🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#محمدرضاتورجی_زاده
پیش از نماز صبح به راز و نیاز با خداوند مهربان می پرداخت و آنقدر خالصانه به نیایش می پرداخت که گاهی صدای گریه های او موجب بیدار شدن اطرافیانش می شد. او عبادت های خود را تا طلوع آفتاب ادامه می داد.
#تورجی_زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 اینستاگرام👇👇👇
https://www.instagram.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
گویند #شهادت مهر قبولی ست
که بر دلتـ❤️ می خورد...
#شهدا...
دلم لایق مهر شهادت نیست😔
اما
#شما که نظر کنید...
این کویر تشنه، دریـــا می شود
با عطر #شهادت🌷
اللهم ارزقنی......
یادهمه شهدا جاودان وگرامی
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرجَهُم
.
مسیرزندگیتون و عاقبتتان_شهدایی
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 اینستاگرام👇👇👇
https://www.instagram.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ْ
🔹راه رسیدن به حرم امام حسین علیه السلام از شارع #شهدا می گذره...🌹
🔹شهید ابراهیم هادی روی تپه مشرف بر مرز خسروی نشسته بود. در اوج جنگ با رژیم بعثی عراق خطاب به همرزمش گفته بود: روزی خواهد رسید که این مرز و جاده میزبان زائران حسینی خواهد شد..
🔹ا این مسیر و زیارتی که الان با خیال راحت و به آسونی دارید میرید آرزوی شهدایی بوده که خون پاکشون برای باز شدن این مسیر ریخته شده و الان شما به این آرزو رسیدید..
حتما در تمام مسیر شهدا رو یاد کنید..
ملت ما باید بدونه که هر چه داره از برکت خون شهداست..
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
🚩 #اربعین 🚩 #ماه_صفر
🌤 #صبح
🛣 محل شروع و مسیر پیادهروی مردمی اربعین حسینی
🏴 نشانی: #اصفهان
🏴 مسیر شماره ۱ : خیابان #آتشگاه - سه راه بهارانچی - چهارراه جهاد - پل فلزی - میدان انقلاب - میدان فیض - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۲ : میدان #شهدا - چهارراه تختی - میدان امام حسین(ع) - میدان انقلاب - پل فردوسی - میدان فیض - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۳ : چهارراه #شیخ_طوسی - خیابان پروین - میدان احمد آباد - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۴ : خیابان #شیخ_طوسی شرقی - میدان شهید زرین کوب - خیابان معراج - خیابان پروین - میدان احمد آباد - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۵ : خیابان #بزرگمهر - چهارراه نور باران - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۶ : میدان #فیض - خیابان فیض - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۷ : میدان #آزادی - خیابان آزادگان - گلستان شهدا
🏴 مسیر شماره ۸ : #آتشگاه - چهارراه شهید مظاهری - گلستان شهدا
🙏 التماسدعای فرج
✌️ برای دیگران ارسال کنید.
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
💢 شهیدی که در دوران نوجوانی سرایدار مدرسه اش را غافلگیر کرد‼️
#شادی_روح_پاک_همه_شهیدان_صلوات
#سیزده_آبان
#روز_دانش_آموز
#شهدا
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
#شهدا
خیلی وقتها شکم خودشان را
با یک تکه نان بیات و پنیر سیر میکردند
گاهی هم نان خالی !!
ولی با جان و دل جنگیدن ....
#مردان_بی_ادعا
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
شهدا حاضرند/سر مزار شهدا طلب حاجت کنید
◾️رفتم گلستان شهدا اصفهان سر مزار رفقای شهيدم، فاتحهی خوندم و اومدم خونه... شب توی خواب ديدمشون، بهم گفتند: فلانی، خيلی دلمون برات سوخت. گفتم: چرا؟ گفتند: وقتی اومدی سر مزار ما فاتحه خوندی، ما آماده بوديم هر چی از خدا میخوای برات واسطه بشيم و حاجتت را بدهیم، ولی تو هيچی طلب نكردی و رفتی؛ خيلی دلمون برات سوخت!
✅️یاد بگیرید سر مزار شهدا زیاد بروید و طلب حاجت کنید. مطمئن باشید شهدا میفهمند، می بینند، خوشحال میشوند، برای شما واسطه می شوند و پاسختان را به زیبایی خواهند داد.
دعا برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم رأس همه ی دعاهایمان باشد.
#شهدا
#کانون_خادمیاران_رضوی_انیس_النفوس
✅ @anesalnofoos_esf
🌐 روبیکا👇👇👇
https://rubika.ir/anisalnofoos_esf
🌐 ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/anesalnofoos_esf
🌐 بله 👇👇👇
ble.ir/join/MDA3M2ZhYm
📌📌📌📌📌📌
#شهدا
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد.
🌷سردار مدافع حرم «حاجمهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت.
🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسن حججی👉
بعد از شهادت حججی تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشیها بود تا اینکه قرار شد حزبالله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزبالله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزبالله را آزاد کند.
به من گفتند:
«میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟»
میدانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. با یکی از بچههای سوری بهنام حاج سعید از مقر حزبالله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را میپایید.
پیکری متلاشی و تکهتکه را نشانمان داد و گفت:
«این همان جسدی است که دنبالش هستید!»
میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
«من چهجوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!»
بیاختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحهاش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم:
«پستفطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستهاش؟!»
حاجسعید حرفهایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه میکرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، میگفت:
«این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.»
دوباره فریاد زدم:
«کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!»
داعشی به زبان آمد و گفت:
«تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند میزد!»
هرچه میکردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم:
«ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.»
اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت:
«فقط همینجا.»
نمیدانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش میخواست فریبمان بدهد.
در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم:
«بیبی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.»
یکباره چشمم افتاد به تکهاستخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم بههم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاجسعید اشاره کردم که برویم.
نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزالله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بیخبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزبالله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزبالله، پیکر محسن را تحویل گرفتهاند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بیبی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد و گفت:
«پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمدهاند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.»
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن میدانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم.
تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت:
«از محسن خبر آوردی.»
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم:
«حاجآقا، پیکر محسن مقر حزبالله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.»
گفت:
«قَسَمَت میدم به بیبی که بگو.»
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش را انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت:
«من محسنم رو به این بیبی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضیام.»
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم:
«حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علیاکبر علیهالسلام اربا اربا کردن.»
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت:
«بیبی، این هدیه رو قبول کن.»
#همراه_شهدا