انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
🎉 دوره ناداستان: داستاننویسی با طعم خلاقیت! 📖 سلام به همه هنرمندان و داستانسراهای آینده! آیا آم
31.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍آنچه گذشت در دوره ناداستان: داستان نویسی با طعم خلاقیت!
🗓در روز ۲۶ آبان ۱۴۰۳، یک روز پر از الهام و خلاقیت رو در انجمن ادبی تجربه کردیم. از لحظات شگفتانگیز و تبادل ایدهها گرفته تا نوشتن داستانهایی که از دل و جان برمیخیزند، همه چیز در این دوره به یاد ماندنی بود.
📝با هم به دنیای داستانها سفر کردیم و یاد گرفتیم که چطور میتونیم با کلمات، احساسات و تجربیات خودمون رو به تصویر بکشیم. این روز نه تنها فرصتی برای یادگیری بود، بلکه فضایی برای دوستی و همدلی میان نویسندگان جوان و بااستعداد.
🎥امیدوارم این ویدیو بتونه بخشی از این تجربه زیبا رو به شما منتقل کنه. بیاید با هم خلاقیت رو جشن بگیریم!
📆شنبه این هفته، ۳ آذر هم منتظر حضور شما در معرفی ماهیانه کتاب هستیم و اطلاعات بیشتر رو به زودی اطلاعرسانی میکنیم.
✍انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
🎉 معرفی کتاب ماهیانه در فضای هنرستان!📚
به همه دانشآموزان و علاقهمندان به کتابخوانی سلام!
در این ماه، با افتخار به معرفی کتابهای جذاب و الهامبخش در فضای هنرستان میپردازیم. این کتابها به شما کمک میکنند تا دنیای جدیدی از دانش و خلاقیت را کشف کنید.
✨ خبر خوب! تمامی کتابهایی که معرفی میشوند، در کتابخانه هنرستان موجود هستند و شما میتوانید آنها را به صورت رایگان قرض بگیرید.
📅 تاریخ معرفی: ۱۴۰۳/۰۹/۰۳
📍محل: فضای هنرستان
بیایید با هم به دنیای کتابها سفر کنیم و از این فرصت استفاده کنیم! منتظر حضور گرم شما هستیم!
✍انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
🔺عنوان:ماشینه هاکو؟🔺
ماشینه هاکو؟
این اولین جمله ای بود که گفته شد و خیلی عجیب ما دنبال ماشین میگشتیم!
عمه تازه رانندگی یاد گرفته بود و اعتمادی هم بهش نبود.
و بزرگترین مشکل هم این بود که خونشون وسط پاسداران بود و اصلا مناسب یک فرد با این سطح از رانندگی نبود.
من خیلی بچه بودم و زیاد چیزی از اون موقع یادم نمونده! ولی کاملا یادمه که توی کوچه لطفی همه از دست فرمونش میترسیدن و آینه هاشونو کامل میخوابوندن و یا ماشینا رو میچسبوندن به دیوار!
پاسداران همیشه یکی از خیابونای مورد علاقم بوده. بخاطر همهمه آدما و ختم شدنش به پارک کودک و کل بچگی من
حیف که ترافیکش همیشه آدم رو کفری میکرد.
کل ترس ما، واسه کوچه لطفی بود،اون کوچه شیب تندی داشت و وسطش هم یه پیچ بود و تهش میرسید به شلوغ ترین جای شهر، یعنی سمندری!
اینقد شیبش زیاده که اکثر ماشینا، یه سنگ که مهم ترین شیٕ ایمنی دنیاست رو زیر چرخ عقبشون میذارن.
ماشین عمه رو خیلی دوست داشتم،یه زانتیای طوسی خفن که وقتی میدیدمش قند تو دلم آب میشد .
احساس میکردم یه روز میتونم بدزدمش و مال خود خودم بشه.
از یه جایی به بعد یادمه، که هر خونه تو اون محله، ماشیناش معلول بود و یه آینه نداشت.
وقتی می اومد بره تو کوچه، تق تق تق تق از بالا تا پایین همه آینه ها رو مثل پینِ بولینگ نقش بر زمین میکرد .
پسر عمه و دختر عمه م با اینکه لباساشون واسشون مهم بود، بعد رسیدن به مقصد پیاده میشدن و روی زمین، سجده شکر میرفتن.
عمه یبار اومد دنبالمون و با جو اینکه رانندگی بلده، ما رو برد بیرون بچرخیم.
منم که از خدام بود سوار زانتیا بشم کلی از مامان خواهش کردم اجازه بده برم، آخرش خودشم اومد.
تو راه ۶ ۷ بار خاموش کرد و با هردفعه خاموش کردنش، بدنم مورمور میشد .احساس میکردم الان وقتشه که اشهدمو بخونم.
اما رسیدیم.
توی یه کوچه پارک کردیم و رفتیم سمت بستنی فروشی .
بستنی فروشی دکور خفنی نداشت ولی مزه ی بستنی ش هنوز زیر زبونمه ، من بستنی قیفی گرفتم با سس شکلات و روی یه صندلی ۲ برابر خودم نشستم. مامان و عمه شروع کردن حرف زدن و ما بچه ها فقط به سر و کله ی هم میپریدیم.
بعد خوردن و جر و بحث حساب کردن بین مامان و عمه، رفتیم سمت ماشین.
توی کوچه زانتیایی دیده نمیشد... همه میگفتند : اَنی ماشینه هاکو؟!
هرچی گشتیم چیزی نبود
نبود که نبود.
