「🪐」
وقتی انیس لحظه تنهایی‌ام تویی؛
تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ایم تویی:))
{#استوری}
{#امام_رضا}
⇩ッ?
••°→{@anehsharli🍁}←°••
[🖤⛓]
هرچه بودم..
هرچه هستم؛
برکسی مربوط نیست!
بر امام مهربان خود پناه آورده‌ام
{#امام_رضا}
{#بکگراند}
••°→{@anehsharli🍁}←°••
[🕊🖤]
به بام انس تو خو کرده‌ام چون کفتر جلدی
که از هر گوشه‌ای پَر وا کنم پیش تو می‌آیم
{#دلتنگ}
{#امام_رضا}
••°→{@anehsharli🍁}←°••
[🥲💔]
میان هم‌همه‌ی عاشقانش تنها قدم برمی‌داشتم
اولین بارم بود تنها به حرمش آمده بودم..
قبل‌ها می‌ترسیدم از پدر و مادرم دور شوم و گم شوم!
اما اینبار تازه خودم را پیدا کرده بودم✋🏼🥲
اشک‌هایم جلوی دیدم را گرفته بود و من نمی‌دانستم کجا میروم؛ نورِ طلایی گنبدش را مد نظر گرفته بودم و به هر سو که میدیدمش قدم بر میداشتم...
به خودم که آمدم،دیدم میان سیل جمعیت،تنها ایستاده‌ام در صحن انقلاب!
با صورت خیس و گونه‌های سرخ شده ام،همان لحظه که هق هق میزدم خودم را رساندم به ایوان طلایش،نشستم و زل زدم به گنبدش🙂💛
فکر کردم..
فکر کردم به اینکه آمده‌ام اینجا چه بخواهم؟!
آمده‌ام کدام حاجتم را از امام مهربانی طلب کنم؟!
چیزی به ذهنم نیامد!
من از دنیا فقط دیدن صحن و سرایش را میخواستم..
باران اشک‌هایم مرا وادار کرد چشم هایم را ببندم و عطر حرمش را استشمام کنم...
چشم که باز کردم عکس حرم را در دستانم دیدم؛
من گوشه‌ی اتاقم بود و از آن‌همه،فقط اشک‌هایم حقیقت داشت..💔
نه گنبدی بود و نه صحن و سرایی..
نه زائر بود و نه فرش حرمش!
فقط من بودم و کوله باری از دلتنگی...
{#مرور_خاطرات}
{#امام_رضا}
••°→{@anehsharli🍁}←°••