••
برگشتم و افتان و خیزان به سوی خانه دویدم. انگار که خانه محل نجاتم باشد.
هیچچیز نمیخواستم جز آنکه قلبم پاره پاره نشود. جز آنکه به اتاق گرمم برسم.
- یادداشتهای یک پزشک جوان | میخائیل بولگاکوف
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
دکتر گفت: "دلتان نمیخواهد که بفهمید توی سرتان چه خبر است؟"
خانم مهران گفت: "نه!"
دکتر گفت: "چرا؟ میترسید که بفهمید یک خانم مهران غریبه توی سرتان راه میرود؟"
- یوزپلنگانی که با من دویدهاند | بیژن نجدی
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
برگشتم و افتان و خیزان به سوی خانه دویدم. انگار که خانه محل نجاتم باشد.
هیچچیز نمیخواستم جز آنکه قلبم پاره پاره نشود. جز آنکه به اتاق گرمم برسم.
- یادداشتهای یک پزشک جوان | میخائیل بولگاکوف
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
خشم، آدمهای کمی را میتواند زیبا کند. آدمهای کمی هستند که در فرورفتگی بالای ابروهایشان هم زیبایی بشود پیدا کرد. آدمهای انگشتشماری توی این دنیا هستند که چهرهی درهم و لرزانشان را هم بشود دوست داشت.
عاشقی به سبک ونگوک | محمدرضا شرفی خبوشان
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
گم شدهای داشت که احساس میکرد فقط با ماندن در نجف به آن خواهد رسید...
- کهکشان نیستی | محمدهادی اصفهانی
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
ادبیات؛
برای آنان که به آنچه دارند خرسندند، برای آنان که از زندگی بدان گونه که هست راضی هستند، چیزی ندارد که بگوید!
چرا ادبیات | ماریو وارگاس یوسا
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
فهمیده بود که دو چیز میتواند آدمی را از تحقیق بخشیدن به رویاهاش باز دارد. اینکه تصور کند رویاها غیر ممکن هستند، یا با یک گردشِ ناگهانیِ چرخِ فلک، درست زمانی که هیچ انتظارش را ندارد، ببیند که تحقق آنها ممکن شده است. در این لحظه، ناگهان هراسی سر بر میآورد. هراس از راهی که آدم نمیداند به کجا میانجامد!
از زندگیای سرشار از مبارزههای ناشناخته، از احتمال ناپدید شدنِ ناگهانیِ همه چیزهایی که آدم به آنها عادت کرده است...
- شیطان و دوشیزه پریم | پائولو کوئیلو
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
انگشتِ نشانهیِ زبر، سوختگیِ پشتِ دست و یکی دو جای سفتِ کفِ دستِ دخترش را نوازش کرد و گفت: "یادت میآید یک وقتی دستت نرم و لطیف بود و مهمترین دغدغهات مراقبت از دستهایت بود؟ آن موقع دستهایت خیلی قشنگ بودند، ولی به نظر من حالا قشنگترند! چون هر کدام از این زخمها داستانی را تعریف میکنند." ❤️🩹
- زنان کوچک | لوئیزا می الکوت
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
الکساندر: وقتی جوون بودم، فکر میکردم عشق خوشبختی میاره.
ساشا: و؟
الکساندر: و حق داشتم... :)💕
- اگر از نو شروع کنیم | اریک امانوئل اشمیت
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
به چیزهای تازهای در زندگی پی برده بودیم.
به اینکه هر دستی نمیتواند پنجرههای ما را پاک کند و هر کسی قادر نیست گلها را از مرگ نجات دهد.
- دیر کردی ما شام را خوردیم | رسول یونان
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
برایش روشن شد آدمی میتواند حتی دلتنگ کسی شود، که او را فقط در خیالِ خود دیده است! :)🔮
- تصرف عدوانی | لنا آندرشون
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |
••
آدم را برای شکست نساختهاند.
آدم ممکن است از بین برود، ولی شکست نمیخورد.🛡
- پیرمرد و دریا | ارنست همینگوی
📚| #ایهام_کتاب
| IHAM ... نزدیکِ دور |