eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3هزار ویدیو
278 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144121785167950146.pdf
419.3K
🔼 « بایسته های روایتگری » ✅ فصل سوم ( بخش دوم )
2_144121785168709344.pdf
4.52M
🔼 ماهنامه راهیان نور امتداد
ماهنامه راهیان نور امتداد بهمن ۱۳۸۳
🔼اردوی راهیان پیشرفت و امید آفرینی انجمن راویان فتح البرز ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۱ پارک ملی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ✅« انجمن راویان فتح البرز » @anjoman_raviyan_fath_alborz
📖PDF ✅ کتاب « قبله نور » « انجمن راویان فتح البرز » https://eitaa.com/joinchat/182583299Ceebf5bb797
💢 💠 قسمت اول 📽 فیلمی زیبا و دیدنی از عملیات برون‌مرزی رزمندگان تیپ ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عمق خاک عراق در دوران دفاع
تبیین2.pdf
3.04M
جهاد تبیین قابل استفاده در جلسات توجیهی
اگر انقلاب نمی شد کتاب.pdf
3.19M
pdf کتاب اگر انقلاب نمی شد📚 ✅« انجمن راویان فتح البرز » @anjoman_raviyan_fath_alborz
32.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# قسمت دوم فیلمی زیبا و دیدنی از عملیات برون‌مرزی رزمندگان تیپ ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عمق خاک عراق در دوران دفاع
‍ 🥀 بهم میگن حاجی نسل شما هم یواشکی داشتید؟ میگم: تا دلت بخواد میگن: میشه یواشکی بهمون بگی میگم: ما یواشکی برای جبهه ثبت نام کردیم دست تو شناسنامه مون بردیم. بدون خدا حافظی رفتیم آموزش دیدیم و ندیدیم اعزام شدیم جنگیدیم زخمی شدیم بستری شدیم فرار کردیم و برگشتیم نماز شب خون شدیم وصیت نوشتیم جای دیگری نگهبانی دادیم ظرف ها رو شستیم کفش ها را واکس زدیم توالت ها را تمیز کردیم دعا کردیم گریه کردیم ترسیدیم دلتنگ شدیم خندیدیم خدا حافظی کردیم حلالیت طلبیدیم دوباره رفتیم مسئولیت گرفتیم مسئولیت را پس دادیم خوابیدیم بیدار ماندیم تشنگی کشیدیم گرسنگی کشیدیم مهمات از ارتش کش رفتیم به سنگر تدارکات تک زدیم بجای دیگری اسیر شدیم به میدون مین زدیم شلیک کردیم رانندگی کردیم قول شفاعت گرفتیم قول شفاعت دادیم خبر شهادت دادیم خبر اسارت دادیم خبر مجروحیت دادیم ترک پست کردیم اشتباه کردیم تلفات دادیم شهید دادیم مجروح دادیم خودمون را عملیات رساندیم غرب رفتیم جنوب رفتیم و یواشکی بعد از جنگ سکوت کردیم حاشیه رانده شدیم نادیده گرفته شدیم انگ خوردیم دروغ شنیدیم شعار شنیدم جفا دیدیم زخم زبان خوردیم دوباره تو میدون اومدیم بوسنی رفتیم سوریه رفتیم عراق رفتیم لبنان رفتیم و...... اصلا نسل ما نسل طلایی یواشکی ها بود شادی ارواح طیبه شهدا امام شهدا صلوات 🌹
🌱 مردان کوچک سرزمینم ▫️شهریور ۵۹ وقتی شایعه حمله عراق به خرمشهر رنگ واقعیت به خودش گرفت مردان خانواده‌ها ماندند و زن ها و بچه‌ها را به شهر دیگر فرستادند. خانواده بهنام محمدی هم جزو همان خیلی‌ها بودند اما بهنام ۱۲ ساله می‌خواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر می‌گفت مگه تو چند سالته که می خوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک! اما مرغ بهنام یک پا داشت و می‌گفت:"مثلاً پسر کشتی گیر داری ها!‌" بهنام ماند. آن اوایل و شب‌های بمباران که خرمشهر در تاریکی فرو می‌رفت، مسئولیت تقسیم فانوس‌ها را به او دادند و کمی که گذشت دیدند این پسر بچه با آن قد و قواره، یلی هست برای خودش. بهنام زبر و زرنگ بود. از طرفی هم ریزه میزه بود و اصلاً بهش نمی‌خورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطور شد که او شد مأمور شناسایی.
