قرآن به تناسب تلاوتشان از قرآن، به درجات بهشتی نائل میآیند و آن مراحل را طی میکنند.
🔻ای روزهدار، بشارتی دهم تو را: در ماهی که قرار داری و روزه آن بر تو واجب است، نفسکشیدن تو به منزله تسبیح گفتن و خواب تو نیز عبادت محسوب میشود؛ طاعتهای تو در این ماه مقبول است و گناهانت مشمول عفو خداوند قرار میگیرد؛ به دعا و مناجات تو توجه میشود و با دیده رحمت به آن نگریسته میشود.
🔻من خود از محبوب دلم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، شنیدم که میفرمودند:" هنگام افطار هر شب ماه رمضان، خداوند جمعی را از آتش جهنم آزاد میکند که تعداد آنان را کسی جز او نمیداند و از علم غیبی است که فقط خداوند بر آن احاطه دارد؛ اما در پایان ماه رمضان، در شب عید فطر، به همان میزانی که در تمام شبها آزاد کرده است، جمعی را از آتش جهنم آزاد میکند."
🔻[ مردی از قبیله "همدان" برخاست و تقاضا کرد حدیث دیگری از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در فضیلت ماه رمضان نقل کنم، پاسخ دادم: ]
آری،از برادرم و پسرعمویم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ،شنیدم که میفرمودند:" هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد و نفس خویش را از حرامهای الهی محافظت کند، وارد بهشت میشود."
🔻[ آن مرد تقاضای حدیث دیگری کرد، گفتم: ]
آری، از دوست عزیزم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، شنیدم:" کسی که ماه رمضان را توأم با ایمان و مراقبت روزه بگیرد، وارد بهشت میشود."
🔻[ مرد همدانی برای بار سوم درخواست کرد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حدیث بگویم. پاسخ دادم: ]
آری، از آقای اولین و آخرین، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، شنیدم که میفرمودند:" هرکس در ماه رمضان روزه بگیرد و در شبهای آن مرتکب کار حرامی نشود، بهشتی خواهد بود."
🔻[ مرد همدانی برای بار چهارم تقاضای حدیث کرد، گفتم: ]
آری، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که از همه انبیای الهی و ملائک مقرب برتر است، شنیدم:" بزرگ و سرور جانشینان پیامبران در ماهی که سرور ماههاست، به شهادت خواهد رسید! "
🔻از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) پرسیدم: مراد از سرور جانشینان پیامبران کیست و سرور ماهها چیست؟
فرمودند: " سرور ماهها ماه رمضان است و سرور جانشینان انبیا تویی! "
عرض کردم: ای رسول خدا، حتماً این حادثه اتفاق خواهد افتاد؟
فرمودند: "آری، به خدا سوگند پستترین و بدبختترین فرد امت من که در ردیف قاتل ناقه قوم ثمود است، بر میخیزد و ضربهای بر سر تو وارد میسازد که محاسن تو با خون سرت رنگین میشود. "
🔻[ در این لحظه صدای گریه و ناله مردم برخاست و امکان ادامه خطبه نبود. خطبه را قطع کردم و از منبر پایین آمدم. ]
📚منابع:
۱. شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثة، ص۱۰۷
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@andishe1357