📒#خاطره
میانه نبرد بودیم ؛ در حمله بوکمال. از منطقه T2 به T3 رسیدیم . همان جا بودیم که حاجی سخنرانی کرد و گفت: کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند.
نشسته بود نوک خط روی خاکریز؛ دفتری جلویش باز بود: زینبیون از این طرف برید ، حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید.
بچه ها به صدا در آمدند که انتحاری ها امانشان را بریده ، از شدت انفجارهایشان گوش هایمان خونریزی کرده ، چشم هایمان تیره و تار میبیند.
حاجی یکپارچه غیظ شد ! «پورجعفری!
برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم.»
جان بچه ها بود و فرماندهشان! نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن.
📚منبع :کتاب سلیمانی عزیز
#مکتب_حاج_قاسم
🦋 @andishejo
#خاطره
🍃🌼 عصر بود که از شناسایی اومد
انگار با خاک حموم کرده بود!
از غذا پرسید؛
نداشتیم!
یکی از بچهها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیدهها رو که دید، گفت:
"این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجیها خوردن از همون بیار. نیست؟ نون خشک بیار!"
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
#شهید_حسن_باقری
⭕️ @andishejo
#خاطره
⚫ برخورد عجیب خانم بدحجاب با سردار سلیمانی
▪سردار سلیمانی نقل میکند یکبار با دخترم زینب رفته بودیم که میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی که پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه میکرد و به همراهش میگفت: او سردار سلیمانی است؟ همراهش میگفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون گارد و حفاظت بیاید و انکار میکرد. تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما سردار سلیمانی هستید؟ گفتم بله. با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم. من هم تسبیح دستم را به آنها هدیه کردم. اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله میکنند. انگشترم را هم به آنها بخشیدم.
▪راوی سرهنگ حمزه ای
#مکتب_حاج_قاسم
🏴 @andishejo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 «مجانی ببخش!»
✅ #خاطره آیت الله مصباح یزدی از مرحوم آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی (ره) در شب ۲۳ #ماه_مبارک_رمضان
۹۸/۰۷/۲۳
🖥 مشاهده فایل با کیفیت در آپارات:
https://www.aparat.com/v/fVgil
🌒 @andishejo
اندیشه جو
🚨 اولویتهای قوهقضاییه به روایت اژهای رئیس قوه قضائیه: 🔹ریشه فساد در دستگاههای حکومتی باید کنده ش
⭕️ وقتی محسنی اژهای دستور تخریب قسمتی از منزل خود را صادر کرد
🔻علی قنبرلو عکاس روزنامه همشهری خاطره ای درباره حجتالاسلام محسنی اژهای بیان کرده:
🔹چند ماه پیش آقای اژه ای منزل شان را قرار بود تعمیرات کنند و برای همین اسباب و لوازم خانه را در اتاقی جمع کردند و بعد از گرفتن مجوز لازم از شهرداری شروع به ساخت کردند
🔹از آنجایی که مجوز تعمیرات بود و ما می دانستیم شامل چه چیزهایی هست از ساخت و ساز یک نیم طبقه کوچک در بالای پشت بام منزل حاج آقای اژه ای کاملا تعجب کرده بودیم و از این تخلف آشکار دل مان به درد آمده بود که ایشان که معاون اول قوه قضاییه هست و کسی جرات تذکر به ایشان را ندارد چگونه از قدرت خود سوء استفاده کرده و در حال ساخت و ساز اضافی هست.
🔹گذشت تا دقیقا همان روزی آمدند که کار تعمیرات تمام شده بود و نظافت کرده بودند تا وسایل منزل را بچینند، همه چیز خوب و منظم بود تا اینکه معاون اول قوه قضاییه از سر کار تشریف آوردند.
🔹حاج آقا با عصبانیت برگشتند و با خانواده سوار ماشین شدند و رفتند. در این هنگام صدای پتک بود که بلند شد و دوباره گرد و خاک و سر وصدا. ما که تعجب کرده بودیم که چرا خانه را خراب می کند کارگر ایشان.
🔹چند روز بعد که ایشان برگشتند کاشف به عمل آمد که کارگر بنایی که در منزل ایشان مشغول بوده جهت خود شیرینی یک اتاق کوچک برای مطالعه حاج آقا اژه ای درست کرده و هیچ چیزی هم نگفت، تا اینکه حاجی می آید و می پرسد این چیه که کارگر می گوید اینجا را اضافی درست کردیم برای شما. حاج آقا میگویند مجوز ما تعمیرات بود نه ساخت و ساز، خرابش کنید سریع.
#خاطره #اژه_ای
☑️ @andishejo