⌛️ ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ -- سالروز لغو یکجانبه قرارداد الجزیره توسط صدام پنج روز قبل از آغاز رسمی تجاوز ارتش بعث عراق به ایران ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔴 صدام در رویای حکمرانی مطلق بر شط العرب در تمام قراردادها و معاهده‌هایی که از هنگام پیمان قسطنطنیه (اسلامبول) که بین ایران و عثمانی منعقد شد تا سال ۱۹۷۵ الجزایر که بین ایران و عراق منعقد گردید، نقطه اصلی اختلاف بین دو کشور، آبراه اروندرود بوده است. عراق نام این رودخانه را شط العرب می‌دانست •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال
13.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📄 قراردادی که صدام پاره کرد‼️ ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ ،صدام، رییس‌جمهور وقت عراق در برابر دوربین‌های تلویزیونی، قرارداد ۱۹۷۵ بین ایران و عراق را که با میانجیگری الجزایر بسته شده بود، پاره کرد. این اتفاق سرآغاز تهاجم ارتش بعثی به مرزهای کشوری بود که در آن به‌تازگی و بعد از سرنگونی رژیم سلطنتی، انقلاب شده بود و هنوز ساختار اداری و حکومتی آن سروسامان محکمی نداشت. ایران بعد از این اتفاق، درگیر جنگ ۸ ساله و ناخواسته شد. اختلافات مرزی موجود میان دو کشور سابقه طولانی دارد.سال۵۳ وزرای خارجه دو کشور مذاکرات را در استانبول آغاز کردند. طرف ایرانی بر انعقاد قرارداد براساس تالوگ تاکید داشت ولی عراقی ها اروندرود را جزو سرزمین عراق تلقی می‌کرد، همین امر سبب بن‌بست مذاکرات شد. این مذاکرات ناتمام، زمینه‌ساز حل نهایی قضیه در الجزیره شد؛ یعنی جایی که جلسه سران اوپک اسفند۵۳ برگزار شد.رییس‌جمهور الجزایر از فرصت بهره برد تا شاه ایران و صدام، معاون رییس‌جمهور عراق را پای میز مذاکره بکشاند. عراق خط تالوگ را پذیرفت و ایران تعهد کرد از حمایت بارزانی‌ها دست بردارد؛ لذا قرارداد الجزایردرسال ۵۴ به امضا رسید. بهمن ۵۸ شاه سقوط کرد. رویارویی صدام با ایران بلافاصله بعد از انقلاب آغاز شد. عراق از اقدام حکومت جدید یعنی خروج ایران از پیمان سنتو، قطع ارتباط با اسراییل و حرکت این کشور به سمت جنبش عدم تعهد شادمان بود، ٫ صدام جاه‌طلب دچار توهم قدرت شده بود و در میان تولیدکنندگان نفت، ایران را ۴پشت سر گذاشت و سال ۱۹۷۸ بعد از اخراج مصر از دنیای عرب، داعیه رهبری جهان عرب را داشت. در ۲۶ شهریور ۵۹ قرارداد مزبور را ملغی اعلام کرد
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 چگونه جنگ ۸ ساله به ایران تحمیل شد⁉️ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ --- آغاز تجاوز ارتش صدام به خاک ایران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! ▪️۲۸ شهریور ۱۳۸۳ - سالروز درگذشت بازیگر و شاعر سی ساله بسیجی، مرحوم ابوالفضل سپهر که در دوران نوجوانی بازیگری را تجربه کرد اما به ناگهانی به سمت سرودن شعر درباره شهدا، جانبازان و خانواده هایشان پرداخت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار ⚪️👆 ابوالفضل سپهر، شاعر بسیجی که به سبک عامیانه شعر می گفت. او در سروده هایش به توصیف مظلومیت جانبازان و خانواده های آنها و نیز بازماندگان شهدا می پرداخت. سپهر عمر زیادی نکرد و در ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ در سن سی سالگی بر اثر بیماری درگذشت. او تا پیش از آن در دوران کودکی و نوجوانی در چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد. ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🎞👆 ابیاتی در مورد جانبازان موج انفجاری و غم و اندوهی که خود و خانواده آنها باید تحمل کنند.😞😞 🎤سراینده و شاعر: ابوالفضل سپهر ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ --- سالروز درگذشت شاعر، بازیگر و هنرمند بسیجی، مرحوم ابوالفضل سپهر 🌴 روحش با شهدای عزیز محشور باد🤲