دلم هُرّی ریخت،احساس میکردم دیگه زانتیایی نمونده،که یروزی بدزدمش و مال من بشه
یکدفعه یه مرد اومد سمتمون و با یه لبخند از دهلران تا ایلام که کل صورتشو گرفته بود،
گفت: ماشین دستیش پایین بود کلیدم روش بود،هی داشت برای خودش میومد سمت من، منم بردمش یه جای دیگه پارکش کردم...
شانس آوردین ماشینی پشتش نبود. اوناها اونجاس....
بنده خدا اینقد جلو خنده شو گرفت قرمز شده بود.
اصلا نمیدونم این قضیه رو چجوری وقتی پیاده شدیم، نفهمیده بودیم.
با غرور اعتقاد داشتم بخاطر وجود من بوده که زانتیا برگشته...
من با همون کاکائوی دور دهنم و نفهمیدن قضیه ادامه دادم به خوشحالی واسه برگشتن زانتیا پیش خودم...
(البته با اندکی اغراق)
✍یسنا ساده میری
انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
🔺عنوان:ماشینه هاکو؟🔺 ماشینه هاکو؟ این اولین جمله ای بود که گفته شد و خیلی عجیب ما دنبال ماشین میگ
آثار ادبی خود را برای پخش در کانالهای انجمن ادبی، به این آیدی ارسال کنید:
💬@y_sademiri
انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
🎉 معرفی کتاب ماهیانه در فضای هنرستان!📚 به همه دانشآموزان و علاقهمندان به کتابخوانی سلام! در این
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥✨ ویدیویی از برنامه معرفی کتاب ماهیانه در هنرستان فاطمیه! 📚❤️
سلام به همه دوستان کتابخوان و هنرمند! این ماه با افتخار به معرفی کتابهای جذاب و الهامبخش پرداختیم و حالا لحظات شیرین این برنامه رو با شما به اشتراک میگذاریم.
هر ماه این اتفاق تکرار میشه و ما همیشه در انجمن ادبی هنرستان فضایی برای همه داریم تا با هم به دنیای کتابها سفر کنیم. امیدوارم از ویدیو لذت ببرید و با ما همراه باشید!
منتظر دیدن شما در برنامههای بعدی هستیم!🌟
✍️ انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
سلام دوستان عزیز،
با کمال خوشحالی به اطلاع شما میرسانیم که جلسه هماندیشی اعضای انجمن ادبی هنرستان فاطمیه در تاریخ دوم دی ماه برگزار شد. این جلسه فرصتی بود تا با هم به تبادل نظر بپردازیم، ایدههای جدید را مطرح کنیم و در راستای ارتقاء فعالیتهای ادبی و هنری انجمن گام برداریم.
محورهای جلسه شامل بررسی برنامههای آینده، معرفی آثار جدید و بحث در مورد چالشهای موجود در زمینه ادبیات و هنر بود. حضور شما در این جلسات بسیار ارزشمند است و میتواند به غنای بحثها کمک کند.
منتظر دیدار مجدد باشما هستیم!
با احترام،
انجمن ادبی هنرستان فاطمیه
۱۴۰۳/۱۰/۰۲
💥 فراخوان ویژه دانش آموزان علاقهمندان به پادکست
🎙️ اگر به پادکستسازی علاقه دارید، این فرصت عالی را از دست ندهید!
✅ در "پویش دُر نجف" شرکت کنید و هنر و استعداد خود را محک بزنید.
🕌 موضوع:
با مراجعه به کتاب ارزشمند نهجالبلاغه و بهرهگیری از سیره و زندگی پربار امام علی (ع)، متنی جذاب و خلاقانه تهیه کنید. سپس آن را با صدای خود و در قالب یک پادکست ۲ تا ۴ دقیقهای ضبط کنید.
🎧 نکات مهم:
- پادکست خود را میتوانید با گوشی موبایل یا هر نرمافزار ضبط صدا آماده کنید.
- برای جذابتر شدن، میتوانید موسیقی و افکتهای صوتی به آن اضافه کنید.
- پادکست نهایی را برای دبیرخانه پویش ارسال کنید.
🎁😁 جوایز ویژه منتظر شما هستند!
اختتامیه و اهدای جوایز برندگان در اسفندماه در مشهد مقدس برگزار خواهد شد.
📬 مهلت ارسال آثار:
تا ۱۲ بهمن فرصت دارید پادکست خود را ارسال کنید. پس همین حالا دستبهکار شوید!
☑️ دبیرخانه استانی پویش دُر نجف
کانون فرهنگی تربیتی حضرت فاطمه (س)، شهرستان ایلام، استان ایلام
📞 شماره تماس: 09188400424
✨ منتظر شنیدن خلاقیتهای شما هستیم!
برای اطلاعات بیشتر:
@kanoonhazratfatemeh
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دومین جلسه دوره ناداستان در هنرستان فاطمیه استان ایلام در بهمن ماه با حضور پرشور دانشآموزان برگزار گردید.
💬در این دوره، دانشآموزان به خلق ناداستانهای خود پرداختند و در فضایی دوستانه به تبادل نظر درباره آثار یکدیگر پرداختند.
📚 از این هفته، ناداستانهای این عزیزان را در کانال ایتای انجمن فاطمیه ( @anjomanadabiatf ) منتشر خواهیم کرد. منتظر باشید تا با آثار خلاقانه و دلنشینشان آشنا شوید!
تاریخ جلسه بعد نیز به زودی اعلام خواهد شد.
با سپاس از همهی شرکتکنندگان و حمایتهای شما،
✍انجمن ادبی هنرستان فاطمیه