eitaa logo
اشعار ناهید خلفیان
535 دنبال‌کننده
412 عکس
291 ویدیو
9 فایل
کپی بدون نام شاعر جایز نیست🙏 با معرفی کانال به دیگران و به اشتراک گذاشتن پست‌ها در ثواب انتشار مطالب سهیم باشید. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تکان خوردن منارجنبان ساخت سوم اردیبهشت روز بزرگداشت شیخ بهایی و روز معماری 🌸
ای کاش که عمر بی‌هوا سر نشود این شور حیات، عاقبت شر نشود آن طور بمانیم در این عالم که از بودن ما کسی مکدر نشود @andisheysabz
34.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۰ نکته مهم در رابطه با عملیات وعده صادق!هر آنچه که لازم است در رابطه با عملیات موشکی سپاه بدانید👆 🔴 دیدن این ۱۰ دقیقه دست شما را در پر و شما را مجهز به پاسخ تمام شبهات می‌کند 🔔 حتی اگر حوصله نگاه کردن تمام فیلم را ندارید، حداقل ۲دقیقه اول را -حتی با سرعت ۲x - نگاه کنید؛ مطمئن باشید ... 🔰 برشی از سخنرانی ، در رابطه با حمله تنبیهی موشکی سپاه 🔸 دریافت نسخه با کیفیت 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
4_5854682483404052485.mp3
1.75M
📱سروده‌ی میلاد عرفان‌پور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانه عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند 👈در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیه‌السلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواند: 📝تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس 📝عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز 👆در پی انتشار این سروده، آقای میلاد عرفان‌پور از شاعران جوان کشور با سرودن غزلی به استقبال شعر رهبر انقلاب رفته است. رسانه‌ی نگار متن و صوت این شعر را به شرح زیر منتشر میکند: 🔹دلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز رهبر معظم انقلاب ▪️ما را مباد، از دل طوفان گریختن ننگ است از میانه‌ی میدان گریختن از خط خون بخوان که نبوده‌ست رسم ما از پاسخ ندای شهیدان، گریختن جانا تو جان بخواه! که معنای زندگی‌ست دل را بهانه کردن و از «جان» گریختن اسفند روی آتش عشقیم و روشن است از این بلا نمی‌شود آسان گریختن کم سو شدیم در قفس شهرها، خوشا همچون ستارگان به بیابان گریختن یا‌ایهالعزیز! گوارای جان ماست محض رضای دوست به زندان گریختن با اشک شوق، می‌گذریم از میان نیل فرعون مانده است و هراسان گریختن ما در امان «انّ معی ربّیِ»‌ توایم از فتنه‌ها خوش است به‌ قرآن‌ گریختن میلاد عرفان پور اردیبهشت ۱۴۰۳
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹پاسخ آیت الله حائری (رضوان الله علیه) به یک پرسش: 🔸اگر یک روزی امام حسین علیه السلام به شما بگوید: آقای حائری شیرازی دیگر شما را نمی خواهم شما چه می گویید؟!
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اتفاقی عجیب در زندگی نادر طالب زاده که شاید هر کسی را ضد انقلاب می کرد به مناسبت سالگرد شهادت @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درسی اخلاقی از سهراب سپهری سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می‌گفتم: بچه‌ها تنبل و بداخلاقند دست کم می‌گیرند، درس و مشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم... چشم‌ها در پی چوب، هر طرف می‌غلطید مشق‌ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید! اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد زدم... سومی می‌لرزید... خوب، گیر آوردم !!! صید در دام افتاد و به چنگ آمد زود... دفتر مشق حسن گم شده بود این طرف، آن طرف نیمکتش را می‌گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجا همچنان می‌لرزید... ” پاک تنبل شده‌ای بچه بد ” " به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند" ” ما نوشتیم آقا ” باز کن دستت را... خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم او تقلا می‌کرد چون نگاهش کردم نالهٔ سختی کرد... گوشهٔ صورت او قرمز شد هق هقی کرد و سپس ساکت شد... همچنان می‌گریید... مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد زیر یک میز، کنار دیوار، دفتری پیدا کرد …… گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بر دلم آتش زده بود سرخی گونهٔ او، به کبودی گروید ….. صبح فردا دیدم که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر سوی من می‌آیند... خجل و دل نگران، منتظر ماندم من تا که حرفی بزنند شکوه‌ای یا گله ای، یا که دعوا شاید سخت در اندیشهٔ آنان بودم پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما ” گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟ گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی‌گشته به زمین افتاده بچهٔ سربه‌هوا، یا که دعوا کرده قصه‌ای ساخته است زیر ابرو و کنارچشمش، متورم شده است درد سختی دارد، می‌بریمش دکتر با اجازه آقا ……. چشمم افتاد به چشم کودک... غرق اندوه و تاثر گشتم منِ شرمنده معلم بودم لیک آن کودک خرد و کوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب و دفتر …. من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ به پدر نیز نگفت آنچه من از سر خشم، به سرش آوردم عیب کار ازخود من بود و نمی‌دانستم من از آن روز معلم شده‌ام …. او به من یاد بداد درس زیبایی را... که به هنگامهٔ خشم نه به دل تصمیمی نه به لب دستوری نه کنم تنبیهی یا چرا اصلا من عصبانی باشم با محبت شاید، گرهی بگشایم با خشونت هرگز... با خشونت هرگز...
18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرشارم از جوانی، هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم🌱
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات و سخنان حاج آقا پیرانی درباره امام زاده سید صلاح الدین محمد(ره)