eitaa logo
🌷🌷اندیشه ناب🌷🌷
154 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
151 فایل
مطالب فوق العاده جذاب و کاربردی، به روز و غیر تکراری، پاسخ به شبهات اعتقادی، داستان های جذاب و هر آنچه برای آرامش به آن نیاز دارید همه را در این کانال بجویید تبادل @yaali124
مشاهده در ایتا
دانلود
•••✾☘🌹️🌷🌹🌷🌹☘️✾••• ‌                          *❁﷽❁* *🌷 🌷* *🌺سیدجمشید را اخلاقش محبوب کرد نه شجاعتش. که البته شجاعت هم داشت ... مثل شاخه گلی که بویش از برگهایش بیشتر باشد.* *🌹 سید هر وقت بود دیگران آرامش داشتند . هر وقت بود دیگران از دست و زبانش در امان و آسایش بودند.* *به خطاکار فرصت جبران می داد. خودش زمینه های جبران را فراهم می کرد. بعد هم بیش از گذشته محبت می کرد. سید دنبال فخر فروشی و تحقیر دیگران نبود.* *🌸سید معتقد بود این بچه هایی که از جنگ برمی گردند در شهر نیز باید بیمه باشند چون اسباب فریب انسان آنقدر زیاد است که لحظه ای غفلت هم خطرناک است. برای همین وقت استراحت گردان در شهر به بهانه هایی مرتب به مساجد و دوستان سر می زد به دلیل اینکه نگران بود. می گفت آفات دنیا زیاد است و فرصت نمی داد کسی دلبسته شود. سید پرده پوش بود. برای عزت یک نفر پیش خدا و مردم این خصایص چیز کمی نیست. اصلا خضریان(فرمانده) سید را برای همین انتخاب کرد. می دانست سید بچه ها را برای شب عملیات آماده تحویل او می دهد.* *🌷سید انسان خود ساخته و اخلاقمندی بود که شهید شد. من شب عملیات والفجر هشت فهمیدم که خضریان چقدر به سید علاقه دارد. من لحظاتی فقط زل زده بودم به خداحافظی این دو.* •••✾☘️🌺🌸🌹🌻🌷☘️✾••• *🌴روزهای اول آموزش آبی خاکی در پشت سد تنظیمی بودیم. برای عملیات بدر آماده می شدیم. من در حالی داشتم از آب بیرون می آمدم که خضریان و سید جمشید و یکی دو نفر از مهمانهای خضریان روی اسکله بودند. از آب که بیرون آمدم کمر سید را گرفتم و بغلش کردم و گفتم سید با هم می پریم توی آب. کشمکش من و سید ده ثاییه هم طول نکشید که من به آب افتادم. از آب که بیرون آمدم خضریان مرا خطاب قرار داد و گفت این چه کاری بود که کردی؟ عذرخواهی کردم و خواستم از اسکله خارج شوم که سید جمشید صدایم زد و با لبخند گفت:* *👈 زحمت بکش یک جفت دمپایی برایم بیاور.* *چون یک لنگه از دمپایی اش توی آب افتاده بود. من خودم می دانستم که سید اگر هم دمپایی می خواست می توانست به کسی دیگر بگوید. اما او مخصوصا به من گفت تا آن تلخی تذکر خضریان را فراموش شده بداند و من هم با این برداشت از تقاضای سید رفتم و برایش دمپایی آوردم.* *👈اینها فقط خاطره نیست که اگر به اینگونه نکات توجه نشود جز مشتی داستان قدیمی و بی خاصیت چیزی نیستند.* 📚خاطرات همرزم شهید     * * 🍃🌺به ما بپیوندید🌺🍃 https://eitaa.com/andishe_nab110 https://chat.whatsapp.com/FJffl3Op2pb4Can2BvdRjX •••✾☘🌹️🌷🌹🌷🌹☘️✾•••