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن ! 🍃مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه ! به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه ! وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش ! 🍃همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه ! غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره ! 🍃دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم ! بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین ! 🍃مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش ! تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه ! 🍃بابا رو دوره کردن ، بچه های محله بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه ! هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار ! 🍃مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو ! بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین ! 🍃الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟ کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن ! تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد ! 🍃بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن ! سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم 🍃درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده ! ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین ! 🍃امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه ! موج بابام ، کلیدِ ، قفلِ در بهشته ! درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته 🍃یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره ! بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه ! مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه ! 🌸شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست دشمن بیافتد. 🌿 امنیت، استقلال و تمامیت ارضی مون رو مدیون فداکاری های اونا هستیم 🙏🙏 🌴 آرزوی سلامتی و عافیت برای جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی ها 🤲
اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جور میشه‌ سوخت‌ و ساخت‌ با بیست‌ هزار تومن‌ پول‌ اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌ اجاره‌های‌ سنگین‌ خرج‌ مدرسه‌ ما خرج‌ معاش‌ خونه‌ خرج‌ دوای‌ مینا بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یااینكه‌ بی‌ رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد وقتی‌ كه‌ گفتند بابا تو جبهه‌ها شهید شد خودم‌ دیدم‌ یك‌ شبه‌ چند تا موهاش‌ سفید شد می‌ خوای‌ بدونی‌ چرا نصف‌ موهاش‌ سفیده‌؟ بپرس‌ كه‌ بعد بابا چی‌ دیده‌، چی‌ كشیده‌ یا میره‌ داروخانه‌ برا دوای‌ مینا یا كه‌ میره‌ سمساری‌ یا كه‌ بهشت‌ زهرا(س‌) یه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌ مامان‌ میره‌ به‌ بنیاد یه‌ روز به‌ دنبال‌ كار پیرِ آدم‌ درمیاد هر وقت‌ به‌ مامان‌ میگم‌: «طعم‌ غذات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» بعضی‌ روزا كه‌ توی‌ خونه‌ غذا نداریم‌ غذای‌ روز قبلو برا مینا میذاریم‌ مینا با غم‌ میپرسه‌: «غذا فقط‌ همینه‌؟» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «بابات‌ كجاس‌ ببینه‌؟» وقتی‌ كه‌ بیست‌ می‌گیرم‌ میاد پیشم‌ میشینه‌ نوازشم‌ می‌كنه‌ نمره‌ها مو می‌بینه‌ میگم‌: «معلمم‌ گفت‌ كه‌ نمره هات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» یه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌ این‌ آقا بقالیه‌ با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌ جای‌ بابات‌ خالیه‌؟» تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد با دست‌ تو صورتش‌ زد با گریه‌ گفت‌: «ای‌ خدا بی‌شرفی‌ تا این‌ حد؟» میگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌ چرا ازت‌ جدا شد پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟» چشم‌ میدوزه‌ تو چشمام‌ لب‌ میگزه‌ ، می‌خنده‌ بیرون‌ میره‌ از اتاق‌ محكم‌ در و می‌بنده‌ رفتم‌ و از لای‌ در توی‌ اتاقو و دیدم‌ صدای‌ گریه‌هاشو از لای‌ در شنیدم‌ داشت‌ با بابام‌ حرف‌ میزد چشاش‌ به‌ عكس‌ اون‌ بود انگار كه‌ توی‌ گلوش‌ یه‌ تیكه‌ استخون‌ بود «مرتضی‌ جون‌ میدونم‌ زنده‌ای‌ و نمردی‌ بعد خدا و مولا ما رو به‌ كی‌ سپردی‌؟ دست‌ خوش‌ آقا مرتضی‌ خوش‌ به‌ حالت‌ كه‌ رفتی‌ ما اینجا مستأجریم‌ تو اونجا جا گرفتی‌؟ خواستگاریم‌ یادته‌؟ چند تا سكه‌ مهرمه‌ مهریه‌ مو كی‌ میدی‌؟ گره‌ توی‌ كار مه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌ دختر مون‌ مریضه‌ بیاببین‌ كه‌ موهاش‌ تند تند داره‌ میریزه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌؟ اجاره‌ خونه‌ داریم‌ صاحب‌ خونه‌ می‌گفتش‌ دیگه‌ مهلت‌ نداریم‌ امروز كه‌ صاحب‌ خونه‌ اومد برا اجاره‌ همسایمون‌ وقتی‌ گفت‌ مهلت‌ بده‌ نداره‌ یهو تو كوچه‌ داد زد: اینا همش‌ بهونه‌اس‌ دق‌ّ اجاره‌ داره‌ دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌ به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌ یا كه‌ زن‌ شهیده‌ خونه‌ اجاره‌ كرده‌ یا خونه‌ مو خریده‌؟ درد دل‌ خسته‌مو فقط‌ برا تو گفتم‌ چون‌ از تموم‌ مردم‌ «به‌ من‌ چه‌» می‌شنفتم‌ میگم‌ خونه‌ نداریم‌ خیلی‌ مریضه‌ بچه‌ سایة‌ سرنداریم‌ همه‌ میگن‌ «به‌ من‌ چه‌» با آه‌ خود به‌ عكس‌ بابا جونم‌ جون‌ میده‌ چادرو وَرمیداره‌ موهاشو نشون‌ میده‌ صورتشو میذاره‌ روصورت‌ شهیدش‌ بابام‌ نگاه‌ می‌كنه‌ به‌ موهای‌ سفیدش‌ اشك‌ مامان‌ می‌ریزه‌ روصورت‌ باباجون‌ بابام‌ گربه‌ میكنه‌ برای‌ غمهای‌ اون‌ بابا با چشماش‌ میگه‌ قشنگ‌ِ مهر بونم‌ همسر خوب‌ و تنهام‌ غصه‌ نخور می‌دونم‌ اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ دستای‌ پینه‌دارش‌ عجب‌ حماسه‌ سازه‌ دستایی‌ كه‌ شوهرش‌ خیلی‌ به‌ اون‌ مینازه‌ دستایی‌ كه‌ پرچم‌ِ بابا رو ورمیداره‌ توی‌ خزون‌ غیرت‌ دستایی‌ كه‌ بهاره‌ دستایی‌ كه‌ عینهو دست‌ بابا می‌مونه‌ نمی‌ذاره‌ سلاح‌ِ بابام‌ زمین‌ بمونه‌ دستی‌ كه‌ بچه‌هاشو بسیجی‌ بار میاره‌ بذر غیرت‌ و ایمان‌ تو روحشون‌ میكاره‌ درسته‌ كه‌ شوهرش‌ تو جبهه‌ها شهید شد درسته‌ كه‌ موی‌ اون‌ بعد بابا سفید شد اما خون‌ بابا و موهای‌ مادر من‌ وقتی‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌ سیلی‌ زدن‌ به‌ دشمن‌ سرخی‌ صورت‌ اون‌ سرخی‌ خون‌ باباست‌ موی‌ سفید مادر افتخار بچه‌هاست‌ باید فهمیده‌ باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد باید فهمیده‌باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یا اینكه‌ بی‌رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد اتل‌ متل‌ یه‌ مادر خیلی‌ چیزا میدونه‌ از بی‌مروّتیها از بازی‌ زمونه‌ ای‌ كه‌ در این‌ حوالی‌ غربت‌ مارو دیدی‌ صدای‌ ناله‌های‌ مادرمو شنیدی‌ دست‌ رو گوشات‌ گذاشتی‌ چشماتو خیره‌ كردی‌ زل‌ زدی‌ به‌ مادرم‌ فكر كردی‌ خیلی‌ مردی‌؟ تو كه‌ به‌ زخم‌ قلب‌ مامان‌ نمك‌ گذاشتی‌ اگه‌ مامان‌ بمیره‌ مادرمو تو كشتی‌ اگه‌ بابام‌ نبودش‌ هر چی‌ داشتی‌ می‌خوردن‌ مال‌ و منالت‌ كه‌ هیچ ادامه👇👇
اگه بابا نبودش هرچی داشتی می خوردن مال و منالت که هیچ مادرتم می بردن اگه‌ مامان‌ بمیره‌ دق‌ می‌كنم‌، می‌میرم‌ پیش‌ خدا و بابام‌ من‌ جلو تو می‌گیرم‌ 🔹 شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 چشم، چشم، دو ابرو 🎶 سروده ای زیبا از: زنده یاد «ابوالفضل سپهر» ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ -- سالروز درگذشت بازیگر، شاعر و هنرمند انقلابی، ابوالفضل سپهر؛ همو که جنگ ندیده، حس و حال دوران جنگ و شهدا را در سروده ها و اشعارش به زیبایی بیان می کرد...
برگزاری اولین نمایشگاه روایتگری مصور دفاع مقدس در البرز 🔹امیر اشتری، معاون شهردار و رئیس سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری کرج: آیین افتتاحیه این نمایشگاه خاص در روز چهارشنبه ۲۹ شهریورماه ساعت ۸ صبح، طی یک مراسم باشکوه و تشییع پیکر شهید گمنام، در محوطه باز مجموعه فرهنگی شهیدان نژادفلاح برگزار می‌شود. @FarsnaAlborz - Link
🇮🇷 بازدید از موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از تاریخ ۳۱ شهریور لغایت ۷ مهرماه رایگان خواهد بود. ➖➖➖ـ 🇮🇷 کانال حقوقدانان انقلابی
22.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰همه دعوتید به: 🇮🇷رزمایش فرهنگی-رزمی آزاد سازی شهر مهران-عملیات کربلا ١ 🚩برنامه ایی مهیج و شبی ماندگار با روایت حماسه افرینی لشکر ١٠حضرت سیدالشهدا ع در قالب نمایش رزمی-هنری 🕔زمان:31شهریورماه به مدت 2شب 💠مکان:ابتدای سایت اداری شهرستان نظراباد 🌐 @basijalborz_irankochak